توضیحات
معرفی کتاب و کسی نماند جز ما
در این رمان عاشقانه می خوانیم لی لی هیچگاه زندگی راحتی نداشت ولی مشکلات او را از سخت تلاش کردن در زندگی باز نمی داشت. او راه طولانی را از یک شهرک کوچک در ماین که در آن بزرگ شده است پشت سر گذاشته است، او از دانشکده فارغ التحصیل شده، به بوستون نقل مکان کرده و تجارت خود را به راه انداخته است. بنابراین وقتی او به یک جراح اعصاب فوق العاده به نام رایل کینکاید علاقه مند می شود ناگهان همه چیز در زندگی او به شکل مطلوبی پیش می رود. رایل جسور، سرسخت، و حتی اندکی خودخواه است. او همچنین حساس و شگفت انگیز بوده و از نظر لی لی او یک جوانمرد با رفتاری ملایم است. و قطعاً نوع رفتار و نگاه او به گونه ای است که آزاد دهنده بنظر نمی رسد. لی لی نمی تواند فکر او را از سرش بدر کند. ولی بیزاری کامل رایل در روابط، آزاد دهنده است. گرچه لی لی خود را در قانون دوستی ممنوع یک استثناء می داند ولی او نمی تواند بفهمد که چه چیزی او را در این جایگاه قرار داده است. زمانی که سوالات مختلف درباره رابطه جدید او فرا گرفته است، افکار مربوط به آتلاس کوریگان، عشق اول او و ارتباط با گذشته ای که پشت سر گذاشته است به سراغش می آید. آتلاس، روح هم سرشت و حامی او بوده است. وقتی او دوباره سر راه لی لی قرار می گیرد، هر چیزی که لی لی با رایل ساخته است مورد تهدید قرار می گیرد.
نویسنده در کتاب میگوید: گاهی کسی که دوستش داری بیشترین آسیب را به تو میزند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.