بر مدار جذب پول (7 راهکار ساده برای جذب سریع ثروت)

معرفی کتاب مدار جذب پول 7 راهکار ساده برای جذب سریع ثروت

کتاب بر مدار جذب پول شامل هفت فرمول معتبر و کاربردی در جهت جذب و کسب ثروت است و دقیقا همان اصولی است که خود او از آن ها کمک گرفت تا از آوارگی و بی نام و نشانی به نویسنده ای میلیونر، مشهور و جهانی تبدیل شود. 

این اصول ذهنی و در عین حال عملی منحصر به موارد خاصی مثل خرید و فروش ملک، سرمایه گذاری در بورس و غیره نیست و هر فردی می تواند با پاکسازی ذهنیات و باورهای محدود کننده خود و پرداختن به کاری که براستی عاشق آن است جریان عظیم فراوانی و برکت را به زندگی خود هدایت کند. 

*** خريد کتاب بر مدار جذب پول   ***

ثروت حاصل تفکر هر فرد است. 

مردم اغلب فکر میکنند که اگر یک بار پول هنگفتی بدست بیاورند یعنی دارای دیدگاه و نگرش جذب ثروت هستند ولی اینطور نیست. شما باید قبل از دستیابی به ثروت این نگرش را داشته باشید چون بدون این نگرش، بارها به ثروت نزدیک می شوید اما هرگز به آرزوی خود نمی رسید. موضوع ساده است. سه باور اصلی و کلیدی وجود دارد که اگر مایل به جذب ثروت در زندگیتان هستید باید آنها را بشناسید وگرنه در شما بصورت بالقوه باقی خوهند ماند: 1- من عاشق خودم هستم 2- من شایسته موفقیت هستم 3-پول ابزاری برای نیکی است. 

قسمتی از کتاب بر مدار جذب پول 

شما تا جایی پیش می روید که خود درونیتان اجازه دهد. جو ويتالی

شاید این طور به نظر رسد که پول، موفقیت، شغل و جایگاه اجتماعی یا هر چیز دیگری از جنس مادیات، ثروت به حساب آیند. با این حال، ثروت راستین یعنی تمام داشته ها؛ نه فقط مادیات ناپایدار که البته همیشه هم لذت بخش نیستند.

ثروت، لذت تازگی دارایی در هر لحظه است. هر آنی که لبخندی، امیدی و شروعی باشد.
کتاب «بر مدار جذب پول» هدیه ارزشمند جو ويتالی است که به گفته خودش "حس مثبتی به دنیا دارد" و ترجمه و برای ما تأثیرهای معنوی فراوانی را به همراه داشت.

امید به اینکه با باور آموزه های این کتاب و ایمان به بهبود و اصلاح خویش، زندگی و دنیا، همگی به سر منزل مقصود رسیم!

متاسفم

لطفا منو ببخش

مچکرم

دوستت دارم!

*** خريد کتاب بر مدار جذب پول   ***

شما تا جایی پیش می روید که خود درونی تان اجازه دهد.

جو ويتالی

شاید این طور به نظر رسد که پول، موفقیت، شغل و جایگاه اجتماعی یا هر چیز دیگری از جنس مادیات، ثروت به حساب آیند. با این حال، ثروت راستین یعنی تمام داشته ها؛ نه فقط مادیات ناپایدار که البته همیشه هم لذت بخش نیستند.

ثروت، لذت تازگی دارایی در هر لحظه است. هر آنی که لبخندی، امیدی و شروعی باشد. 

این کتاب، هدیه ارزشمند جو ويتال است، که به گفته خودش "حس مثبتی به دنیا دارد"، و ترجمه آن برای ما تأثیرهای معنوی فراوانی را به همراه داشت.

امید به اینکه با باور آموزه های این کتاب و ایمان به بهبود و اصلاح خویش، زندگی و دنیا، همگی به سر منزل مقصود رسیم!

متاسفم مرا ببخش

ممنونم دوستت دارم!

*** خريد کتاب بر مدار جذب پول   ***

کمک های ویژه

راز جذب پول تعیین اهداف قابل اجرا

به محض اینکه متوجه شوید برای شاد بودن نیازی به پول ندارید، میتوانید هر قدر که می خواهید پول به دست آورید

جو ويتالی

آیا تا به حال از خودتان پرسیده اید که چه می خواهید و چه امکاناتی برای افزایش درآمدتان دارید؟ عموم مردم به این موارد توجه نمی کنند و ترس های درونی هم به آنها اجازه اقدام نمی دهند.

رویارویی با ترس، حتی از کاری که باید در دوران رکود اقتصادی برای جذب پول انجام دهید، مهمتر است و البته، باید که این کار را بکنید چون در موقع رکود، فرصت هایی فراهم می شود که در زمان رونق اقتصادی وجود ندارند.

به عنوان مثال، هیاتا در اواخر دهه ۱۹۵۰، هتلی در فرودگاه لس آنجلس ساخت که در آن زمان، آمریکا در بحران اقتصادی بود. در حال حاضر این شرکت، ۳۶۵ هتل در ۲۵ کشور بازگشایی کرده است. همچنین رستوران های زنجیره ای برگر کینگ و آیهاپ ۳ هم در همان زمان شروع به کار کردند.

به یاد دارم که در یکی از بحران های بزرگ در اوایل دهه ۱۹۷۰ بود که شرکت هایی مانند فید کس ۴ و لیکسس - نیکسسه آغاز به کار کردند. در بحران سال ۲۰۰۱ هم شاهد ظهور ویکی پدیا و غول اینترنتی گوگل و شرکت پی پل بودیم. بنابراین به رسانه ها و حرف های منفی دیگران مبنی بر صبر برای رسیدن زمان بهتر، توجه نکنید. زمانی بهتر از حالا وجود ندارد و اگر شروع نکنید، هرگز دستاوردی نخواهید داشت.

اما برای آنکه ایده های مبهم خود را اجرایی کنید، ابتدا باید اهداف خود را به صورت شفاف مشخص کنید، و سپس آنها را به اهداف کوچکتری خرد کرده تا تبدیل به گامهایی شدنی و قابل اجرا شوند، و درست در همان زمان که به سمت هدف اصلی خود گام برمی دارید، باید دقت کنید که چه زمانی از مسیر اصلی هدف منحرف شدید. برخی افراد، هدف گذاری را فرآیند کسل کننده ای می دانند. اما این کار شما را وادار به درک تفاوت بین کارهایی که انجام می دهید و کارهایی که باید انجام دهید، می کند. هر مسیری در زندگی، یک انتخاب است و اهداف روشن، انتخاب این مسیرها را آسان می کنند. من متوجه شدم که اهداف محرک هستند و شما را به سمت جلو حرکت می دهند، و همچنین می دانم که بدون تعیین اهداف واقعی و مشخص، گرایش به جای تلاش، بیشتر به سمت تنبلی و تمایل به انجام کارهای ساده می رود.

جالب است که دستاوردهای منحصر به فرد و بزرگ، چه در سطح فردی مثل مورد یک ورزشکار حرفه ای، و چه در سطح کلان مانند مدیرعامل سازمان، اغلب نتیجه اهدافی هستند که به صورت روزانه، هفتگی، ماهانه، سالانه و چندسالانه تعریف شده اند.

اگر همه مردم این کار را انجام دهند، پول و ثروت را جذب خواهند کرد. چون هیچ راهی جز تعیین اهداف، و سپس پیگیری آنها برای دستیابی به چشم انداز بلندمدت و همین طور آرزوهای کوتاه مدت وجود ندارد.

شما با هدف گذاری صریح و روشن، می توانید پیشرفت خود را ارزیابی و سپس به دستاوردهایتان افتخار کنید، دستاوردهایتان را بنویسید، چون تنها با دیدن آنها متوجه می شوید که چقدر پیشرفت کرده اید.

تعیین اهداف موثر

ممکن است ایده راه اندازی کسب و کاری علاوه بر درآمد خود را داشته باشید. عالی است. اما تا زمانی که این ایده ها به صورت تعریف شده و با ساختاری مشخص نباشند، مسیر روشنی نخواهید داشت.

برخی از اهداف خوب هستند و برخی نه. اما همه اهداف خوب، ویژگی های مشترکی دارند.

اهداف خوب آنهایی هستند که :

- صریح و روشن باشند:

برای اینکه اهداف امکان پذیر و سودمند باشند، باید به صورت شفاف و روشن تعریف شوند. یعنی به جای اینکه بگویید: "می خواهم پول بیشتری داشته باشم" بنویسید: "می خواهم طی ۶ ماه، ۵۰۰ دلار بیشتر از درآمدم، پول جذب کنم". شما می توانید آن را واقعا تجسم کنید و با همه وجود حسش کنید. هرچند که آن را به صورت یک تصویر مبهم ببینید.

اصولا ده دلار هم پول بیشتری است اما تغییری در زندگی شما ایجاد نمی کند. پس همیشه خاص باشید و روی هدف خود تمرکز کنید.

 - قابل دستیابی در زمان تعیین شده باشند:

تعیین مهلت زمانی مشخص برای هدف خیلی مهم است چون در غیر این صورت، تنها به عنوان آرزو باقی می ماند. "یک روزی"، چارچوب زمانی نیست! زمان رسیدن به هدف، باید منطقی و چالش برانگیز باشد. زمان بندی یک هدف با مهلتی مشخص برای دستیابی به آن، شما را وادار به پیشروی می کند و یک فرایند دائمی را به وجود می آورد.

تعیین هدف بدون زمان مشخص، شما را برای انجام آن، تحت فشار قرار نمی دهد و نمی توانید چنین فرآیندی را ارزیابی کنید. به عنوان مثال، می خواهید دوی ماراتن انجام دهید، اما مدت زمانی برای این ماراتن مشخص نمی کنید، پس چرا زحمت تمرین به خود می دهید؟  

- تعهد به پیشرفت مداوم وجود داشته باشد:

یعنی مطابق نظم مشخصی حرکت کنید. چون برای نزدیکتر شدن به هدفتان، وظایف روزانه ای را تعریف می کنید و سپس متعهد به انجام آن ها  می شوید، و این یک پیشرفت است. به عنوان مثال، می خواهید کتابی بنویسید، اما متعهد به نظم و پیشرفت در کار نیستید، زمان می گذرد و شما هنوز آن کتاب را ننوشته اید.

این موضوع جدی است، شما می توانید هدفی را تعیین و هر روز آن را تجسم کنید، اما هیچ پیشرفتی ندارید. چون پیشرفت نیاز به اقدام دارد. شروع کنید و هر کاری را که به شما الهام می شود، انجام دهید.

- اهداف کوتاه مدت و بلندمدت خود را تعیین کنید:

من به طور دائم این نکته را به خودم یادآوری می کنم. گفتن چنین سخنان هیجان انگیزی ساده است: "من می خواهم کتاب بنویسم، سمینار برگزار کنم، یک سخنران باشم، سفر کنم، کسب و کار اینترنتی داشته باشم و یا هر چیز دیگر"

داشتن اهداف زیاد، بدون توجه کافی به آنها، منجر به راه های متفاوتی خواهد شد که باعث پراکندگی ذهن می شوند. شما در طول روز، تنها ۲۴ ساعت زمان دارید و باید در این مدت بر روی تعداد کمی از اهداف، تمرکز کرده و پس از آن، به مرور، اهدافتان را اضافه کنید.

همچنین، باید مطمئن باشید کارهایی که روزانه برای رسیدن به اهدافتان انجام می دهید، موثر هستند، نه اینکه فقط وقت شما را بگیرند. برای مثال، اگر بخواهید به یک کسب و کار اینترنتی بپردازید و جلساتی هم با مشاور و طراحان متخصص برگزار کنید، اما هنوز تصمیم نگرفته باشید که چه محصول یا خدمتی را می خواهید ارائه دهید، تنها وقت خود را تلف کرده اید. پس، قبل از هر اقدامی، یا انجام کارهایی که چندان مهم نیستند، ابتدا اهداف خود را تعیین کنید.

- انعطاف پذیر باشند:

اهداف شما باید قابل تغییر و انعطاف پذیر باشند. ممکن است گاهی متوجه شوید که زمان کمی را برای رسیدن به یک هدف تعیین کرده اید. بنابراین، باید بتوانید خیلی سریع زمان بندی را تغییر دهید، اما روند پیشرفت خود را همچنان حفظ کنید. یا برعکس، ممکن است گاهی زمان شش ماهه برای یک هدف در نظر گرفته باشید، اما متوجه شوید که شش هفته برای آن کافی است. این عالی است. در چنین مواقعی، شما برای رسیدن به اهداف دیگری که در نظر دارید، سریعتر عمل خواهید کرد.

لطفا هرگز اهدافتان و کارهایی را که باید برای رسیدن به آن هدفها انجام دهید، با هم اشتباه نگیرید. اهداف از مجموعه هدفهای دقیق و کوچکتر تشکیل شده اند و وظایف، گامهای اجرایی برای رسیدن به اهداف هستند. به عنوان نمونه، ممکن است که بخواهید مجموعه دی وی دی هایی را وارد بازار کنید. بنابراین، برای این کار با سه شرکت مختلف درباره هزینه - ها و قیمت، رایزنی می کنید که این کار، وظیفه شما برای تحقق این هدف به حساب می آید. انجام وظایف کوچک روزانه، برای رسیدن به یک هدف بزرگتر، خیلی مهم است، چون به شما حس کنترل و پیشرفت می دهد.

در ضمن، باید مطمئن باشید که کارهایی که انجام میدهید، شما را به سمت هدفتان سوق می دهد، چون ممکن است که شما به نظر پر کار باشید، اما در عمل به نتیجه نرسید. همه فعالیتهایی را که در یک هفته انجام می دهید، بنویسید، آنگاه متوجه خواهید شد که چقدر زمان برای کارهایی می گذارید که اصلا اهمیتی ندارند.

*** خريد کتاب بر مدار جذب پول   ***

 اولویت بندی اهداف

شما شخصی هستید که آرزوهای بزرگ و زمانی زیاد در هر روز دارد. اما چطور تصمیم می گیرید که کدام اهداف مهم هستند و کدام باید حذف شوند؟ یک راه ساده و موثر این است که اهداف خود را طبقه بندی، و فهرست آنها را به ترتیب اولویت تهیه کنید. شما باید سی هدف را بنویسید. سی هدف برای یک نفر خیلی زیاد است، اما باید بنویسید تا بتوانید بهترین های آنها را مشخص کنید.

پس، سی هدف را یادداشت کنید و ده هدف را که خیلی مهم نیستند، جدا کنید. این ها، اهداف گروه سوم هستند. سپس از بین بیست هدف باقیمانده، ده هدف دیگر را که کمتر مهم هستند، جدا کنید. اینها گروه دوم هستند. اکنون ده هدف باقیمانده را که باور دارید مهمترین اهداف شما هستند، تحت عنوان گروه اول مشخص کنید.

برای اولویت بندی ده هدف مهم گروه اول، ابتدا چشمانتان را ببندید و بر آنها یک به یک تمرکز کنید، با کدام یک بیشترین ارتباط احساسی را برقرار می کنید؟ با این پرسش، همه موارد را بررسی و رتبه بندی کنید. به این ترتیب، هدفی که بیشترین ارتباط احساسی را با آن دارید، در بالای فهرست، و هدفی که کمترین ارتباط حسی را با آن دارید، در پایین فهرست قرار می گیرند. شاید بخواهید که از دو گروه دیگر، اهدافی را انتخاب کنید، چون احتمالا ساده تر هستند و سریع تر قابل دستیابی اند، اما این گروه از اهداف، زمان لازم برای انجام کار روی اهداف مهم را از شما می گیرند.

به هر حال، در مورد هر پروژه یا هدفی ابتدا بپرسید که آیا ارتباط احساسی مثبت و قوی با آن برقرار می کنید. سپس، باید متعهد به اقدام شوید.

 اهداف بلندمدت و کوتاه مدت

هر شخصی باید دو نوع هدف داشته باشد: کوتاه مدت و بلندمدت. اهداف بلندمدت، اهداف کلی و جامعی هستند که معمولا برای پنج سال بعد یا بیشتر برنامه ریزی می شوند. اهداف کوتاه مدت در راستای اهداف بلندمدت هستند به این معنی که در دستیابی به آن اهداف کلی بزرگ، نقش دارند ولی در زمان بسیار کوتاهتری، یعنی به طور معمول بین شش ماه تا یک سال انجام می شوند. کارها و وظایف، قدم های روزانه یا هفتگی هستند که باید برای دستیابی به آن اهداف کوتاه مدت بردارید.

شاید تعجب کنید که چرا نباید فقط اهداف بلند مدتی برای خود در نظر بگیرید، و این همه وقت و انرژی را صرف دستیابی به این همه اهداف کوتاه مدت کنید؟ چون مردم به طور کلی با تقویت مداوم و منظم، عملکرد مطلوبتری خواهند داشت. وقتی که در مسیر پیشرفتتان حرکت می کنید و میبینید که چند اهداف کوتاه مدت خود را اجرایی کرده اید، همین موجب دسترسی بیشتر شما به اهداف بلند مدتتان می شود.

اهداف بلندمدت هم کار کرد بسیار مهمی دارند. آنها علاوه بر اینکه به شما یک جهت کلی می دهند، به وقت سختی روزگار یا به ستوه آمدنتان از موانع و مشکلات، یک نقطه کانونی نیز در اختیارتان می گذارند. تمرکز بر اهداف بلندمدت و توانایی دیدن یک دورنمای بزرگ، درست وقتی که ممکن است خیلی راحت دست از تلاش بردارید، شما را از آن روزهای سخت عبور می دهد و می گذارد که موقعیت کنونی تان را گذرا بدانید، و به این ترتیب باعث تمایل شما به جست وجو برای یافتن راه حل ها می شود؛ و همچنان که بر سختیها و بلايا غلبه می کنید به شما اطمینان خاطر مورد نیاز برای پیش رفتن به سمت اهداف بلندمدتتان را میدهد.

و حالا قسمت جالب ماجرا:

 شما اهداف کوتاه مدت و بلندمدت خود را در کنار هم می گذارید تا به بهترین نتیجه ممکن برسید. اجازه دهید چند نمونه برای روشن شدن قضيه تعریف کنم

مارک - معلم ریاضی

مارک در یک دبیرستان محلی، ریاضی درس میدهد. سرانجام روزی تصمیم می گیرد که برای دانش آموزانی که مایلند مهارت های ریاضی خود را بهبود بخشند، نوعی سیستم آموزش در خانه ایجاد کند. او می خواهد پول بیشتری به دست بیاورد و از لحاظ مالی مستقل شود چرا که به این ترتیب می تواند شغل یکنواخت خود را رها کند و به دانش آموزانی که نیاز به کمک دارند، به طور خصوصی آموزش دهد. مارک موقع تجسم هدف خود، بیشترین ارتباط عاطفی را با احساس استقلال مالی اش برقرار می کند. پس اهداف او می تواند چیزی شبیه این باشد:

. هدف بلندمدت: جایگزین کردن درآمد و ترک شغل فعلی

. هدف کوتاه مدت مرتبط با هدف بلند مدت:

• شروع آموزش خصوصی

 • تهیه و تبیین محتوای دوره های آموزشی ریاضی در منزل  

وظایف هفتگی در ارتباط با اهداف کوتاه مدت:

 • نصب آگهی هایی مبنی بر دوره های آموزش خصوصی روی تابلو اعلانات مدرسه...

*** خريد کتاب بر مدار جذب پول   ***

گامهای جذب پول و ثروت به زندگیتان:

۱. روش فکر کردنتان را عوض کنید.

۲. بدون توقع ببخشید.

۳. هدفمندانه و بجا خرج کنید.

۴. کمک بخواهید.

۵. اهدافتان را نویل کنید.

۶. مثل یک کارآفرین بیندیشید.

۷. به جامعه و جهانتان یاری برسانید.

هم اکنون آنچه که به شما الهام می شود، عملی کنید

تبریک می گویم! شما اکنون هفت گام جذب پول را می دانید حالا که این مراحل را آموخته اید، چه می کنید؟

پاسخ: هر کاری را که به شما الهام می شود، انجام دهید تا فرآینده جذب پول آغاز شود. به عبارت دیگر، منتشر ننشینید که پول از آسمان بر سرتان ببارد، بلکه اقدام عملی کنید.

مردم بسیاری می دانند که باید چه کاری انجام دهند و چگونه، أما مسئله این است که دانسته های خود را به کار نمی گیرند. اگر به کارهایی که همیشه کرده اید، ادامه دهید، همان نتایجی را می گیرید که تا به حال به دست آورده اید. آیا به راستی زمان تغییر نرسیده است؟ آیا شما شایسته ثروت و سعادت حاصل از آن، نیستید؟

پول ابزاری بسیار قدرتمند و مثبت، و وسیله ای برای انجام کارهای بزرگ است. شما می توانید به خود، خانواده، دوستان و هر کسی که با او ارتباط دارید، کمک کنید. شما با پول می توانید رفاه و سرگرمی خود را فراهم کنید و دیگر نگران چیزی نخواهید بود. همه به پول نیاز دارند و با فرمول هفتگانه ای که بیان کردم، می توانید پول را جذب کنید.

من وظیفه خود را انجام دادم، این کتاب را نوشتم و ابزارهای رسیدن به پول را در دستان شما گذاشتم.

خدا نگهدارتان باد با عشق،

جو ويتالی

*** کتاب بر مدار جذب پول   ***