گلدان صراحی مس و خاتم کاری تولید صنایع دستی آقاجانی یکی از زیبانرین و پرفروش ترین صنایع دستی اصفهان است. این گلدان در ابعاد و کیفیت های متفاوتی طراحی و ساخته شده است. گلدان خاتم کاری کد K013 با 16 سانتی متر ارتفاع، مقاوم در برابر ضربه، نور آفتاب و رطوبت هوا و دارای گواهینامه کیفیت جهانی ISO9001:2015 می باشد.
کتاب کافه ای به نام چرا نوشته جان پی استرلکی ماجرای مردی است که خسته از فشارها و هیاهوی کاری روزمره اش راهی سفری می شود و با انحراف از مسیر اصلی با ذهنی آشفته به کافه ای دور از انتظار می رسد؛ کافه ای بنام چرا. این کتاب توسط امیرحسن مکی ترجمه و انتشارات لیوسا چاپ و نشر آن را برعهده داشته است.
جان، مردی عجول و شتاب زده که در تقاطع های واقعی و استعاری سرگردان شده، خود را مقابل غذاخوری کوچک و دورافتاده ای می یابد که گویا در وسط نا کجا آباد واقع شده است. او که فقط به قصد بنزین زدن برای ادامه ی سفر پیاده شده، به طرزی کاملا متفاوت تغذیه می شود. در آن مکان استثنایی، مشتریان تشویق می شوند درباره ی این سوالات تعمق کنند:
- چرا اینجا هستید؟
- آیا از مرگ می ترسید؟
- آیا راضی هستید؟
جان با این غذای فکر و راهنمایی سه شخصیتی که در کافه ای به نام چرا ملاقات می کند وارد سفر خودشناسی می شود، و در طول راه به نگرشی تازه نسبت به زندگی و روابط دست می یابد
"کسی که چرای زندگی را یافته، با هر چگونه ای نیز خواهد ساخت" (نیچه).
شما را به مطالعه ی معرفی کتاب کافه ای به نام چرا در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا دعوت می کنیم.
معرفی کتاب کافه ای به نام چرا
کتاب کافه ای به نام چرا نوشته جان پی استرلکی ماجرای مردی است که خسته از فشارها و هیاهوی کاری روزمره اش راهی سفری می شود و با انحراف از مسیر اصلی با ذهنی آشفته به کافه ای دور از انتظار می رسد؛ کافه ای بنام چرا.
پس از سپری کردن راهی ملال انگیز بهمراه اضطراب و ناآرامی فکری و کلافگی، افرادی را در "کافه چرا" ملاقات می کند که، عجیب ترین و مفیدترین شب زندگیش را برایش می سازند.
آشنایی و هم صحبتی با کیسی گارسون کافه، مایک صاحب کافه و آنا مشتری کافه درباره سه سوال شگفت انگیزی که بر روی صورت غذای کافه نوشته شده حقایق بسیار جالبی را برایش آشکار می سازد. (چرا اینجا هستید؟ از مرگ می ترسید؟ چقدر راضی هستید؟)
کافه ای که در ابتدا مرموز و سوالاتی که در نگاه اول مضحک بنظر می رسیدند، جان را در مسیری ارزشمند و باور نکردنی قرار می دهد.
گاهی به طور غیرمنتظره خودتان را در مکانی می یابید که برایتان تازگی دارد و در آنجا با آدم هایی آشنا می شوید و مطالبی را از آنها یاد می گیرید که شاید به شدت مورد نیازتان باشد. این، اتفاقی بود که یک شب در جاده ای تاریک، خلوت و دورافتاده برایم رخ داد. حالا که به گذشته نگاه می کنم، می بینم وضعیت من در آن لحظه، نمادی از زندگی ام در آن زمان بود. درست همان طور که در آن جاده گم شده بودم، در مسیر زندگی هم سرگردان بودم و نمی دانستم دقیقا به کجا می روم یا چرا در آن جهت حرکت می کنم.
یک هفته مرخصی گرفته بودم. هدفم این بود که از هر چیزی که به کار مربوط می شد دور باشم. نه برای اینکه از کارم به ستوه آمده بودم؛ اگرچه کارم دشواری های خاص خودش را داشت. بیش از هر چیز این سؤال آزارم می داد و اغلب روزها فکرم را به خود مشغول کرده بود: آیا زندگی یعنی همین؟! ده تا دوازده ساعت کار روزانه در یک اتاق قوطی کبریتی به امید ارتقا و ترفیع در آینده، که در آن صورت احتمالا دوازده تا چهارده ساعت کار دفتری در روز را طلب می کرد!
در دوران دبیرستان برای ورود به کالج تلاش می کردم و در کالج برای ورود به بازار کار آماده می شدم؛ و پس از آن همه ی وقت خودم را صرف این کرده بودم که در شرکتی که استخدام شده بودم به مدارج بالاتر صعود کنم. حال، از خودم می پرسیدم آیا اشخاصی که مرا در طول راه هدایت کرده بودند همان چیزی را به من یاد داده بودند که پیش تر کسی در مغزشان فرو کرده بود؟
در حقیقت، نصایح آنها بد نبود، اما از طرفی هم آن طور که باید مرا اغنا نمی کرد. احساس می کردم زندگی ام را با پول مبادله می کنم و این معامله ی خوبی به نظر نمی رسید. در این وضعیت ذهنی آشفته به سر می بردم که «کافه ای به نام چرا» را یافتم.
*** خرید کتاب کافه ای به نام چرا ترجمه امیرحسن مکی ***
وقتی این ماجرا را برای دیگران تعریف کردم، گفتند «اسرارآمیز» است و مانند داستان های منطقه ی برزخ؛ به نظر می رسد. «منطقه ی برزخ» عنوان مجموعه ای که سال ها پیش از تلویزیون پخش می شد و در آن اشخاص خود را در مکان هایی می یافتند که ابتدا عادی و طبیعی به نظر می رسید، اما در نهایت، داستان طور دیگری تمام می شد. بعضی وقت ها، یک لحظه مردد می شوم و از خودم می پرسم آیا این ماجرا حقیقتا برایم رخ داده است؟ آن وقت، به سراغ کشوی میز تحریر خانه ام می روم و یادداشتی را که کیسی روی صورت غذا برایم نوشته بود، می خوانم.
این یادداشت به من یادآور می شود که آن ماجرا واقعی بوده است. هیچ وقت سعی نکرده ام دوباره به آن کافه برگردم. بخش کوچکی از من به این باور تمایل دارد که سوای اینکه آن شب چقدر واقعی بود، حتی اگر به طور دقیق به همان محلی بروم که اولین بار کافه را یافتم، آن کافه دیگر آنجا نخواهد بود و من فقط به این علت در آن زمان آنجا را پیدا کردم که آن شب، به آن نیاز داشتم، و آن فقط به همین دلیل موجود بود.
شاید روزی سعی کنم دوباره به آنجا برگردم. یا شاید یک شب به خودم بیایم و ببینم دوباره جلوی آن ایستاده ام. آن وقت، می توانم داخل آن شوم و به کیسی، مایک و آنا (البته اگر آنا آنجا حضور داشته باشد) بگویم آن شبی که در کافه سپری کردم چگونه زندگی ام را دگرگون کرد و چگونه پرسش هایی که ایشان در برابرم قرار دادند به افکار و مکاشفاتی منجر شده که پیش از آن فراتر از تصورات من بود.
چه کسی می داند، شاید آن شب را با شخصی سپری کنم که او هم مثل من در «کافه چرا» گم و سرگردان شده است. یا شاید باز هم کتابی درباره ی آنچه در آنجا تجربه کرده ام، بنویسم و به سهم خود قدمی در راه توصیف بیشتر این کافه بردارم.
مشخصات
- عنوان کتاب
- کافه ای به نام چرا
- نویسنده
- جان پی. استرلکی
- مترجم
- امیر حسن ملکی
- ناشر
- لیوسا
- تعداد صفحات
- 112
- وزن
- 140 گرم
- زبان کتاب
- فارسی
- سال چاپ
- 1398
- نوبت چاپ
- 14
- قطع
- رقعی
- شابک
- 9786005138115
افزودن نظر جدید