گلدان صراحی مس و خاتم کاری تولید صنایع دستی آقاجانی یکی از زیبانرین و پرفروش ترین صنایع دستی اصفهان است. این گلدان در ابعاد و کیفیت های متفاوتی طراحی و ساخته شده است. گلدان خاتم کاری کد K013 با 16 سانتی متر ارتفاع، مقاوم در برابر ضربه، نور آفتاب و رطوبت هوا و دارای گواهینامه کیفیت جهانی ISO9001:2015 می باشد.
کتاب هنر عشق ورزیدن نوشته اریک فروم روانکاو و جامعه شناس امریکایی آلمانی تبار و ترجمه پوری سلطانی است که توسط نشر مروارید به چاپ رسیده است. مطالعه ی کتاب هنر عشق ورزیدن برای آنها که دنبال یک دستورالعمل ساده برای هنر عشق ورزی هستند، تجربه ای مایوس کننده خواهد بود. بالعکس، کتاب می خواهد نشان دهد که عشق احساسی نیست که فرد بتواند به آسانی و بدون رسیدن به درجه ی مشخصی از بلوغ شخصیتی به آن دست یابد.
با ما در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا با مطالعه قسمتی از کتاب هنر عشق ورزیدن اثر برجسته ی اریک فروم همراه باشید.
معرفی کتاب هنر عشق ورزیدن
اریک فروم در مقدمه کتاب هنر عشق ورزیدن می گوید:
کتاب هنر عشق ورزیدن می خواهد خواننده را متقاعد کند که اگر با جدیت دنبال رشد و توسعه ی شخصیت خود نباشد و اگر به منش مولد دست نیابد، تمام تلاش هایی که صرف رسیدن به عشق می کند محکوم به شکست خواهد بود. فردی که ظرفیت عشق ورزی به همسایه ی خود را ندارد و از تواضع، شجاعت، ایمان و نظم راستین، بی بهره است با عشق فردی به رضایت خاطر نمی رسد.
در فرهنگی که این کیفیات به ندرت در آنها یافت شود عشق و رسیدن به توانایی عشق ورزی، موفقیتی نادر باقی خواهد ماند. هرکسی می تواند از خود سوال کند، چند نفر را می شناسم که به راستی عاشق باشند؟
عشق ورزی سخت است اما این به آن معنا نیست که نخواهیم از سختی ها و نیز شرایط رسیدن به عشق آگاه شویم. من در این کتاب سعی کرده ام تا جایی که می شود به زبانی ساده و غیرفنی درباره ی عشق سخن بگویم تا از پرداختن به پیچیدگی های غیرضروری اجتناب کنم. در همین راستا سعی کرده ام، بسیار کم به ادبیات پژوهشی و منابع مربوط به عشق ارجاع دهم.
قسمتی از کتاب هنر عشق ورزیدن
۱- آیا عشق، هنر است؟
آیا عشق، هنر است؟ اگر چنین باشد پس به دانش و تلاش نیاز دارد. آیا عشق، شور لذت بخشی است که تجربه ی آن، بخت و اقبال می خواهد؟ آیا عشق از آن قبیل امور است که اگر خوش شانس باشی، "گرفتارش می شوی". بدون شک، امروزه اکثر مردم به پیش فرض دوم اعتقاد دارند اما کتاب هنر عشق ورزیدن بر پیش فرض اول مبتنی است. البته، مردم عشق را بی اهمیت نمی دانند. مردم، گرسنه ی عشق هستند؛ آنها به شمار بی پایانی از فیلم هایی که داستان های عاشقانه ی شاد یا غم انگیز دارند نگاه می کنند و به صدها ترانه ی عاشقانه ی مهمل گوش می کنند اما کمتر کسی فکر می کند که عشق، چیزهایی هم دارد که باید آنها را یاد گرفت.
این نگرش عجیب بر چند فرض مبتنی است. این چند فرض به تنهایی یا در ترکیب باهم، از این نگرش پشتیبانی می کنند. بیشتر مردم موضوع عشق را در درجه ی اول، دوست داشته شدن می دانند نه عشق ورزیدن و توانایی دوست داشتن. پس مسئله آنها این است که چطور دوست داشته شوند و چطور دوست داشتنی باشند. آنها برای رسیدن به این هدف، چند راه را در پیش می گیرند. یکی از این راه ها که به ویژه، توسط مردان استفاده می شود این است که آدم موفقی باشیم و تا جایی که جایگاه اجتماعی به ما اجازه می دهد ثروتمند و قدرتمند شویم. راه دیگر که بیشتر توسط زنان استفاده می شود این است که فرد خود را از طریق رسیدن به بدن، لباس و مواردی از این دست، جذاب کند. تقویت رفتارهای خوشایند، خوش صحبتی، مفید بودن، تواضع داشتن و مودب بودن از جمله راه های دیگر جذاب بودن است و هم مردان و هم زنان از آنها استفاده می کنند. بسیاری از راه هایی که برای دوست داشتنی کردن خود استفاده می شود همان راه هایی است که برای رسیدن به موفقیت استفاده می شود چون هر دو، بر پیروز شدن بر دوستان و نفوذ در مردم مبتنی هستند. درواقع در فرهنگ ما منظور مردم از دوست داشتنی بودن، ترکیبی است از محبوب بودن و داشتن جذابیت جنسی...
*** خريد کتاب هنر عشق ورزیدن ***
در پشت این دیدگاه که عشق یاد گرفتنی نیست، یک پیش فرض دوم هم وجود دارد. بر اساس این پیش فرض، مسئله ی عشق به هدف عشق ورزی یا همان معشوق مربوط می شود نه استعداد عشق ورزی. مردم فکر می کنند که عشق ورزیدن، ساده است اما یافتن هدف درست برای عشق ورزی (یا دوست داشته شدن)، دشوار است. این نگرش دلایلی دارد که در پیدایش جامعه ی مدرن، ریشه دارند. یکی از این دلایل، دگرگونی بزرگی است که در قرن بیستم در رابطه با انتخاب "هدف عشق" رخ داد. در عصر ویکتوریا و نیز در بسیاری از فرهنگ های سنتی، عشق یک تجربه ی فردی خود انگیخته که به ازدواج منجر شود، نبود. بالعكس، ازدواج از طریق قرارداد منعقد می شد (خواه توسط خانواده ها با عاقد یا بدون کمک این واسطه ها)؛ تابع ملاحظات اجتماعی بود و فرض بر آن بود که عشق بعد از ازدواج پدیدار می شود. فقط در عرض چند نسل، مفهوم عشق رمانتیک تقریبا در کل دنیای غرب، فراگیر شد. در ایالات متحده، ملاحظات مربوط به ماهیت قراردادی به كل غایب نیست با این حال مردم تا حد زیادی در جستجوی عشق رمانتیک هستند یک تجربه ی فردی عاشقانه که باید بعدها به ازدواج منجر شود. این تصور جدید از آزادی باید تا حد زیادی بر اهمیت هدف، افزوده باشد و از اهمیت کارکرد کاسته باشد.
یکی از خصوصیات دیگر فرهنگ امروزی، ارتباط تنگاتنگی با این عامل دارد. کل فرهنگ ما بر اشتیاق به خرید و ایده ی تبادل مطلوب و متقابل، استوار است، شادکامی انسان مدرن در هیجان نگاه کردن به ویترین مغازه ها و خرید هر آنچه استطاعت خریدش را دارد نهفته است؛ خواه خرید نقدی خواه خرید اقساطی، او به نحو یکسانی به مردم نگاه می کند. به اعتقاد مرد مدرن، دختر جذاب یعنی پاداش هایی که یک مرد دنبال می کند جذاب معمولا یعنی بسته ای دلپذیر از خصوصیات محبوب و خواستنی که همه در بازار شخصیت در جستجوی آن هستند. آنچه فرد را به نحو خاصی جذاب می کند به مد روز و خصوصیات جسمانی یا ذهنی که مد، اقتضا می کند بستگی دارد. در قرن بیستم، دختر سرکش و شهوت انگیزی که می نوشید و سیگار می کشید جذاب بود اما مد کنونی، وقار و متانت بیشتری را طلب می کند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل این قرن، یک مرد باید پرخاشگر و جاه طلب می بود (او اکنون باید اجتماعی و شکیبا باشد) تا یک بسته ی جذاب باشد. حس ابتلا به عشق معمولا فقط در ارتباط با این قبیل اقلام انسانی که فرد امکان مبادله ی آنها را دارد ظهور می یابد. اگر من قصد خرید داشته باشم، شیء باید از نقطه نظر ارزش اجتماعی آن، مطلوب باشد و هم زمان مستلزم آن باشد که من داشته ها و قابلیت های آشکار و نهان خودم را مدنظر قرار دهم. بنابراین دو فرد، زمانی عاشق می شوند که احساس کنند، متناسب با محدودیت هایی که در زمینه ی مبادله ی ارزش ها دارند بهترین شی موجود در بازار را یافته اند. قابلیت های پنهان ممکن است نقش مهمی در این معامله بازی کنند؛ به عنوان مثال خرید ملک، چنین است. در فرهنگی که بازاریابی غلبه دارد و موفقیت مادي، ارزش برجسته ای دارد چندان عجیب نیست که روابط عاشقانه ی انسانی از همان الگوی داد و ستدی که بر کالای اقتصادی و بازار کار حاکم است پیروی می کنند.
خطای سومی که به پیش فرض "عشق یادگرفتنی نیست" منجر می شود اشتباه گرفتن تجربه ی اولیه ی ابتلا به عشق با عاشق ماندن مستمر یا به عبارت بهتر توقف در عشق است. دو انسانی که قبلا غریبه بوده اند (همه ی ما از ابتدا همدیگر را نمی شناسیم) ناگهان اجازه می دهند دیوار بین آنها فرو بریزد و احساس نزدیکی و یکی بودن می کنند. این لحظه ی یکی شدن یکی از فرح بخش ترین و هیجان انگیزترین تجارب زندگی ما است، افرادی که قبلا گوشه نشین، منزوی و بدون عشق بوده اند این تجربه را بسیار شگفت انگیز و معجزه آسا می دانند. معجزه ی صمیمت ناگهانی اگر از جاذبه ی جنسی شروع شود یا با اولین آمیزش همراه باشد تسهیل می شود. به هرحال این نوع عشق، بنا به ذاتش چندان ماندگار نیست. وقتی دو نفر به خوبی با هم آشنا می شوند صمیمیتی که بین آنها شکل می گیرد، خاصیت معجزه آسای عشق را بیش از پیش می گیرد تا جایی که خصومتها، یاس ها و ملال دوطرفهی آنها هر آنچه از آن تجربه ی اولیه باقی مانده باشد را از بین می برد. اما در آغاز این ها را نمی دانند: در واقع به شدت مایوس می شوند چون آن شیدایی متقابل را گواه شدت عشقشان می دانستند حال آنکه ممکن است، عمق تنهایی قبل از آشنایی را نشان دهد. نگرش فوق (این اعتقاد که هیچ کاری آسان تر از عشق ورزی نیست) با وجود انبوهی از شواهد خلاف، همچنان غالب است. به ندرت می توان فعالیت یا مخاطره ای یافت که همانند عشق با این همه امید و انتظار شروع بشود اما . . .
مشخصات
- عنوان کتاب
- هنر عشق ورزیدن
- نویسنده
- اریک فروم
- مترجم
- پوری سلطانی
- ناشر
- مروارید
- تعداد صفحات
- 198
- وزن
- 196 گرم
- زبان کتاب
- فارسی
- سال چاپ
- 1398
- نوبت چاپ
- 36
- قطع
- رقعی
- شابک
- 9789646026414
- مشخصات تکمیلی
- عشق
افزودن نظر جدید