گلدان صراحی مس و خاتم کاری تولید صنایع دستی آقاجانی یکی از زیبانرین و پرفروش ترین صنایع دستی اصفهان است. این گلدان در ابعاد و کیفیت های متفاوتی طراحی و ساخته شده است. گلدان خاتم کاری کد K013 با 16 سانتی متر ارتفاع، مقاوم در برابر ضربه، نور آفتاب و رطوبت هوا و دارای گواهینامه کیفیت جهانی ISO9001:2015 می باشد.
کتاب چهار میثاق نوشته ی دون میگوئل روئیز توسط دل آرا قهرمان ترجمه و به همت انتشارات ذهن آویز چاپ و منتشر شده است.
هزاران سال پیش در تمام خطه جنوبی مکزیکو تولتک ها را زنان و مردان خردمند می دانستند. مردم شناسان از تولتک ها به عنوان قوم یا نژاد سخن گفته اند، اما در واقع تولتک ها دانشمندان و هنرمندانی بودند که جامعه ای تشکیل دادند تا به کشف و حفظ معرفت معنوی و آیین های باستانی بپردازند.
شما را به مطالعه ی معرفی و قسمتی از کتاب چهار میثاق در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا دعوت می کنیم.
معرفی کتاب چهار میثاق (کتاب خرد سرخپوستان)
کتاب چهار میثاق حاصل تجربیات و اندیشه های مردی است از تبار سرخپوستان آمریکای مرکزی، که باورهای بنیادی تولتک ها را به زبانی ساده با مثال های قابل فهم و طبقه بندی بسیار مفید و مؤثر به نسل های جدید ارمغان کرده، با این امید که رویای سیاره زمین را تغییر دهند. چون در کتاب های کارلوس کاستاندا و در کتاب های پائولو کوئیلو هر دو از رویا سخن گفته می شود، لازم است که مشابهت ها و تفاوت های معنایی آن را یادآوری کنم. در آثار کارلوس کاستاندا رویابینی هنری است که جنگجو یا مبارز با استعداد و در هر حال انسان پویا و تلاشگری که می خواهد علاوه بر تجربه زندگی روزمره، چیزی از ورای آن دریابد و پاسخ پرسش هایش را از طریقی یا طریقتی جویا شود، می تواند با تمرین و ممارست و با داشتن استاد مناسب، بر آن مسلط شود و از طریق آن به برخی از اهداف خویش در رسیدن به شناخت نایل شود. در کتاب چهار میثاق ، دون میگوئل روئیز به چیزی اشاره می کند و آن را «رویای سیاره» می نامد که در کتاب سفر به دیگرسو اثر کارلوس کاستاندا، دون خوان آن را نوعی تعریف و توصیف از جهان می نامد و معتقد است که غیر از آنچه که ما واقعیت می نامیم، واقعیت های دیگری نیز وجود دارند...
*** خريد کتاب چهار میثاق ***
قسمتی از کتاب چهار میثاق (کتاب خرد سرخپوستان)
درباره ی تولتک ها
هزاران سال پیش در تمام خطه جنوبی مکزیکو تولتک ها را «زنان و مردان خردمند» می دانستند. مردم شناسان از تولتک ها به عنوان قوم یا نژاد سخن گفته اند، اما در واقع تولتک ها دانشمندان و هنرمندانی بودند که جامعه ای تشکیل دادند تا به کشف و حفظ معرفت معنوی و آیین های باستانی بپردازند. آنان به صورت گروه هایی مرکب از استاد (ناوال) و شاگرد در تئوتی هواکان شهر قدیمی اهرام در خارج از مکزیکوسیتی، گرد هم آمدند. آن منطقه را جایی می دانند که در آن «آدمیان به خدا تبدیل می شوند».
هزاران سال بعد، ناوال ها مجبور شدند خرد باستانی نیاکان خویش را پنهان کنند و در خفا به آن بپردازند. فتح قاره آمریکا توسط اروپایی ها و سو استفاده های روزافزون تنی چند از نوآموزان از قدرت های شخصی موجب شد که ناوال ها به محافظت از این دانش باستانی بپردازند و نگذارند افرادی که شایستگی ندارند تا به طور خردمندانه ای از آن استفاده کنند و یا کسانی که ممکن بود عمدا در جهت منافع شخصی از آن سو استفاده کنند، به این معرفت دست یابند.
خوشبختانه معرفت باطنی تولتک ها از طريق سلسله های متفاوتی از ناوال ها نسل به نسل انتقال یافت و هرچند صدها سال در پرده اسرار باقی ماند، پیشگویی های باستان حاکی از این بود که زمانی فرا خواهد رسید که لزوم بازگرداندن این حکمت به مردم احساس شود. و اکنون دون میگوئل به عنوان یک ناوال از سلسله عقابان سلحشور، هدایت شده تا آموزش های پرقدرت تولتک ها را به ما برساند.
معرفت تولتک از همان وحدت بنیادی حقیقت که همه سنت های باطنی مقدس در سرتاسر جهان از آن برآمده اند، نشئت گرفته است. این عرفان اگرچه مذهبی نیست، به همه استادان معنوی ای که جهان را سیراب کرده اند، ارج می نهد. و درحالی که بر معنویت احاطه دارد، در واقع به عنوان طریقتی برای زندگی توصیف شده است که ویژگی آن قابلیت حصول شادی و عشق به طور وافر است.
مقدمه: آینه دودی
سه هزار سال پیش، انسانی درست مثل من و شما نزدیک شهری محصور در کوهستان ها زندگی می کرد. آن شخص آموزش می دید تا حکیم شود، تا دانش نیاکان خویش را فرا گیرد، اما با همه ی چیزهایی که به او آموخته می شد موافق نبود. در قلبش احساس می کرد که باید چیزی بیش از اینها وجود داشته باشد.
یک روز هنگامی که در غاری خفته بود، در رویا دید که بدن خودش را که خفته است تماشا می کند. از غار بیرون آمد. هلال ماه همزمان با میلیون ها ستاره در آسمان می درخشید. آن وقت در درون او اتفاقی افتاد که زندگی اش را برای همیشه دگرگون کرد. او به دستانش نگاه کرد، بدنش را حس کرد و صدای خودش را شنید که می گفت: «من از نور ساخته شده ام. من از ستارگان ساخته شده ام.»
او دوباره به ستارگان نگریست و متوجه شد که ستاره ها نیستند که نور می آفرینند، بلکه نور است که ستاره ها را می آفریند. گفت: «همه چیز از نور ساخته شده، و فضای ما بین آنها خالی نیست.»
آن وقت دانست که هرآنچه وجود دارد، یک موجود زنده است، و نور پیام آور حیات است، چون زنده است و همه اطلاعات را دربر دارد.
او سپس فهمید که هرچند از ستاره ها ساخته شده، آن ستاره ها نیست. اندیشید: «من مابین ستاره ها هستم.» آن وقت او ستاره ها را «تونال» نامید و نور بین ستاره ها را «ناوال»، و دانست که آنچه خالق هماهنگی و فضای بین این دوست، «حیات» یا «نیت» است. بدون حيات، تونال و ناوال ممکن نیست وجود داشته باشند. حیات نیروی مطلق است، رفیع است، و خالقی است که همه چیز را می آفریند.
این آن چیزی بود که او کشف کرد: همه چیز در هستی، تجلی یک موجود زنده است که ما او را «خدا» می نامیم. و او به این نتیجه رسید که ادراک انسانی همانا نور است که نور را مشاهده می کند. او همچنین دانست که ماده آینه است، همه چیز آینه است و نور را بازمی تاباند و تصویرهایی از نور می آفریند و جهان توهم، رویا، مانند دودی است که به ما اجازه نمی دهد آنچه را در حقیقت هستیم مشاهده کنیم. «خود حقيقي ما عشق خالص و نور خالص است.»
این ادراک زندگی او را عوض کرد. هنگامی که دانست حقیقتا چیست، به بقیه انسان های اطرافش نگریست، به طبیعت نگریست، و از آنچه می دید به حيرت افتاد. و خود را در همه چیز دید در همه موجودات بشری، در همه حیوانات، در همه درختان، در آب، در باران، در ابرها و در زمین. و دید که هستی آمیزه ای از تونال و ناوال است که میلیاردها تجلی حیات را می آفریند.
او طی لحظاتی چند همه چیز را فهمید. خیلی هیجان زده و قلبش از آرامش سرشار شد. به سختی می توانست صبر کند تا آنچه را کشف کرده با دیگران در میان بگذارد. اما برای توضیح دادن کلماتی وجود نداشت. او کوشش کرد تا به دیگران بگوید، اما آنها نمی توانستند بفهمند. آنها می توانستند بفهمند که او تغییر کرده است، که چیز بسیار زیبایی در نگاهش می درخشد و در صدایش موج می زند. آنان متوجه شدند که او دیگر درباره هیچ چیز و هیچ کس قضاوت نمی کند. او دیگر هرگز شبیه هیچ کس نبود.
او می توانست همه را خیلی خوب درک کند، اما هیچ کس نمی توانست او را درک کند. آنان به این باور رسیدند که او تجسمی از خداوند است، و او هنگامی که این را شنید، لبخندی زد و گفت:
«حقیقت دارد. من خدا هستم. اما شما هم خدا هستید. ما مثل هم هستیم، من و شما. ما تجلی نور هستیم. ما خدا هستیم.»
اما باز هم مردم او را درک نمی کردند. او کشف کرد که آینه ای برای باقی مردمان است، آینه ای که در آن می توانست خود را ببیند، به خود گفت: «همه آینه هستند.» او خود را در همه می دید، اما دیگران او را مانند خود نمی دیدند. آن گاه دریافت که همه در رویا هستند، اما بدون آگاهی، بدون این که بدانند واقعا چه کسی هستند. آنان نمی توانستند او را مانند خود ببینند، زیرا دیواری از دود یا مه غلیظ بین آینه ها وجود داشت و این دیوار از تفسیر تصاویر نور، یعنی از تفسیر رویای آدمیان، به وجود آمده بود.
آن وقت فهمید که آنچه را آموخته است، به زودی فراموش خواهد کرد. او می خواست تمام مشاهداتی را که داشته به خاطر آورد، پس تصمیم گرفت خویشتن را «آینه دودی» بنامد تا بتواند همیشه به خاطر آورد که ماده یک آینه است و دود بین آینه ها آن چیزی است که نمی گذارد بدانیم چه کسی هستیم. او گفت: «من آینه دودی هستم، چون در همه شما به خویشتن نگریسته ام، اما اگر ما نمی توانیم خود را در دیگران بازشناسیم، به دلیل وجود دود بین آینه هاست. این دود رویاست، و آینه شما هستید، کسی که رویا می بیند.»...
مشخصات
- عنوان کتاب
- چهار میثاق کتاب خرد سرخ پوستان تولتک
- عنوان اصلی کتاب
- The Four Agreements: A toltee wisdom book
- نویسنده
- دون ميگوئل روئيز
- مترجم
- دل آرا قهرمان
- ناشر
- ذهن آویز
- تعداد صفحات
- 136
- وزن
- 158 گرم
- زبان کتاب
- فارسی
- سال چاپ
- 1399
- نوبت چاپ
- 37
- قطع
- رقعی
- جلد
- شمیز
- شابک
- 9789647390958
- مشخصات تکمیلی
- (راه و رسم زندگی،فلسفه تولتک،مسائل متفرقه)
افزودن نظر جدید