هنگامی که نیچه گریست

کتاب هنگامی که نیچه گریست اثر دکتر اروین یالوم روانشناس معروف و نویسنده کتاب های هنر درمان و مامان و معنی زندگی کتابی است که با به تصویر کشیدن رویارویی خیالی فیلسوف بزرگ نیچه و دکتر اروین یالوم به توصیف درمان روش های رایج وسواس فکر می پردازد در این کتاب نویسنده با زبانی ساده و قابل فهم برای همه اصول علمی و تخصصی را بیان می کند. کتاب هنگامی که نیچه گریست به همت کیومرث پارسای ترجمه و توسط انتشارات جامی - مصدق به چاپ رسیده است.

با معرفی کتاب هنگامی که نیچه گریست در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا همراه ما باشید.

ادامه مطلبShow less
موجود شد خبرم کن!
مرجع:
36059
نام برند:
صنایع دستی آقاجانی

دخل فیروزه کوب بزرگ کد FT021 کاری از شاغلین در صنایع دستی اصفهان تولید صنایع دستی آقاجانی است که با گارانتی 10 ساله تضمین کیفیت و با بهترین قیمت و البته به صورت رایگان تقدیم خریداران می گردد. در ساخت دخل فیروزه کوب آقاجانی از بهترین فیروزه نیشابور استفاده شده است و دارای گارانتی کیفیت ISO 9001 و گواهی استاندارد ملی ایران است.

صنایع دستی آقاجانی

بشقاب مس و خاتم کاری کد K072 یکی از زیباترین و پرکاربردین صنایع دستی اصفهان تولید برند معتبر آقاجانی است که می تواند به میهمانی های شما رنگ و بوی ویژه هدیه کند. در ساخت این بشقاب مس و خاتم از بهترین مواد اولیه استفاده شده و توسط هنرمندان چیره دست اصفهانی ساخته و پرداخته شده است. از مزایای ویژه ی این محصول می توان به استاندارد ملی ایران و گواهینامه کیفیت جهانی ISO9001:2015 اشاره کرد.

صنایع دستی آقاجانی

گلدان مسی فیروزه کوب تولید صنایع دستی آقاجانی از بهترین فیروزه نیشابور و مس توسط هنرمندان اصفهانی ساخته شده است. این «گلدان فیروزه کوبی» دارای گواهینامه جهانی iso9001:2015 و استاندارد ملی ایران است و همچنین دارای کارت ضمانت 10 ساله صنایع دستی آقاجانی است.

صنایع دستی آقاجانی

گلاب پاش فیروزه کوبی آقاجانی ساخته شده از بهترین فیروزه نیشابور و مس تولید صنایع دستی آقاجانی است. این گلاب پاش فیروزه کوب دارای استاندارد ملی ایران و گارانتی 10 ساله ی تولید کننده است. ارتفاع این محصول 53 سانتی متر است. لازم به ذکر است از آنجا که تمامی مراحل تولید گلاب پاش فیروزه کوبی آقاجانی با دست انجام می شود احتمال چند سانتی متر تفاوت در تمامی محصولات وجود دارد.

توضیحات

معرفی کتاب وقتی نیچه گریست

کتاب به رویارویی خیالی فریدریش نیچه، فیلسوف نامی و دکتر یوزف برویر می پردازد. برویر که شهرتش در علم طب، کمتر از آوازه ی نیچه در فلسفه نیست، از اساتید زیگموند فروید (پدر دانش روانکاوی) محسوب می شود. این که چرا نیچه قهرمان این داستان شده و محور توصیف روان درمانی اگزیستانسیال قرار گرفته است، خود داستانی شنیدنی دارد که در بخش از نثر تخصصی تا رمان آموزشی از زبان نویسنده خواهید خواند. دکتر یالوم در خلال این داستان جذاب، به توصیف درمان های رایج وسواس فکری می پردازد که هر دو شخصیت داستان به نوعی گرفتار آنند، و از رفتاردرمانی و خواب واره تا شناخت درمانی کمک می گیرد، ولی در نهایت، روش روان درمانی اگزیستانسیال است که کتاب بیش از هر چیز، در پی توصیف آن است. در این میان فروید نیز جا به جا در داستان حاضر می شود و به تعبیری، الفبای دانشی را که بعدها به عنوان شاخه ی جداگانه ای از علم مطرح کرد، از استاد فرا می گیرد.

*** خريد کتاب وقتی نیچه گریست ***

در این رمان، یالوم با احاطه ی کامل به تاریخ، داستان را چنان می آراید که خواننده را با خود به سده ی نوزدهم و زمان زایش دانش روانکاوی می کشاند. امروزه با پیشرفت علوم و روزآمد شدن اطلاعات خصوصا در حرفه ی پزشکی، بسیاری از ما فراموش کرده ایم که پیش کسوتان از کجا آغاز کرده اند و چگونه اندیشیده اند تا توانسته اند نخستین سنگ هر دانشی را بنا نهند. یالوم، گروه درمانگر و روان درمانگر اگزیستانسیال، با تیزبینی خاص خود و با بیان جزئیات کار دکتر برویر، هنر توجه به رفتار غیرکلامی بیمار را به پزشکان و روان پزشکان جوان می آموزد این که در جزئیات چهره، لباس، لحن و کوچک ترین حرکات صورت و اندام بیمار، نشانه هایی درخور توجه موجود است که اطلاعات ذی قیمتی در اختیار طبیب قرار می دهد.

کتاب به نوعی، گوش دادن فعال را نیز رمزگشایی می کند و نمونه ی تجربی جالبی از آن ارائه می دهد:

نویسنده از زبان دکتر برویر تمامی آن چه را که در حین معاینه و مصاحبه با بیمار، در ذهن طبيب جریان دارد، به ذهن آگاه خواننده می کشاند و یاد می دهد که طبيب آراسته به هنر طبابت، این جریان ذهنی را آگاهانه در خویش دنبال می کند و از آن برای کمک به بیمار یاری می گیرد. همین جاست که کتاب بارها و بارها به بیان تجربی مفاهیم انتقال و انتقال متقابل می پردازد. نمونه های این دو چنان فراوانند که خواننده ی کنجکاو را در سطر سطر کتاب به خود می خوانند. جالب اینجاست که یالوم روش های رویارویی با این پدیده ها را نیز در لابه لای خطوط داستان و سایر کتاب هایش به خواننده آموزش می دهد. در واقع، یالوم را می توان به حق، آموزگار این دو مفهوم اساسی نامید. او خود در جایی گفته است: «بهترین تنیس بازان دنیا، پنج ساعت در روز تمرین می کنند تا نقاط ضعف بازی خود را رفع کنند. اساتید ذن، با اشتیاق حاضرند در سکون بی پایان ذهنی فرو روند؛ یک بالرین، حفظ تعادل را در خود به کمال می رساند؛ کشیش همواره در حال آزمودن وجدان خویش است. هر حرفه ی تخصصی، دارای قلمروی است که شخص برای متخصص شدن، لازم است در آن تبحر یابد. برای یک روان درمانگر، این قلمرو، دوره ی آموزشی خستگی ناپذیر بهسازی خویش است که هرگز از آن فارغ التحصیل نمی شود؛ همان که به اصطلاح "انتقال متقابل" خوانده می شود.» نویسنده در توصیف رفتار برویر، نحوه ی برقراری یک رابطه ی درمانی درست را آموزش میدهد؛ رابطه ای که شکل نمی گیرد مگر با برقراری تعادل میان سه نقش محوری طبیب: شنونده ی همدل، متخصص و فرد دارای اقتدار درمانی. هنری که برویر در ارتباط با مراجعان مطبش، حتی زمانی که درمان بیماری از حیطه ی تخصصی اش خارج است و کار به ارجاع بیمار می انجامد، به کار می گیرد و متأسفانه در طبابت امروز، رو به فراموشی است. خلاصه این که کتاب، خوانندگان خود را خواهد یافت و این یادآوری ها تنها با این نیت انجام شد که دقت خواننده را هنگام مطالعه ی متن، دو چندان کند.

*** خريد کتاب وقتی نیچه گریست اروین یالوم ***

قسمتی از کتاب وقتی که نیچه گریست

زنگ ناقوس سان سالواتوره، رشته ی افکار بوزف بروير را پاره کرد. ساعت سنگین طلا را از جیب بیرون کشید؛ ساعت نه بود. بار دیگر نوشته ی کارت حاشیه نقره ای را که روز پیش دریافت کرده بود، مرور کرد:

۲۱ اکتبر ۱۸۸۲
دکتر بروير،
لازم است شما را برای امری بسیار ضروری ملاقات کنم. آینده ی فلسفه ی آلمان در خطر است، وعده ی ما، ساعت نه صبح فردا در کافه سورنتو.
لو سالومه

چه یادداشت گستاخانه ای! سال ها بود این گونه جسورانه مورد خطاب قرار نگرفته بود. او لوسالومه ای نمی شناخت، نشانی ای نیز بر پاکت نبود تا به این شخص پیغام دهد که ساعت نه صبح برای ملاقات مناسب نیست؛ چون خانم برویر از این که صبحانه را به تنهایی صرف کند، خوشحال نخواهد شد؛ چون دکتر برویر در حال گذراندن تعطیلات است و مهم تر از همه این که به این امر بسیار ضروری، کمترین علاقه ای ندارد و در واقع برای خلاصی از همین امور ضروری به ونیز آمده است؟ با این همه، او آنجا بود، ساعت نه صبح، در کافه سورنتو و در حالی که چهره ی اطرافیانش را از نظر می گذرانید تا شاید لو سالومه ی جسور را در میان شان بیابد.

«باز هم قهوه میل دارید آقا؟»

برویر سری به نشانه ی تأیید برای پیش خدمت تکان داد. او پسرکی بود سیزده چهارده ساله با موهایی سیاه و براق که به عقب شانه شده بودند، چه مدت مشغول خیال پردازی بود؟ دوباره به ساعتش نگاه کرد، ده دقیقه ی دیگر از عمرش را به خیال پردازی در مورد برتا گذرانده بود؛ برتای زیبایی که در دو سال اخیر بیمارش بود، صدای طعنه آمیزش را به یاد آورده بود که می گفت: «من صبر می کنم. شما تنها مرد زندگی من خواهید بود.»

به خود نهیب زد: «برای خاطر خدا بس کن! دست از فکر کردن بردار؛ چشمانت را باز کن. نگاه کن! دنیا را به درون راه بده!»

بروير فنجانش را برداشت و رایحه ی قهوه را همراه با هوای سرد اكتبر ونیز به درون داد، سرش را برگرداند و به اطراف نگاه کرد. سایر میزهای کافه توسط زنان و مردان جهانگرد یا مسنی که در حال صرف صبحانه بودند، اشغال شده بود، بعضی، فنجان قهوه در یک دست و روزنامه در دست دیگر، مشغول مطالعه بودند. دورتر، ابری کبودرنگ از کبوتران، پر می کشید و باز فرود می آمد، آب راکد آبراه بزرگ، در حالی که تصویر کاخ های با شکوه ساحل را بازتاب داده بود، می درخشید و تنها موج حاصل از یک کرجی که در طول ساحل می راند، آرامشش را برهم می زد. سایر کرجی ها هنوز در خواب بودند و همچون نیزه هایی که دستی غول پیکر، تصادفا پرتاب کرده باشد، به تبرک های پر پیچ و تاب کنار آبراه بسته شده بودند. برویر با خود گفت: «بله، این درست است، به اطرافت نگاه کن، ابله! مردم از گوشه و کنار دنیا می آیند که ونیز را ببینند و حاضر نیستند پیش از دیدن این همه زیبایی بمیرند. نمی دانم چه مقدار از عمرم را تنها با نگاه نکردن و با نگاه کردن و ندیدن از دست داده ام.» دیروز برای قدم زدن به اطراف جزیره ی مورانو رفته بود و وقتی پیاده روی اش به پایان رسید، هيچ ندیده بود؛ چیزی از آن همه زیبایی ثبت نکرده بود، هیچ تصویری از شبکیه به قشر مغز منتقل نشده بود، تمام افکارش متوجه برتا بود: لبخند فریبایش، چشمان پرستیدنی اش و احساس بدن گرم و اعتماد کننده اش و تنفس تندش زمانی که او را معاینه می کرد یا ماساژ می داد. این تصاویر بسیار نیرومند و زنده بودند و به محض این که لحظه ای او را فارغ می یافتند، هجوم می آوردند و تصوراتش را تسخیر می کردند. با خود اندیشید: «آيا سرنوشت من این است؟ آیا مقدر شده صحنه ای باشم که خاطره ی برتا چون بازیگری تا ابد بر آن نقش آفرینی کند؟»

کسی در میز مجاور از جا برخاست، صدای تیز کشیده شدن صندلی فلزی بر آجر فرش، او را به خود آورد و دوباره به جست وجوی لوسالومه پرداخت.

خودش بود؛ زنی که داشت از ساحل کاربن پایین می آمد و وارد كافه می شد. فقط او می توانست چنین یادداشتی نوشته باشد - زیبا، بلندبالا و خوش اندام با بالاپوشی از خز که حالا داشت مغرورانه از میان میزهای به هم چسبیده، راهش را به سوی او می گشود. وقتی نزدیک تر آمد، برویر متوجه جوانی اش شد، حتی از برتا هم جوان تر و شاید هنوز یک دختر مدرسه ای بود. ولی رفتار آمرانه اش، کاملا استثنایی می نمود و می توانست او را به موقعیت های بالا برساند.

*** خريد اینترنتی کتاب هنگامی که نیچه گریست ***

لو سالومه بدون نشانی از تردید به سویش می آمد، چطور تا این حد از شناختن او مطمئن بود؟ بروير فورا در حالی که با دست چپ ریش قرمزش را از ذرات احتمالی نان صبحانه پاک می کرد، با دست راست، ژاکت سیاهش را مرتب کرد. لو وقتی تنها چند قدم با میز فاصله داشت، لحظه ای ایستاد و جسورانه به چشمان او خیره شد.

ناگهان ذهن بروير دست از پرگویی برداشت. حال دیگر برای نگاه کردن، نیاز به تمرکز نداشت. هم اکنون شبکیه و قشر مغز در هماهنگی کامل عمل می کردند و تصویر لو سالومه به راحتی در ذهنش نقش می بسته، او زنی بود با زیبایی غیرمعمول، پیشانی برجسته، چانه ای محکم و خوش تراش، چشمانی به رنگ آبی روشن، لبانی شهوانی و گیسوانی که از روشنی، نقره فام می نمود و چنان بی پروا بالای سر جمع شده بود که گوش ها و گردن بلند و ظریفش را نمایان کرده بود. برویر با اشتیاقی خاص، مجذوب طره های مویی شد که با سرکشی از هر طرف پایین ریخته بود.

با سه قدم به میز او رسید: «دکتر برویر، من لو سالومه هستم، ممکن است بنشینم ؟» و به سوی صندلی حرکت کرد و چنان سریع نشست که برویر فرصت نکرد آداب معاشرت معمول را به جا آورد: از جا بلند شود، تعظیم کند، دستش را ببوسد و صندلی تعارفش کند.

برویر با انگشت روی میز زد: «پیش خدمت! پیش خدمت! یک قهوه برای خانم، با شیر میل می کنید؟» مخاطب جمله ی آخر، دوشیزه سالومه بود. او سری تکان داد و با وجود سردی هوای صبحگاهی، بالاپوش خز را بیرون آورد:
«بله، قهوه با شیر»

بروير و میهمانش لحظه ای سکوت کردند. سپس لو سالومه مستقیم به چشمان او نگريست و صحبتش را آغاز کرد: «من دوستی دارم که دچار ناامیدی شده است و می ترسم در آینده ای نزدیک خود را از بین ببرد. گرچه خود را به نوعی مسؤول می دانم و از دست دادن او تراژدی شخصی بزرگی برای من است، ولی...» به سوی برویر خم شد و آهسته تر ادامه داد: «چنین فقدانی از من هم فراتر می رود؛ مرگ این مرد ممکن است عواقب خطیری داشته باشد، برای شما، برای فرهنگ اروپا، برای همه ی ما، باور کنید.»

برویر خواست بگوید: «حتما اغراق می کنید، دوشیزه.» ولی نتوانست کلمه ای به زبان بیاورد، آن چه در هر زن جوان دیگری به پای مبالغه گذاشته می شد، اینجا متفاوت و کاملا جدی می نمود، در برابر صداقت و ایمان راسخ او به گفته هایش، مقاومت ممکن نبود.

«این دوست شما، این مرد کیست؟ من او را می شناسم؟»

هنوز نه! ولی به موقع همه ی ما او را خواهیم شناخت. نام او فریدریش نیچه است، شاید این نامه که توسط ریشارت واگنر برای پرفسور نیچه نوشته شده است، برای معرفی اش کفایت کند، نامه ای از کیفش بیرون آورد، باز کرد و به بروير داد. «باید بگویم که نیچه از حضور من در اینجا و در اختیار داشتن این نامه هیچ اطلاعی ندارد.»

بروير با شنیدن آخرین جمله، مکثی کرد. آیا باید چنین نامه ای را بخوانم؟ این پرفسور نیچه نمی داند که دوشیزه سالومه آن را به من نشان می دهد و حتی نمی داند که چنین نامه ای در اختیار اوست. چگونه آن را به دست آورده؟ امانت گرفته؟ دزدیده؟

برویر به بسیاری از صفات خود از جمله صداقت و سخاوت، مباهات می کرد. شهرت تشخیص های استادانه اش افسانه ای بود، در وین پزشک خصوصی دانشمندان، هنرمندان و فلاسفه ی بزرگی چون برامس، بروکه و برنتانو به شمار می آمد، در چهل سالگی در سراسر اروپا شناخته شده بود و شهروندان برجسته ای از غرب اروپا مسافت های طولانی را برای مشاوره با او می پیمودند. ولی بیش از هرچیز، به درستي خود مباهات می کرد. در زندگی مرتکب عملی نشده بود که موجب بی آبرویی باشد، شاید به جز افکار شهوانی ای که در مورد برتا داشت و در واقع باید به سوی همسرش ماتیلده هدایت می شد.

به همین دلایل در گرفتن نامه از دست جلوآمده ی لو سالومه تردید کرد، ولی درنگ، بسیار کوتاه بود. تنها یک نگاه به چشمان آبی او کافی بود.

نامه به تاریخ دهم ژانویه ی ۱۸۸۲ بود و با فریدریش، دوست من آغاز می شد.

چند قسمت با دایره مشخص شده بود شما اثری بی مانند به دنیا عرضه کرده اید. مشخصه ی کتاب شما، اعتماد به نفسی پخته و بجاست که ریشه در اصالت ژرف آن دارد. تنها شما می توانستید من و همسرم را به بزرگترین آرزوی زندگی مان برسانید که روزی چیزی دریافت کنیم که تمامی قلب و روح مان را تسخیر کند. هر یک از ما دو بار کتاب شما را مطالعه کردیم؛ یک بار به تنهایی و در طول روز و بار دیگر غروب هر روز و با صدای بلند، ما بر سر یک نسخه می جنگیم و افسوس می خوریم که نسخه ی دوم هنوز به دست مان نرسیده است.

ولی شما بیمارید؟ آیا دلسرد هم شده اید؟ اگر چنین است، بسیار خوشحال می شوم که بتوانم این ناامیدی و دلسردی را از شما دور کنم! اما چطور آغاز کنم؟ جز تقديم تحسين ناقابلم کاری از من برنمی آید.

به خاطر دوستی مان آن را بپذیرید، حتی اگر شما را خشنود نکند. (ریشارت واگنر)

*** خريد کتاب هنگامی که نیچه گریست ***

ادامه مطلبShow less
جزئیات محصول
36059

مشخصات

عنوان کتاب
هنگامی که نیچه گریست
نویسنده
اروین یالوم
مترجم
کیومرث پارسای
ناشر
جامی٬مصدق
تعداد صفحات
424
وزن
402 گرم
زبان کتاب
فارسی
سال چاپ
1398
نوبت چاپ
7
قطع
رقعی
شابک
9786001760952
دیدگاه کاربران
بدون نظر

افزودن نظر جدید

  • بسته بندی و ارسال:
  • محتوای کتاب:
  • کیفیت ترجمه:
  • کیفیت چاپ:
این کالا را با استفاده از کلمات کوتاه و ساده توضیح دهید.
برچسب های محصول
You may also like
قطره

کتاب وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم ترجمه سپیده حبیب به کوشش نشر قطره چاپ و منتشر شده است.

کتاب وقتی نیچه گریست آمیزه ای است از واقعیت و خیال، جلوه ای از عشق، تقدیر و اراده در وینِ خردگرایِ سده یِ نوزدهم و در آستانه ی زایش دانش روانکاوی.

فریدریش نیچه، بزرگترین فیلسوف اروپا. یوزف بویر، از پایه گذاران روانکاری... دانشجوی پزشکی جوانی به نام زیگموند فروید همه اجزایی هستند که در ساختار رمان «وقتی نیچه گریست» در هم تنیده می شوند تا حماسه ی فراموش نشدنی رابطه ی خیالی میان بیماری خارق العاده و درمانگری استثنایی را بیافرینند. ابتدای رمان، لو سالومه، این زن دست نیافتنی، از برویر می خواهد تا با استفاده از روش آزمایشی درمان با سخن گفتن، به بیری نیچه ی ناامید و در خطر خودکشی بشتابد. در این رمان جذاب دو مرد برجسته و اسرار آمیز تاریخ تا ژرفای وسواس های خویش پیش می روند و در این راه به نیروی رهایی بخش دوستی دست می یابند.

دکتر اروین یالوم استاد روانپزشکی دانشگاه استنفورد، گروه درمانگر روان درمانگر اگزیستانسیال، در خلال این رمان آموزشی، به توصیف درمان های رایج برای وسواس فکری که هر دو شخصیت داستان به نوعی گرفتار آن اند، می پردازد؛ ولی درنهایت روش روان درمانی اگزيستانسيال و رابطه ی پزشک- بیمار است که کتاب بیش از هر چیز در پی معرفی آن است.

دکتر سپیده حبیب، مترجم این کتاب، روانپزشک است و با یادداشت های متعدد خود درباره ی مفاهیم تخصصی روانشناسی، روانپزشکی و پزشکی درک این اثر برجسته را برای خوانندگان غیرمتخصص در این زمینه بسیار آسان کرده است.

نیستان

رمان چشمان تاریکی نوشته ی دین کونتز توسط خانم ناهید هاشمیان ترجمه و به کوشش نشر نیستان چاپ و منتشر شده است.

در بخشی از رمان چشمان تاریکی دین کونتز می خوانیم:

باید به ۲۰ ماه قبل برگردیم. موقعی که یک دانشمند چینی به نام لی چن در حالی که یک دیسکت حاوی اطلاعات سلاح های بیولوژیکی و خطرناک چین در دهه اخیر را داشت، در آمریکا مبتلا شد. آنها آن را ووهان ۴۰۰ نامیدند چون از آزمایشگاه RDNA شهر ووهان خارج شده بود و چهارصدمین میکروارگانیسم دست ساز در مرکز تحقيقات آنجا بود. ووهان ۴۰۰ یک سلاح بی نقص بود. فقط انسان را تحت تاثیر قرار می داد و توسط حیوانات منتقل نمی شد. مانند سیفلیس در خارج از بدن بیشتر از یک دقیقه زنده نمی ماند. یعنی نمی توانست به طور دائم اشیا یا مکانی را مانند سیاه زخم یا سایر میکروارگانیسم های کشنده، آلوده کند. با مرگ میزبان، نابود می شد و نمی توانست در دمای کمتر از ۳۰ درجه سانتی گراد زنده بماند. این همه مزیت در یک سلاح خیلی جالب بود...

سخن

رمان یکی نبود (2 جلدی) نوشته ی عاطفه منجزی به کوشش انتشارات سخن چاپ و منتشر شده است.

همه وجودش بی دریغ کسی را می طلبید تا برای همه ی عمر زنجیدگی های جان خسته اش را در کنار او به فراموشی بسپارد. کسی که به وقتش بتواند برای او نقش مادر، همسر، دوست، مردم و هزار نقش رنگارنگ دیگر را بازی کند. کسی که جسم و روحش را به شما آرامشی بکشاند که خدا برای هر جفتی نوید داده بود... کسی که با او مدارا کند. با اویی که درد تنهایی کشیده بود... درد یتیمی درد غریبی در بین قربا... دلش مداوایی عاشقانه می خواست ... مداوایی صمیمانه و پر از عطوفت... و شیرزاد آن کسی بود که می توانست همه ی این ها را مثل گنج گران بهایی به او هدیه دهد... پتانسیلش را داشت.

سخن

رمان شب چراغ (2جلدی) اثری است با همکاری عاطفه منجزی و م بهارلویی و به کوشش انتشارات سخن چاپ و منتشر شده است.

خودش هم نمی دانست قصد کرده انتقام چه چیز را از سوگل بگیرد...انتقام تقاضایی که برای طرزنامیدنش توسط او داشت و تاکیدی که بر خانم زاهد کرده بود یا انتقام دست های استادی که روی شانه های ظریف او نشسته بود؟! دلیلش هر چه بود، این انتقام برای خودش هم گران تمام شده بود؛ این چند روز بدترین روزهای عمرش را گذرانده بود، اما راه دیگری جز همین راهی که می رفت بلد نبود! بالاخره سرو کله ی سوگل از پشت شیشه ی اتاق تشریح پیدا شد. وقتی نگاهش به سوگل افتاد و خیالش راحت شد که آمده، توانست با خیال راحت نفسی تازه کند و با حضورذهن بیشتری به ادامه ی تدریسش برسد. گاهی لجاجت، بزرگترین انگیزه ها را به او می داد.

یوپا

رمان گناهکار (2جلدی) نوشته ی فرشته تات شهدوست به کوشش انتشارات یوپا چاپ و منتشر شده است.

غرور، تعصب و گناه داستانی می سازند که فضای سیاه و سفیدش در برگیرنده ی لحظاتی تکان دهنده است که هم تن را به لرزه می اندازد و هم تا پایان ماجرا، خواننده را با خود می کشاند.

ذهن آویز

رمان مجنون تر از فرهاد (2جلدی) نوشته ی م بهارلویی به کوشش انتشارات ذهن آویز چاپ و منتشر شده است.

بالاخره اشکم سرازیر شد. سرم را بلند کردم و گفتم: تو اگه بری، من بعد تو یه مرده می شم. مرده ای که تنها تفاوتش با بقیه مرده ها اینه که نفس می کشه. یادته میگفتی بغض نشکنم رو می شکنی؟ از حالا به بعد دیگه خیلی راحت این بغض شکسته می شه! تو بگو محراب، من بعد تو چه کار کنم؟ کاش می فهمیدی این پری که مقابلت ایستاده مثل بچه ای که از دست مامانش کتک خورده، مشتاقانه منتظره به آغوش همونی پناه ببره که از دستش کتک خورده!

یوپا

کتاب این یک فرشته است (براساس سرگذشت واقعی ملیکا کانطوری) نوشته ی محدثه رجبی توسط انتشارات یوپا چاپ و منتشر شده است.

کتاب این یک فرشته است داستان دخترانگی های بی پایانی است که با تلخ ترین حالت ممکن پایان یافته است. این یک فرشته است داستان عشق است... داستان لبخندهای زیبایی که صورت پرنشاط دختری به نام ملیکا را مزین می کند و عشق را در رگ های او به جریان در می آورد.

این یک فرشته است روایت پاکی و مهربانی دختری است که آفریده شده ای است برای صداق و فرشته بودن!

گاهی اوقات چیزهایی به چشم می بینم که ممکن روزی حتی در خواب و پشت پلک های بسته هم تصوری از آنها نداشته باشیم. همان آرامش قبل از طوفان که در اوج خوشبختی، شادی و آرامشِ مطلق به سراغمان می آید و دردی می شود بی درمان... مثل دیدن عزیزی روی تخت بیمارستان...! دردی خانمان سوز که حاضری جانت را فدا کنی تنها برای این که بلا از سر عزیزترین فرد زندگیت بگذرد تا نفس راحت بکشی و خدا را شکر کنی!

ملیکا فرشته ای است که همواره نگاه گرم پدر مهربان  دلسوزش و لبخند توام با نگرانی و عشق مادر عاشقش را بخود به همراه دارد و اما ... سایه نحس بیماری بی رحمانه پرده ای از غم را بر روی چشمان عسلی و همیشه امیدوارش می اندازد.

فرشته ی قصه ی ما اسطوره ای است از صبر و مقاومت که در سخت ترین لحظات زندگی اش با لبخند پر از آرامشش، غم را از قلب های عزیزانش دور می کند و نقطه شروع از زمانی است که ملیکای فرشته قصد دارد با سختی های زندگی مبارزه کند...

نگاه

کتاب پول و زندگی نوشته ی امیل زولا توسط علی اکبر معصوم بیگی ترجمه و به کوشش نشر نگاه چاپ و منتشر شده است.

پول، هجدهمین رمان از سلسله داستان های مشهور روگند ماکار، به توصیف محافل سفته بازان، سوداگران و بورس بازان پاریس می پردازد. آریستید ساکاره قهرمان کتاب و برادر روگن، وزیر قدرتمند، سوداگر بی وجدان و ورشکسته ای است که برای بار دوم به تجارت روی می آورد. بانک انیورسال را تاسیس می کند تا از سراسر خاورمیانه بهره کشی کند و برای توفیق در نقشه های بلند پروازانه اش از قربانی کردن نزدیک ترین کسان خود نیز پروا ندارد. او بنده و کارگزار پول است برای او زندگی و عشق و تمدن بشری فقط در پول خلاصه می شود.

رمان قدرتمند پول و زندگی، که شرارت ها و پلیدی هایی را برملا می سازد که پرستش بت پول در جهان مدرن می تواند در پی داشته باشد، به طرزی درخشان زندگی پر جلال و جبروت پاریس را در اواخر سده ی نوزدهم وصف می کند و شخصیت هایی را به صحنه می آورد که در رنگارنگی و غنا کم نظیراند.

قطره

کتاب درمان شوپنهاور نوشته اروین یالوم توسط خانم سپیده حبیب ترجمه و به کوشش نشر قطره چاپ و منتشر شده است.

اروین یالوم در کتاب درمان شوپنهاور تصور می کند فیلسوف معاصری به نام فیلیپ که فردی منزوی و به نوعی رونوشت شوپنهاور است، به یکی از گروه های درمانی روان درمانگر مشهوری به نام جولیوس وارد می شود که خود به دلیل رویارویی ناگهانی با سرطان و مرگ خویش، به مرور دوباره ی زندگی و کارش نشسته است. فیلیپ آرزو دارد با به کارگیری اندیشه های شوپنهاور، به یک مشاور فلسفی بدل شود و برای این منظور نیازمند سرپرستی جولیوس است. ولی جولیوس می خواهد به کمک اعضای گروه به فیلیپ/ شوپنهاور بقبولاند که این ارتباط انسانی است که به زندگی معنا می بخشد؛ کاری که هیچ کس برای شوپنهاور تاریخی نکرد.

اروین یالوم - استاد بازنشسته ی روانپزشکی دانشگاه استنفورد، روان درمانگر اگزیستانسیال و گروه درمانگر در کتاب درمان شوپنهاور نیز همچون رمان وقتی نیچه گریست با زبان سحرانگیز داستان، به معرفی اندیشه های پیچیده ی فلسفی و توصیف فنون روان درمانی و گروه درمانی می پردازد.

شادان

رمان نسل عاشقان از ر اعتمادی یکی از بهترین نویسندگان رمان های ایرانی به کوشش انتشارات شادان چاپ و منتشر شده است.

امروز که به تمامی آن سالها نگاه می کنم می بینم زندگی نسل ما، تاریخ این دیار است و به راستی هرکدام عمری تجربه بوده اند... از کودکی چون بزرگسالان زندگی کردیم و چون به بزرگسالی رسیدیم مسئولیتی فراتر از توان بردوش کشیدیم . اما امیدوارم که فرزندان امروز از شنیدن قصه ی نسل ما... تجربه ای نو بیاموزند و ما را باور کنند: نسلی که نسل عشق بود و مهر...

فهرست

یک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتم‌های محبوب ایجاد کنید.

ورود به سیستم

یک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.

ورود به سیستم