گلدان صراحی مس و خاتم کاری تولید صنایع دستی آقاجانی یکی از زیبانرین و پرفروش ترین صنایع دستی اصفهان است. این گلدان در ابعاد و کیفیت های متفاوتی طراحی و ساخته شده است. گلدان خاتم کاری کد K013 با 16 سانتی متر ارتفاع، مقاوم در برابر ضربه، نور آفتاب و رطوبت هوا و دارای گواهینامه کیفیت جهانی ISO9001:2015 می باشد.
کتاب تک و تنها در پاریس جدید ترین اثر خواندنی جوجو مویز توسط خانم نفیسه معتکف ترجمه و به کوشش نشر نسل نواندیش چاپ و منتشر شده است. جوجو مویز در کتاب تک و تنها در پاریس به روایت زندگی جذاب دختری به نام نل می پردازد. این کتاب شامل 9 داستان است که هرکدام روایتی عاشقانه رابیان می کند.
شما را به مطالعه ی معرفی و قسمتی از کتاب تک و تنها در پاریس در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا دعوت می کنیم.
معرفی کتاب تک و تنها در پاریس
کتاب jک و تنها در پاریس نوشتهی جوجو مویز و جدید ترین اثر او می باشد، شامل داستان های؛ تنها در پاریس، در میان جیرجیرکها، عشق در بعدازظهر، پرندهای در دست، کفشهای پوست تمساح، سرقت مسلحانه، کت پارسال، سیزده روز با جان سی و فهرست خرید کریسمس است. که شاخص ترین داستان آن نام عنوان کتاب را به خود اختصاص داده است. نل دختری است که شخصیت اصلی این رمان را برعهده دارد؛ او دختری مقرراتی و سخت گیر است که در یک اتفاق در زندگی خود با حقیقت وجودی شخصیتش روبرو می شود و به جای انکار خود در مقابل نفسانیاتش میایستد که این سرآغاز راه تازه ای در زندگیش می گردد. جوجو مویز با قلمش روند تغییرپذیری شخصیت نل در این رمان را به همراه اتفاقات عاشقانهای که برای او ایجاد می شود در هم می تند و آنچنان شخصیت اصلی داستان را با تحول و تغییر مواجه می کند که داستانی جذاب را به خواننده تقدیم می کند؛ این روند پرکشش تا انتهای رمان خواننده را به دنبال خود می برد. این کتاب ترجمه ی فرانک سالاری است که توسط انتشارات البرز به چاپ رسیده است.
*** خرید کتاب تک و تنها در پاریس ***
قسمتی از کتاب تک و تنها در پاریس
فصل اول
نل ساک خود را روی صندلی پلاستیکی در ایستگاه قطار تکان میدهد و برای صدمین بار به ساعت دیواری نگاه می کند. او هرازگاهی به در ورودی اتوماتیکی که کنار می رود، چشم می دوزد. با بازشدن در، خانواده ای وارد می شود. ظاهرا از طرفداران پروپاقرص کارتون های والت دیزنی هستند، با کالسکه بچه، کودکانی که جیغ و داد می زنند و پدر و مادری که خیلی بیخوابی کشیده اند، به طرف سالن انتظار گیت عزیمت می روند.
از نیم ساعت پیش قلبش به شدت به تالاپ تولوپ افتاده بود و احساس کرد قفسه سینه اش تیر می کشد. نل زیر لب گفت: «اون میاد، به هرحال میاد. هرطور شده خودشو میرسونه.»
«ترن ۹۰۵۱ پاریس، ده دقیقه دیگر از سکوی شماره ۲ حرکت می کند. لطفا به طرف سکو بروید و فراموش نکنید همه چمدان هایتان را با خود ببرید.»
نل لبش را گاز گرفت. سپس دوباره برایش پیامک فرستاد - بار پنجم.
«کجا هستی؟ ترن داره حرکت میکنه!»
نل وقتی میخواست راه بیفتد دوبار برایش اس ام اس فرستاده بود، میخواست خیالش راحت شود که در ایستگاه قطار همدیگر را می بینند. وقتی از او جوابی دریافت نکرد، پیش خود فکر کرد چون در زیرزمین بوده پیامش را نگرفته است، شاید هم هنوز در زیرزمین است. او سومین پیامک را فرستاد و چهارمین را.
نل در ایستگاه منتظر بود که تلفنش لرزید. کمی خیالش راحت شد.
«عزیزم عذرخواهی می کنم؛ محل کارم و سرم شلوغه، نمی تونم خودمو برسونم.»
انگار برای خوردن یک نوشیدنی فوری و فوتی قرار گذاشته بودند! نل با ناباوری به تلفنش زل زد. «نمیتونی خودتو به ترن برسونی؟ باید منتظرت بمونم؟»
و ثانیه ای بعد او جواب می دهد:
«نه، تو برو؛ سعی میکنم با ترن بعدی بیام.»
نل باحيرت خونش به جوش آمد! همان طورکه مردم اطرافش از جای خود بلند می شدند و کتهایشان را می پوشیدند، او بی حرکت سرجای خود ایستاد و در جواب پیامی فرستاد.
«خب پس کجا همدیگرو ببینیم؟»
او جواب نداد. سرش شلوغ است! آن هم در فروشگاه وسایل غواصی و موج سواری! و ماه نوامبر؛ سرشلوغی یعنی چه؟ نل به اطراف خود خیره شد. گویی همه چیز مسخره بازی است. نل فکر کرد او را دست انداخته و یک دفعه با لبخند گل وگشاد سر و کله اش از لای در پیدا می شود و به او می گوید که سربه سرش گذاشته (او خوشش می آمد سربه سر نل بگذارد)، بعد هم نل را بغل میکرد و می بوسید و به او می گفت: «نکنه خیال کردی نمیام! اونم در اولین سفر تو به پاریس؟» اما در شیشه ای محکم بسته شده بود.
مأمور کنترل بلیت قطار یورواستار به سراغش آمد و از او بلیت خواست: «خانم، باید به سمت سکو بری.»
نل برای لحظه ای درنگ کرد. او می آید؟ و سپس خود را بین جمعیت دید که چمدان کوچک چرخدار را پشت سرش میکشد؛ نل ایستاد و تایپ کرد:
«پس در هتل می بینمت.»
نل از پله برقی پایین می رفت که ترن غول پیکر غرش کنان وارد ایستگاه شد.
*** خرید کتاب تک و تنها در پاریس جوجو مویز ***
«یعنی چی که نمیای؟ سال های سال این برنامه رو داشتیم، سفر دخترانه سالی یک بار به برایتون.» شش سال است که آنها، یعنی نل، تریش، مگدا و سو، در آغاز هفته آخر ماه نوامبر با جیپ سو یا ماشین شرکتی مگدا به آنجا سفر می کنند.
آنها با فرار از زندگی روزانه، برای دو شب خوشگذرانی و عیاشی به هتلی قراضه به نام برایت سی الوج پناه می برند که نمای بیرون آن ترک خورده و رنگ و رو رفته است و داخلش هم از بوی اَفترشیو ارزان قیمت و مشروبات ده ساله آکنده.
سفر سالیانه از خود دو نوزاد برجا گذاشته بود؛ یک طلاق و یک بیماری ژنا (آنها مجبور شدند شب اول در اتاق مگدا مهمانی بگیرند) اما تا حالا حتی برای یک مرتبه هم کسی قید این سفر را نزده بود.
«آخه پیت منو به پاریس دعوت کرده.»
«پیت تو رو به پاریس میبره؟» مگدا طوری به او زل زد انگار نل خبر داده بود که دوره آموزش زبان روسی را می گذراند؟ «پیت! پیت؟»
«اون میگه باورش نمیشه که من تا حالا اونجا نرفتم.»
تریش گفت: «من یه بار با اردوی مدرسه به پاریس رفتم. در موزه لوور گم شدم. در مهمانسرای جوانان هم یکی کفش ورزشی منو انداخت تو توالت. چشمم یه پسر فرانسوی رو گرفت که شبیه دوست پسر هال بري هنرپیشه بود، اما بعد معلوم شد آلمانیه.»
«پیت؛ با پیت! پیت تو! من نمیخوام بدجنس بازی دربیارم اما به هر حال فکر میکنم اون یه خرده...»
«بی عرضه »
«بدقلق»
«هالو»
از قرار معلوم ما اشتباه کردیم. ظاهرا اون آدمیه که میخواد آخر هفته نل رو به سفر رمانتیک پاریس ببره. یعنی که... خوب میدونی. عالیه، فقط ای کاش زمان این سفر با سفر آخر هفته ما یکی نبود.»
نل با دست تکان دادن زیرلب گفت: «آخه، بلیت که خریده بشه... پس دادنش مشکله.»
او امیدوار بود کسی از او نپرسد چه کسی بلیت را خریده است (چون فقط آخر هفته قبل از کریسمس بلیت شامل تخفیف می شد.)
نل با همان نظم و ترتیبی که کارهای اداری اش را انجام می داد برای سفر هم برنامه ریزی کرده بود. او برای بازدید از بهترین جاهای دیدنی اینترنت را زیر و رو کرده بود. برای گیر آوردن بهترین هتل مرغوب و ارزان قیمت سراغ تریپ ادوایزر و برای بررسی مجدد هر هتل به سراغ گوگل رفت و نتایج را روی کاغذ یادداشت کرد.
نل در هتلی پشت خیابان قبوولی که تر و تمیز، دوست داشتنی و بسیار رمانتیک بود اتاق لوکس دوتخته ای را برای دو شب رزرو کرد. او تجسم کرد که با پیت در هتل فرانسوی اوقاتی خوش را می گذرانند و از بیرون پنجره به برج ایفل زل زدند و بعد هم در کافه رستوران شهر در حال خوردن قهوه و نان کراسانت هستند. او در اصل فقط عکس های پاریس را دیده بود و به غیر از یکسری بدیهیات، درست و حسابی نمی دانست باید چگونه آخر هفته خود را در پاریس گذراند.
نل سیمون در ۲۶سالگی هیچ وقت تعطیلات آخر هفته بیرون از خانه نمانده بود، به جز یک آخر هفته که با دوستش آندرو دینزمور به صخره نوردی رفته بود. در آن سفر او و دوستش در ماشین نل با همان نظم و ترتیبی که کارهای اداری اش را انجام میداد برای سفر هم برنامه ریزی کرده بود. او برای بازدید از بهترین جاهای دیدنی اینترنت را زیر و رو کرده بود. برای گیر آوردن بهترین هتل مرغوب و ارزان قیمت سراغ تریپ ادوایزر و برای بررسی مجدد هر هتل به سراغ گوگل رفت و نتایج را روی کاغذ یادداشت کرد.
نل در هتلی پشت خیابان قبوولی که تر و تمیز، دوست داشتنی و بسیار رمانتیک بود اتاق لوکس دوتخته ای را برای دو شب رزرو کرد. او تجسم کرد که با پیت در هتل فرانسوی اوقاتی خوش را می گذرانند و از بیرون پنجره به برج ایفل زل زدند و بعد هم در کافه رستوران شهر در حال خوردن قهوه و نان کراسانت هستند. او در اصل فقط عکس های پاریس را دیده بود و به غیر از یکسری بدیهیات، درست و حسابی نمی دانست باید چگونه آخر هفته خود را در پاریس گذراند.
نل سیمون در ۲۶سالگی هیچ وقت تعطیلات آخر هفته بیرون از خانه نمانده بود، به جز یک آخر هفته که با دوستش آندرو دینزمور به صخره نوردی رفته بود. در آن سفر او و دوستش در ماشین خوابیده بودند و صبح روز بعد از شدت سرما از خواب بیدار شد و نتوانسته بود تا شش ساعت گردنش را تکان دهد. مامان نل، ليليان، خیلی دوست داشت برای کسی که گوش شنوا دارد از نل بگوید که مثلا «نل از اون دسته آدمای ماجراجو نيست، تازه از اون آدمام نیست که بخواد به مسافرت بره، کسی هم نیست که به شکل و قیافش بنازه.» به هر حال گهگدار مادرش باید این فکر را بکند که گوش شیطان کر، نل دیگر بچه نیست.
مشخصات
- عنوان کتاب
- تک و تنها در پاریس
- عنوان اصلی کتاب
- Paris for One
- نویسنده
- جوجو مویز
- مترجم
- نفیسه معتکف
- ناشر
- نسل نواندیش
- تعداد صفحات
- 304
- وزن
- 330 گرم
- زبان کتاب
- فارسی
- سال چاپ
- 1397
- نوبت چاپ
- 5
- قطع
- رقعی
- شابک
- 9789642368167
- مشخصات تکمیلی
- داستانهای کوتاه انگلیسی،قرن 21م
افزودن نظر جدید