گلدان صراحی مس و خاتم کاری تولید صنایع دستی آقاجانی یکی از زیبانرین و پرفروش ترین صنایع دستی اصفهان است. این گلدان در ابعاد و کیفیت های متفاوتی طراحی و ساخته شده است. گلدان خاتم کاری کد K013 با 16 سانتی متر ارتفاع، مقاوم در برابر ضربه، نور آفتاب و رطوبت هوا و دارای گواهینامه کیفیت جهانی ISO9001:2015 می باشد.
کتاب شفای زندگی نوشته لوییز هی معجزه ای برای زندگی و درمان دردها و آلام روحی و جسمی است. اثر فاخر و پرفروش کتاب شفای زندگی توسط گیتی خوشدل ترجمه و توسط نشر پیکان چاپ و منتشر شده است.
پیام اصلی خانم لوییز هی این است که: «اگر مشتاق باشیم که روی ذهن خود کار کنیم، تقریبا همه چیز را می توان شفا داد.»
نویسنده ی کتاب شفای زندگی تجربه های بسیار و اطلاعات دست اولی درباره ی شفا دادن دارد که سخاوتمندانه در اختیار ما قرار می دهد.حتی این دانش که چگونه سرطان وخیم پیشرفته اش را خود علاج کرده است. خانم لوییز هی، در سخنرانیها و کلاسها و تمرینهای عملی اش و حتی هنگامی که به عنوان سخنران میهمان بر صحنه ی تلویزیون ظاهر می شود، مراحل عملی برای زدودن ترس و علل امراض را بیان می کند. به عنوان مشاور علوم مابعد الطبیعه، زندگیش را وقف یاری به دیگران می کند تا خلاقیت خود را باز یابند و استعدادهای خود را شکوفا سازند. از این رو، شاگردانش می توانند موانعی که آنها را از تندرستی کامل یا خواسته های زندگیشان دور می کند از سر راه بردارند.
شما را به مطالعه ی معرفی و قسمتی از کتاب شفای زندگی در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا دعوت می کنیم.
معرفی کتاب شفای زندگی
اگر به جزیره یی دورافتاده تبعید می شدم و تنها می توانستم یک کتاب را همراه خود ببرم، چه بسا کتاب شفای زندگی لوييز هی را با خود می بردم.
این کتاب نه تنها شيره ی وجود آموزگاری بزرگ، که جوهر قدرتمند و تجربه شخصی بانویی بزرگ نیز هست.
لوییز در این کتاب شگفتی انگیز ما را در بخشی از سفر تکاملی اش با خود همراه می کند. داستان زندگیش که مختصرا در اینجا به آن اشاره شده و به نظر من، خود کتابی دیگر است حس شفقت و تحسین مرا برانگیخت.
معتقدم هر آنچه باید درباره زندگی و درسهایش، و شیوه کار با خویشتن بدانید تماما در اینجا آمده است. این دانش یک راهنمای ارجاعی را نیز شامل می شود که برای الگوهای احتمالی ذهنی که در پس امراض نهفته است به کار می رود. تجربه شخصی من می گوید که این راهنما بی همتا و درخور توجه است. اگر انسانی که به گوشه یی دورافتاده تبعید شده است به طریقی این کتاب را بیابد هر آنچه باید در این زندگی و برای این زندگی بداند خواهد دانست.
خواه در جزیره ایی پرت و دورافتاده باشید و خواه نه، حتی اگر تصادفا به کتاب لوييز هی دست یافته اید مطمئن باشید که راه خود را پیدا کرده اید. کتابهای لوییز و نوارهای شایان توجهش درباره شفا و کلاسهای الهام بخش او، هدایای اعجاب آوری برای دنیایی محنت زده است.
خدمتم در راه کمک به بیماران ایدز موجب دیدارم با لوييز، و کاربرد شیوه یی شد که او برای شفا توصیه می کند.
برای هر بیمار ایدز که نوار کاست لوییز را گذاشتم، در نخستین جلسه پیام او را گرفت.
احترام و محبت من نسبت به لوییز، از آنجا نیرو گرفت که دیدم بیماران عزیزم چه سریع و آسان بهبود می یابند.
من در زندگی خود، از نعمت استادانی بزرگ و حتی قدیسان و شاید آواتارها نیز بهره مند بوده ام. با این حال، لوییز آموزگاری بزرگ است که به دلیل ظرفیت عظیمی که برای گوش فرا دادن و محبت بی قید و شرط دارد، می توان همراه او ظرف شست و با او سخن گفت.
مفتخرم از این که شما را دعوت می کنم تا این کتاب را جزئی از زندگی خود سازید؛ زیرا شما و این کتاب، لیاقت این پیوند را دارید؟
دیوبران
رییس سازمان پیشرفتهای درونی
دانا پوینت، کالیفرنیا
سپتامبر ۱۹۸۴
*** خرید کتاب شفای زندگی با تخفیف ***
مقدمه نویسنده کتاب شفای زندگی
این کتاب را از آن رو نوشته ام تا آنچه را که می دانم و آموخته ام با خوانندگانم تقسیم کنم. کتاب کوچکم «شفای تن» به عنوان کتابی معتبر درباره آن دسته الگوهای ذهنی که در جسم بیماری می آفریند، با استقبال بسیار روبه رو شده است.
صدها نامه از خوانندگانم دریافت کرده ام که از من خواسته اند اطلاعات بیشتری را در اختیارشان بگذارم. افراد بسیاری که به صورت مراجعان خصوصی با آنها کار کرده ام، و همچنین کسانی که در کلاسها و کارگاههایم در داخل و خارج کشور شرکت کرده اند، از من خواسته اند که بنشینم و این کتاب را بنویسم.
این کتاب را طوری تنظیم کرده ام که گویی شما را به یکی از جلسه هایم برده ام؛ درست مانند اینکه به صورت مراجعی خصوصی نزدم آمده باشید، یا در یکی از کلاسها و کارگاههایم شرکت کرده باشید.
اگر همان طور که پیش می روید، تمرینها را به شیوه یی که گفته شده به انجام برسانید، در پایان کتاب شفای زندگی می بینید که دگرگون ساختن زندگی خود را آغاز کرده اید.
پیشنهاد می کنم یکبار تمام کتاب را بخوانید. آنگاه دیگربار، به آهستگی آن را بخوانید و تمرینهایش را تمام و کمال عمل کنید. این فرصت را به خود بدهید که هریک از تمرینها را جداگانه به کار گیرید. در صورت امکان، تمرینها را با یک دوست، یا با یکی از اعضای خانواده انجام دهید.
هر فصل با یک جمله تأكیدی آغاز می شود. به کار بردن این جمله های تأكیدی، هنگامی که روی آن زمینه زندگی خود کار می کنید بسیار سودمند است. برای به کار بستن هر فصل، دو سه روز وقت بگذارید. آن جمله تأكیدی را که فصل با آن آغاز می شود بارها بگویید و بنویسید.
در پایان هر فصل، عبارتی تاکیدی آمده که هدیه مخصوص من به شماست. این عبارت تأکیدی را هر روز و روزی چند بار بخوانید. این کتاب را با داستان زندگیم تمام می کنم. می دانم این داستان به شما نشان خواهد داد که از هرکجا آمده باشیم، و نقطه آغازمان هر اندازه بی اهمیت باشد، می توانیم زندگی خود را یکسر دگرگون سازیم و بهبود بخشیم.
بدانید هنگامی که با این اندیشه ها کار می کنید، حمایت سرشار از مهر و محبت من همراه شماست.
قسمتی از کتاب شفای زندگی
فصل اول: آنچه معتقدم
«دروازه های حکمت و دانش همواره گشوده اند.»
زندگی واقعأ بسیار ساده است. از هر دست که بدهیم، از همان دست می گیریم.
هرگونه درباره خود بیندیشیم، برایمان به واقعیت در می آید. من معتقدم که هرکس از جمله خودم - صددرصد مسئول همه چیزهایی است که در زندگیش پیش می آید. هر اندیشه یی که از ذهن ما می گذرد، آینده ما را می آفریند. هرکدام از ما، با اندیشه ها و احساسهایمان، تجربه های خود را می آفرینیم. اندیشه هایی که به ذهن ما راه می یابد و کلماتی که بر زبان می رانیم، تجربه های ما را می آفریند.
خود ما اوضاع و شرایط را می آفرینیم، و بعد برای ناکامی خود، دیگران را سرزنش می کنیم و اقتدار خویش را از دست می دهیم. هیچ کس و هیچ جا و هیچ چیز، بر ما اقتداری ندارد. زیرا «ما» تنها اندیشه ور ذهن خودمان هستیم. ما تجربه ها و واقعیت خویش و همه ی کسانی را که در این واقعیت جا گرفته اند می آفرینیم.
کدامیک از جملات زیر تکیه کلام شماست؟
«همه منتظرند که سر بزنگاه گیرم بیاورند.»
«همه منتظرند تا اگر خدمتی از دستشان بر می آید، لطفی در حقم بکنند.»
هریک از این معتقدات، تجربه هایی کاملا متفاوت ایجاد می کند. هر اعتقادی که درباره خود، یا درباره زندگی داشته باشیم، برایمان به واقعیت درمی آید.
کائنات ما را در هر اندیشه یی که برگزینیم و به آن معتقد باشیم، کاملا حمایت می کند.
به عبارت دیگر، ذهن نیمه هشیار ما، هر اعتقادی را که انتخاب کنیم می پذیرد. هردو عبارت، به این معناست که آنچه درباره خود، و درباره ی زندگی معتقدم، برایم به واقعیت درمی آید. آنچه درباره خود، و درباره زندگی می اندیشی و معتقدی، برایت به واقعیت درمی آید و ما برای آنچه می توانیم بیندیشیم، انتخابهایی نامحدود در اختیار داریم.
اکنون که این را دانستیم، معقول است که به جای «همه منتظرند که سر بزنگاه گیرم بیاورند.» فکر کنیم که: «همه منتظرند تا اگر خدمتی از دستشان بر می آید، لطفی در حقم بکنند.»
قدرت کائنات هرگز درباره ما قضاوت یا انتقاد نمی کند.
این قدرت تنها ارزش ما را می پذیرد. آنگاه معتقداتمان را در زندگیمان باز می تاباند. اگر بخواهم فکر کنم که زندگی یعنی تنهایی، و این که هیچ کس دوستم ندارد، آنگاه همین را در دنیایم می یابم.
هرچند اگر مشتاقانه بخواهم که از این اعتقاد دست بردارم و مؤكدانه به خود بگویم که: «محبت همه جا هست و من نازنین و دوست داشتنی هستم.» و به این اعتقاد تازه بچسبم و مدام تکرارش کنم، آنگاه برای من صورت واقعیت می گیرد. آن وقت مردمان دوست داشتنی وارد زندگیم می شوند و کسانی را که از قبل می شناختم، نسبت به من پر محبت تر می شوند و می بینم که من نیز به آسانی نسبت به دیگران محبت نشان می دهم.
بیشتر ما درباره ی اینکه کی هستیم عقایدی نابخردانه، و درباره اینکه زندگی را چگونه باید زیست، قواعد بسیار بسیار خشکی داریم.
این به معنای سرزنش ما نیست. زیرا در این لحظه، به بهترین کاری که از دستمان بر می آید سرگرمیم. اگر دانش و فهم و هشیاری بهتری داشتیم، حتما به کاری دیگر دست می زدیم. تمنای من اینست که به دلیل جایی که در آن قرار دارید، خود را به دیده تحقیر ننگرید. این واقعیت که مرا و این کتاب را یافته اید، نشان می دهد که آمادگی ایجاد تغییر تازه را در زندگی خود دارید. پس قدر خود را بدانید و به خاطر داشته باشید که عباراتی نظیر این که: «مرد نباید گریه کند!» یا «زن نمی تواند پول درآورد!» عقاید محدود کننده یی است که باید در زندگی کنارشان گذاشت.
هنگامی که خیلی کوچک هستیم، از واکنشهای بزرگسالان اطرافمان می آموزیم که درباره ی خود، و درباره ی زندگی، چه احساسی باید داشته باشیم.
در این ایام می آموزیم که درباره ی خود، و درباره ی دنیایمان، چه احساسی باید داشته باشیم. پس اگر شما این ایام را با کسانی بسر برده باشید که بسیار بدبخت و وحشتزده و خشمگین یا سرشار از احساس گناه بودند، چه بسیار احساس های منفی درباره خود و دنیای خویش اندوخته اید. اعتقاداتی از این دست که: «من هیچ وقت نمی توانم کاری را درست انجام بدهم.» یا «تقصیر من است.» یا «اگر عصبانی بشوم یعنی آدم بدی هستم.» همه یک زندگی لبریز از ناکامی را به بار می آورند.
بزرگ که می شویم، تمایل داریم همان محیط عاطفی دوران کودکی را برای خود باز آفرینیم.
این نه خوب است و نه بد، نه درست است و نه نادرست. زیرا باطن ما تنها آن محیط را به عنوان «خانه» می شناسد. همچنین تمایل داریم که در روابط شخصی خود، روابطی را بازآفرینیم که با پدر و مادر خود داشتیم، یا روابطی را که میان آنها وجود داشت. به این نکته بیندیشید که چه بسا محبوب یا رییسی داشته اید که «عينا» مانند پدر یا مادر شما بوده است.
ضمنا با خودمان به همان شیوه یی رفتار می کنیم که پدر و مادرمان با ما رفتار می کردند. و باز به همان شیوه خود را سرزنش یا مجازات می کنیم. اگر به ندای درون خود گوش کنید، همان کلمات را می شنوید. اگر در زمان کودکی دوستمان می داشتند و تشویقمان می کردند می بینیم خود را به شیوه آنها دوست می داریم و تشویق می کنیم.
حال ببینید چندبار این جمله ها را به خود گفته اید؟:
«تا حالا نشده که کاری را درست انجام بدهی.» یا این که: «همه اش تقصیر خودته!»
و چندین بار این جمله ها را به خود گفته اید؟:
«تو واقعا بی نظیری!» یا این که: «خیلی دوستت دارم.»
گذشته هرچه باشد، من پدر و مادرم را سرزنش نمی کنم.
همه ی ما قربانیان قربانیان هستیم. و این قربانیها احتمالا نمی توانستند . آنچه از آن بی خبر بودند را به ما بیاموزند. اگر مادر یا پدر شما نمی دانست چگونه خود را دوست بدارد، برایش محال بود بتواند به شما بیاموزد که خود را دوست بدارید. آنها با در نظر گرفتن آنچه در کودکی خود آموخته بودند، بهترین کاری را که از دستشان بر می آمد در حق شما کردند. اگر می خواهید پدر و مادرتان را بهتر درک کنید، از آنها بخواهید درباره کودکیشان برایتان صحبت کنند. اگر با مهربانی و همدلی گوش کنید، در می یابید که ترسها و الگوهای خشک و انعطاف ناپذیرشان از کجا آمده است. کسانی که «آن بلاها را سر شما آوردند» خودشان همان قدر ترسان و وحشتزده بودند که شما.
من معتقدم که خود ما پدر و مادرمان را انتخاب می کنیم.
خود ما تصمیم می گیریم در کدام مرحله از زمان و مکان، در این سیاره به دنیا بیاییم. ما از آن رو این تولد و بازگشت را برگزیده ایم تا درس ویژه یی را که در پیشرفت تکامل معنوی ما مؤثر است بیاموزیم. خود ما جنسیت و رنگ پوست و کشورمان را انتخاب می کنیم. آنگاه به پیرامون خویش می نگریم و آن پدر و مادری را، که بازتاب الگویی خواهد بود که برای کار در این عمر نیاز داریم، برمی گزینیم. سپس بزرگ می شویم و انگشت اتهام خود را به سوی آنها اشاره می رویم و زیر لب میگوییم: «تو باعث شدی!» اما در واقع، خود ما آنها را انتخاب کرده ایم، زیرا برای آنچه در این عمر می بایست بر آن غلبه می کردیم، آنها عالی و بی نظیر بودند.
نظامهای اعتقادی خود را زمانی می آموزیم که بسیار کوچک هستیم، و آنگاه وارد زندگی می شویم و تجربه هایی می آفرینیم که با اعتقاداتمان جور درآید. به زندگی گذشته خود بنگرید و ببینید چند بار تجربه یی یکسان را تجربه کرده اید. من معتقدم که خود شما بارها و بارها آن تجربه ها را آفریدید، زیرا آنها بازتاب اعتقادی بودند که درباره خود داشتید. واقعا مهم نیست که این مشکلات چقدر دوام یافتند و تا چه اندازه بزرگ بودند و زندگی ما را تهدید می کردند، زیرا می توانند دگرگون شوند . . .
*** خرید کتاب شفای زندگی گیتی خوشدل ***
در بخش دیگری از کتاب شفای زندگی می خوانیم:
ثروت
«من لایق بهترین هستم و اکنون بهترین را می پذیرم.»
اگر بخواهید عبارتهای تأکیدی شما برایتان به حقیقت درآیند، لازم است به جملات زیر اعتقاد نداشته باشید.
- پول که توی خیابان نریخته.
- پول کثیف و ناپاک است.
- پول پلید است.
- من فقیرم اما پاک و درستکارم.
- ثروتمندان کلاهبردارند.
- نمی خواهم پول داشته باشم و به خودم مغرور شوم.
- من هرگز کار خوب پیدا نمی کنم.
- من هیچ وقت پول درنمی آورم.
- پول آسان از دست می رود و سخت به دست می آید.
- من همیشه قرض دارم.
- مردم فقیر همیشه زیردست اند.
- پدر و مادرم تنگدست بودند و من هم فقیر خواهم ماند.
- هنرمندان مجبورند زحمت بکشند.
- فقط شیادان می توانند پولدار باشند.
- اول نوبت دیگران است.
- من نمی توانم این همه از مردم پول بگیرم.
- لياقتش را ندارم.
- استحقاق پول درآوردن را ندارم.
- هرگز به کسی نگو که در بانک چه قدر پول داری.
- پول قرض نده.
- یک قران یک قران باید جمع کرد.
- برای روز مبادا پولی کنار بگذار.
- هر لحظه ممکن است کسادی پیش آید.
- من از پولدارها بیزارم.
- آدم در صورتی پولدار می شود که تقلا بکند.
کدامیک از این اعتقادها، باور شماست؟ آیا واقعا فکر می کنید که چنین اعتقاداتی برایتان ثروت می آورد؟
اینها اندیشه های محدود و کهنه اند. شاید خانواده ی شما درباره ی پول چنين اعتقاداتی داشتند. زیرا تا زمانی که اعتقادهای آنها را خودآگاهانه رها نکنیم، این باورها با ما می مانند. این اعتقادها از هرکجا که آمده - باشند اگر می خواهید توانگر شوید - باید هشیاری شما را ترک کنند.
به نظر من، ثروت راستین با داشتن احساس نیکو نسبت به خود، آغاز می شود، همچنین این احساس که هرگاه بخواهید کاری را بکنید، آزاد هستید. مسأله هرگز مقدار پول و میزان ثروت نیست. مسأله، جایگاه ذهنی شماست. ثروت یا فقر، تنها نمایانگر آرمانهایی است که در سر شما می گذرد.
استحقاق
اگر این عقیده را نپذیریم که استحقاق توانگری را داریم، حتى آنگاه که ثروت در دامن ما بریزد، به طریقی آن را نمی پذیریم. به مثال زیر بنگرید:
یکی از شاگردانم که برای افزایش توانگری به کلاسم آمده بود. شبی بسیار هیجان زده به کلاس آمد، چون ۵۰۰ دلار برنده شده بود. یکریز می گفت: «باورم نمی شود. من هیچ وقت برنده نمی شوم.» ما می دانستیم که این بازتاب دگرگونی در آگاهی او بود. اما او همچنان احساس می کرد که به راستی استحقاقش را ندارد. هفته بعد نتوانست به کلاس بیاید، چون پایش شکسته بود. مبلغی که می بایست به پزشک می پرداخت نیز ۵۰۰ دلار شده بود.
او از «پیش رفتن» در مسیر تازه ی «توانگری» وحشت کرده بود و احساس می کرد لیاقتش را ندارد. پس از این راه، خود را مجازات کرد.
به هرچه بیندیشیم افزایش می یابد. پس به صورت حسابها نیندیشید. اگر به تنگدستی و قرض توجه کنید، تنگدستی و قرض بیشتری خواهید آفرید.
پول درآوردن آسانترین کار است
واکنش شما نسبت به این جمله چیست؟ آیا آن را باور می کنید؟ آیا خشم شما را برانگیخته است؟ آیا برایتان بی تفاوت است؟ حاضرید که این کتاب را از اتاق بیرون بیندازید؟ هرکدام از این اعتقادها را که داشته باشید خوب است. چون با چیزی در ژرفای وجودتان تماس گرفته ام، با نقطه حساس مقاومت در برابر حقیقت. این زمینه یی است که باید بر آن کار کرد. زمانش فرا رسیده که خود را به روی توانایی دریافت پول و ثروت و همه خیر و خوشی خویش بگشایید.
صورت حسابهای خود را دوست بدارید
لازم است که از دلهره برای پول دست برداریم و از نفرت نسبت به صورت حسابهای خود دست بکشیم. مردم بسیاری به گونه یی با قبضها و صورت حسابها رفتار می کنند که گویی مجازاتی است که باید در صورت امکان، خود را از آن دور نگاه داشت. فرض طلبکار این است که شما دارا هستید و پیش از دریافت پول، خدمت یا کالای خود را در اختیار شما می گذارد. من هرگاه چکی می نویسم، آن را می بوسم و با محبت متبرک می کنم. اگر با نفرت و انزجار پولی را بپردازید، پول دشوار به شما باز می گردد. اگر با محبت و شادمانی بپردازید، شاهراه بازگشت آزادانه آن را به سوی خود می گشایید. با پول مانند دوست خود رفتار کنید، نه مانند دستمال مچاله شده یا لایی و قاب دستمال کهنه یی که در جیب خود فرو کرده اید.
شغل یا حساب بانکی یا سرمایه گذاریها یا همسر یا پدر و مادرتان موجب امنیت شما نیستند. ایمنی شما در توانایی شما برای تماس با قدرت کیهانی است که همه چیزها را آفریده است.
من دوست دارم فکر کنم قدرتی که در تن من نفس می کشد همان قدرتی است که همه نیازهایم را به همان آسانی و سادگی بر می آورد. کائنات سرشار از وفور و فراوانی است و این حق حیات ماست که به هرچه نیاز داشته باشیم دارا باشیم، مگر اینکه خلاف این اعتقاد را برگزینیم.
هرگاه از تلفن خودم استفاده می کنم، با محبت آن را متبرک می کنم و اغلب به تأکید می گویم که تلفن من تنها برایم ثروت و ابراز محبت می آورد. با صندوق پستی خود نیز چنین می کنم و هر روز لبریز از پول و انواع و اقسام نامه های مهرآمیز از جانب دوستان و مراجعان و خوانندگانی است که در دوردستها کتابم را خوانده اند، از دریافت قبضها و صورت حسابها نیز به وجد درمی آیم و از شرکتها و سازمانهایی که به من اعتماد کرده اند که این پول را به آنها خواهم پرداخت سپاسگزاری می کنم. زنگ خانه و آستانه در را نیز متبرک می کنم و می دانم که تنها خیر و خوشی به خانه ام می آید. انتظار دارم که زندگیم نیکو و شادمان باشد و چنین نیز هست.
از خوشبختی دیگران خوشحال شوید
با نفرت و حسد نسبت به دارایی دیگری، ثروت خود را به تأخیر نیندازید. از راهی که آنها برای مصرف پول خود برمی گزینند انتقاد نکنید این امر مربوط به شما نیست.
هرکس در لوای قانون هشیاری و آگاهی خویش است. تنها مراقب اندیشه های خود باشید. برای خوش اقبالی دیگران برکت بطلبید و بدانید که برای همه به وفور هست.
آیا در انعام دادن خسیس هستید؟ آیا به کسانی که دستشویی ها را تمیز می کنند جواب سربالا می دهید؟ آیا به دربان و مستخدم اداره یا منزل خود عیدی می دهید؟ آیا وقتی پول خرد برای خریدن سبزی یا نان نیاز ندارید، بازهم پول خردها را نگه می دارید؟ آیا همیشه از مغازه های ارزان قیمت خرید می کنید و در رستوران ارزان ترین غذا را سفارش می دهید؟
قانونی هست به نام «عرضه و تقاضا». تقاضا نخست می آید. پول به آنجا می رود که مورد نیاز باشد. فقیرترین خانواده ها نیز تقریبا همیشه می توانند برای مراسم کفن و دفن پولی جور کنند...
*** قیمت کتاب شفای زندگی با تخفیف ***
مشخصات
- عنوان کتاب
- شفای زندگی
- نویسنده
- لوییز هی
- مترجم
- آزاده تویسرکانی
- ناشر
- پیکان
- تعداد صفحات
- 304
- وزن
- 331 گرم
- زبان کتاب
- فارسی
- سال چاپ
- 1399
- نوبت چاپ
- 73
- قطع
- رقعی
- جلد
- شمیز
- شابک
- 9782000601135
افزودن نظر جدید