توضیحات
معرفی کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی
کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی همانطور که از اسم آن مشخص است بر این باور است که مردها و زنها هرکدام از سیاره ای مختلف آمده اند و دارای خصوصیات و ویژگیهای مختص به خودشان هستند.این دو اگر شناخت کافی نسبت به تفاوتها و اختلافهای خود داشته باشند؛ می توانند درک بهتری نسبت به یکدیگر داشته و در زندگی موفق تر عمل نمایند.
کتاب مردان مریخی زنان ونوسی دستورالعملی برای ایجاد روابط مبتنی بر عشق و علاقه می باشد. توضیح می دهد که چگونه زن و مرد در همه زمینه های زندگی با هم تفاوت دارند. زن و مرد نه تنها متفاوت از یکدیگر با هم ارتباط برقرار می سازند، بلکه در احساس، اندیشه، درک، واکنش و عشق با هم تفاوتهای اصولی دارند و شاید بتوان گفت که زن و مرد انگار از دو سیاره متفاوت آمده اند، به زبانهای متفاوت تکلم می کنند و به غذایی متفاوت احتیاج دارند.
وقتی کتاب مردان مریخی زنان ونوسی را می خوانید با شیوه های عملی متعددی برای حل مسایل ناشی از تفاوتهای میان خود و همسرتان آشنا می شوید. این کتاب تنها تحلیلی نظری درباره تفاوتهای روانی نیست، بلکه راهنمایی عملی است که نشان می دهد چگونه می توانید روابطی مبتنی بر عشق و دوستی با همسر خود ایجاد کنید.
*** خريد کتاب مردان مریخی زنان ونوسی ***
قسمتی از کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی
هنوز یک هفته از تولد دخترمان لورن نگذشته بود که من و همسرم، بونی، کاملا خسته شده و واقعا از پا افتاده بودیم. لورن شب ها با گریه های خود ما را از خواب بیدار می کرد. همسرم هنگام زایمان دچار مشکلاتی شده بود و حالا همچنان درد داشت و به همین خاطر قرص آرامبخش مصرف می کرد و خیلی سخت قادر بود راه برود. من بعد از پنج روز متوالی که در خانه بوده و به او کمکم می کردم سرانجام دیگر طاقت نیاوردم و تصمیم گرفتم به سرکار بروم. بونی هم تقریبا حالش بهتر شده بود و خیالم تا حدودی راحت شده بود. همان روز که سرکار بودم اتفاقا قرص های آرام بخش بونی هم تمام شده بود و او به جای این که به من تلفن کند تا موقع بازگشت به خانه از آن قرص ها برایش بخرم، از برادرم که برای عیادت او به خانه مان آمده بود می خواهد این کار را برایش انجام دهد. اما متأسفانه برادرم یادش می رود قرص ها را برای او بخرد و در نتیجه بونی تمام روز را درد کشیده بود و با همان وضع دشوار از دخترمان لورن نیز مراقبت کرده بود.
من آن روز عصر بی خبر از همه چیز وارد خانه شدم و دیدم بونی خیلی ناراحت و پکر است.فکرکردم بچه او را کلافه کرده است. اما با او لحنی نکوهش آمیز لب به سخن گشود و گفت :همه ی روز را درد کشیدم… قرص هایم تمام شده بود روی تخت افتاده بودم و واقعا نمی دانستم چه کار کنم. من قيافه حق به جانبی به خود گرفتم و گفتم : خب، چرا به من زنگ نزدی؟
بونی جواب داد: آخه برادرت برای دیدن من آمده بود. از او خواهش کردم این کار را برایم بکند، ولی او فراموش کرد. خلاصه تمام روز منتظرش بودم و نمی توانستم از جایم تکان بخورم. راه رفتن برایم غیرممکن بود و احساس تنهایی و بی پناهی می کردم.
این حرف را که زد دیگه نتوانستم تحمل کنم و داشتم از عصبانیت می ترکیدم. از این ناراحت شده بودم که چرا به من زنگ نزده بود و موضوع را به من نگفته بود و حالا داشت من را نکوهش می کرد. خلاصه کمی بگو مگو کردیم و من بعد از کمی غرولند تصمیم گرفتم خانه را ترک کنم. اما در آن لحظه اتفاقی رخ داد که زندگیم را کاملا عوض کرد. بونی به من گفت : صبر کن، خواهش می کنم نرو. درد داره من را از پا در می آورد. دیگر طاقتم تمام شده واقعا به تو احتیاج دارم. الان چند روز است که نخوابیده ام. التماس می کنم به حرف هایم گوش بده.
برای لحظه ای ایستادم که ببینم چه می گوید. او ادامه داد: «جان گری! تو یک دوست نیمه راه هستی. یعنی تا موقعی که سر حال و سالم بودم کنارم بودی، اما به محض آن که ناخوش شدم و نمی توانم آن طور که باید و شاید به تو خدمت کنم حالا می خواهی رهایم کنی.» بعد در سکوت اشک ریخت و همان طور که بغض کرده بود ادامه داد: من الان درد می کشم و کسی را غیر از تو ندارم. الان بیش از هر زمان دیگر دلم می خواهد کنارم باشی. خواهش می کنم بیا اینجا بنشین و دست هایت را روی شانه هایم بگذار. التماس می کنم نرو!
به سمت او رفتم و بی آنکه حرفی بزنم، بازوانم را به دور او حلقه کردم. بونی می گریست. چند دقیقه بعد، از اینکه او را ترک نکرده بودم از من تشکر کرد و گفت که می خواسته او را لمس کنم.
در آن لحظه به معنای حقیقی عشق، عشق بی چشمداشت پی بردم. همیشه خود را انسانی دوستدار دیگران می دانستم. اما حالا به این نتیجه رسیدم که حق با بونی بود. من دوست نیمه راه بودم. تا زمانی که او شاد و سرحال بود و محبت می کرد، متقابلا به او محبت می کردم. اما اگر ناراحت بود، احساس می کردم که مورد سرزنش قرار گرفته ام و با این ذهنیت با او مشاجره می کردم و از او فاصله می گرفتم.
آن روز برای نخستین بار بونی را ترک نکردم، پیش او ماندم و احساسی بس خوشایند سراسر وجود مرا فرا گرفت. توانستم آنچه را او به واقع نیاز داشت به او بدهم. احساس کردم که عشق حقیقی یعنی همین، یعنی مراقبت از یک انسان دیگر، یعنی مهر اصیل و بی چشمداشت. یعنی حضور در وقت نیاز. در شگفت شدم که چه راحت وقتی راه آن را به من نشان دهند می توانم شوهری حمایت کننده باشم.
چگونه تا آن زمان این را نمی دانستم؟ او تنها به این نیاز داشت که نزد او بروم، کنارش بنشینم و با او صمیمانه حرف بزنم. زنها به راحتی این را درک می کنند. اما من مرد بودم و نمی دانستم که زنها تا چه اندازه به محبت همسرشان بها می دهند و از آن استقبال می کنند. با رعایت این تفاوتها راه جدیدی در ارتباط با زنم پیش پای من قرار گرفت. هرگز باور نمی کردم به این سادگی بتوانیم اختلافات زناشویی را حل و فصل کنیم.
قبلا، وقتی مشکلی بروز می کرد، بی تفاوت می شدم، زیرا خیلی ساده نمی دانستم چه کار دیگری از من ساخته است. به همین دلیل ازدواج نخست من بسیار دشوار و دردناک تمام شد. اما تجربه جدید نشان داد که چگونه می توانم این انگاره را تغییر دهم.
ملهم از این حادثه، هفت سال درباره روابط میان زن و مرد مطالعه کردم و حاصل آن کتاب مردان مریخی زنان ونوسی است که هم اکنون می خوانید. وقتی در عمل تفاوتهای زن و مرد را تجربه کردم، ناگهان به این نتیجه رسیدم که لازم نیست زندگی زناشویی من تا این حد به دشواری بگذرد. با این آگاهی جدید درباره تفاوتهای میان زن و مرد، من و بونی توانستیم روابط خود را متحول کنیم و از یکدیگر بیشتر لذت ببریم.
در ادامه بررسی درباره تفاوتهای میان زن و مرد، راههای جدیدی برای بهبود مناسبات زناشویی خود پیدا کردیم. ما حالا مطالبی درباره امور زناشویی می دانیم که پدر و مادر ما هرگز از آن آگاه نبودند و بنابراین نمی توانستند آن را به ما آموزش دهند. وقتی این بینش جدید را با کسانی که برای مشاوره درباره امور زناشویی به من مراجعه کردند در میان گذاشتم، مناسبات زناشویی آنها نیز متحول شد. در عمل هزاران نفر از کسانی که در سمینارهای هفتگی من شرکت می کنند توانسته اند یک شبه روابط زناشویی خود را متحول سازند.
اکنون هفت سال از شروع این سمینارها میگذرد و هنوز زوجها از فواید این آموزش حرف می زنند، عکسهایی از خود و همسر و فرزندانشان می فرستند، برای من نامه می نویسند و از اینکه زندگی زناشویی آنها را نجات داده ام تشکر می کنند. گرچه علاقه خود آنها به یکدیگر ناجی ازدواجشان بوده است، بدون اطلاع لازم از جنس مخالف خود به احتمال زیاد کارشان به طلاق میکشید.
9 سال بود سوزان و جیم با هم ازدواج کرده بودند. مانند اغلب زوجها آنها در شرایطی ازدواج کردند که به هم علاقه داشتند. اما چند سال بعد، وقتی رنجش و ناراحتی و دلسردی بر زندگیشان سایه افکند، مهر و محبتشان به سر رسید و تصمیم به متارکه گرفتند. قبل از متارکه در یکی از سمینارهای هفتگی من درباره روابط زناشویی شرکت کردند. سوزان می گفت: «هر کاری که فکر کنید برای بهبود روابط خود انجام دادیم اما به این نتیجه رسیدیم که بیش از اندازه با هم تفاوت داریم.»
در جریان سمینار آنها با حیرت به این نتیجه رسیدند که تفاوتهای آنها نه تنها طبیعی است، بلکه باید آن را انتظار داشته باشند. وقتی دریافتند که سایر زوجها نیز با مسایلی از این قبیل روبه رو هستند، آرام گرفتند. در مدت دو روز سوزان و جیم به فراستی کاملا جدید درباره زن و مرد دست یافتند.
این دو مجددا دوستدار و دلبند یکدیگر شدند و روابط زناشویی آنها به گونه ای اعجاب انگیز تغییر کرد. فکر متارکه را از ذهن خود خارج ساختند و تصمیم گرفتند که باقی مانده عمر خود را با هم بگذرانند. جیم می گفت: اطلاعاتی که درباره تفاوتهای زن و مرد به دست آوردم، همسرم را به من بازگردانید. این بزرگترین هدیه ای است که تاکنون دریافت کرده ام. ما بار دیگر به هم عشق می ورزیم.»
۶ سال بعد، وقتی مرا برای دیدن خانه جدید و خانواده شان دعوت کردند، هنوز عاشق یکدیگر بودند و هنوز از کمکی که به آنها کرده بودم تا ازدواجشان را حفظ کنند، تشکر می کردند.
گرچه تقریبا همه قبول دارند که زنها و مردها با هم تفاوت دارند، اغلب اشخاص هنوز از کم و کیف این تفاوت اطلاع ندارند. در ده سال گذشته کتب متعددی در این باره نوشته شده است. هدف همه آنها این بوده که این تفاوتها را به خوانندگان خود آموزش دهند. با آنکه پیشرفتهای فراوانی در این زمینه به دست آمده، متأسفانه اغلب آنها یک سویه نگر هستند و متأسفانه بر دامنه اختلاف زوجها می افزایند و رنجش آنها از یکدیگر را بیشتر می کنند. در این کتابها معمولا زن یا مرد قربانی دیگری می شوند. در این شرایط ضرورت داشت از تفاوتهای سالم زن و مرد آگاه شویم.
برای بهبود مناسبات زوجها باید درکی به وجود آوریم که به تفاوتهایی که عزت نفس و شأن و بزرگی و روابط متقابل میان آنها را بهبود می بخشد و به عشق و علاقه آنها می افزاید، توجه داشته باشد. پس از مصاحبه با بیش از ۲۵۰۰۰ شرکت کننده در سمینارهای روابط زناشویی، به بسیاری از تفاوتهای مثبت میان زن و مرد پی برده ام. معتقدم با شناخت این تفاوتها، دیوارهای بلند رنجش و سوء ظن ذوب می شوند و فرو می ریزند.
با گشودن باب دل، از خود گذشتگی و میل به بخشودن در شما افزار می یابد و انگیزه بده و بستان عشق و مهر در شما تقویت می گردد. با این آگاهی جدید امیدوارم که به فرا سوی پیشنهادات ارائه شده در این کتاب برسید و همچنان مترصد راههای جدید باشید تا مهر و دلبندی شمار همسرتان افزایش یابد.
تمامی اصول مندرج در کتاب مردان مریخی زنان ونوسی آزمایش شده است. بیش از ۹۰ درصد از ۲۵۰۰۰ شرکت کننده دوره های آموزشی من با اشتیاق تمام این اصول را تأیید کرده اند. اگر احساس کردید که هنگام خواندن این کتاب سری به علامت تأیید تکان می دهید و می گویید: «بله، بله شما دقیقا درباره من حرف می زنید.» بدانید که تنها نیستید. شما هم مانند همه کسانی که از اصول مندرج در این کتاب سود برده اند منتفع خواهید شد.
کتاب مردان مریخی زنان ونوسی درباره شیوه های جدید تخفیف تنش در روابط زناشویی و ایجاد عشق و مهر بیشتر، از طریق تشریح تفاوتهای میان زن و مرد بحث می کند و سپس پیشنهادهایی عملی درباره تخفیف ناراحتیها و دلسردیها مطرح می شود تا موجب شادی و صمیمیت بیشتر شما شود. نیازی به این نیست که روابط زناشویی تا این حد ناخوشایند باشد. تنش موجود در روابط زناشویی اغلب مردم از آن روست که یکدیگر را درک نمی کنند.
به همین علت است که بسیاری از زوجها از مناسبات زناشویی خود ناراحتند. بسیاری از آنها صادقانه به شرکای زندگی خود عشق می ورزند و با این حال چون تنش از راه می رسد نمی دانند که برای رفع آن چه باید بکنند. شما با مطالعه این کتاب و توجه به تفاوتهای میان زن و مرد در شرایطی قرار می گیرید که با همسر خود روابط بهتری ایجاد کنید و او را به حیرت بیندازید. می آموزید که راه عشقی را که شایسته آن هستید هموار سازید پس از خواندن کتاب مردان مریخی زنان ونوسی در حیرت می شوید که چگونه می توان بدون اطلاع از آنچه در این کتاب آمده است، رابطه زناشویی موفق داشت.
کتاب مردان مریخی زنان ونوسی دستورالعملی برای ایجاد روابط مبتنی بر عشق و علاقه می باشد. توضیح می دهد که چگونه زن و مرد در همه زمینه های زندگی با هم تفاوت دارند. زن و مرد نه تنها متفاوت از یکدیگر با هم ارتباط برقرار می سازند، بلکه در احساس، اندیشه، درک، واکنش و عشق با هم تفاوتهای اصولی دارند و شاید بتوان گفت که زن و مرد انگار از دو سیاره متفاوت آمده اند، به زبانهای متفاوت تکلم می کنند و به غذایی متفاوت احتیاج دارند.
با درک تفاوتهای اصولی زن و مرد در موقعیتی قرار می گیریم که بسیاری از ناراحتیهای موجود میان خود و همسرمان را از میان برداریم. می توان سوء تفاهمها را تخفیف داد و یا حتی از آن به کلی اجتناب نمود. توقعات بیجا را می توان اصلاح کرد. وقتی به خاطر داشته باشید که همسر شما، چونان کسی که در سیاره ای دیگر زندگی می کند با شما تفاوت دارد، می توانید آرام بگیرید و به جای مقاومت در برابر او و یا تلاش برای تغییر دادن او، با او همکاری کنید.
از همه اینها مهمتر، وقتی کتاب مردان مریخی زنان ونوسی را می خوانید با شیوه های عملی متعددی برای حل مسایل ناشی از تفاوتهای میان خود و همسرتان آشنا می شوید. این کتاب تنها تحلیلی نظری درباره تفاوتهای روانی نیست، بلکه راهنمایی عملی است که نشان می دهد چگونه می توانید روابطی مبتنی بر عشق و دوستی با همسر خود ایجاد کنید…
*** خريد کتاب مردان مریخی زنان ونوسی ترجمه مهدی قراچه داغی ***
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.