جستجو کردن
تخفیف!

صبح جادویی (6 عادت صبحگاهی که زندگی تان را متحول می کند)

در کتاب صبح جادویی قرار است کشف کنید که چطور می توانید خارق العاده ترین زندگی ای را که در تصورتان می گنجد را برای خودتان بسازید. صبح جادویی تنها چیزی است که تغییرات سریع و عمیقی در همه جنبه های زندگی تان ایجاد می کند. اگر می خواهید زندگی تان بهتر شود این کتاب را بخوانیدکتاب صبح جادویی اثر هال الرود توسط مریم اصغرپور ترجمه و به همت انتشارات بهار سبز چاپ و منتشر شده است.   

شما را به مطالعه معرفی و قسمتی از کتاب صبح جادویی در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا دعوت می کنیم.

قیمت اصلی 65,000 تومان بود.قیمت فعلی 61,750 تومان است.

توضیحات

معرفی کتاب صبح جادویی

اگر می توانستید فردا صبح به طور معجزه آسایی از خواب بیدار شوید و ببینید که زندگی تان در یک بخش یا همه بخش ها متحول شده چه می شد؟ می خواستید چه چیزی متفاوت باشد؟ می خواستید شادتر باشید؟ سالم تر باشید؟ موفق تر باشید؟ اندام بهتری داشته باشید؟ انرژی بیشتری داشته باشید؟ استرس کمتری داشته باشید؟ پول بیشتری داشته باشید؟ روابط فردی و حرفه ای بسیار بهتری داشته باشید؟ کدام یک از مسائل و مشکلاتتان حل شود؟

***خرید کتاب صبح جادویی با تخفیف***

اگر به شما بگویم رازی نه چندان روشن وجود دارد که با دانستن آن می توانید به طور تضمینی تمام زندگیتان را تغییر بدهید حتی سریع تر از چیزی که تصورش را بکنید چه می گویید؟ اگر به شما بگویم برای این کار هر روز باید فقط شش دقیقه وقت بگذارید چه می گویید؟!

شما هم عضو صبح جادویی شوید. صبح جادویی ای که در حال حاضر هزاران نفر در سراسر دنیا به آن عمل می کنند ساده ترین راهکار برای خلق زندگی دلخواهتان است. این راهکار همیشه جلوی چشم ما بوده ولی کتاب صبح جادویی آن را به صورت عملی به زندگی ما می آورد . . .

صبح جادویی

تغییر و تحولات اساسی و نتایج به دست آمده در زندگی واقعی فقط این چند مورد را بخوانید تا متوجه شوید با خواندن کتاب صبح جادویی چه کارهایی برای شما ممکن می شوند . . .

 79 روز است صبح جادویی را شروع کرده ام و در این مدت حتی یک روز را هم از دست نداده ام. صادقانه بگویم این اولین بار است که کاری را شروع کرده ام و بیشتر از چند روز یا چند هفته به آن ادامه داده ام ! حالا منتظرم تا هر روز بیدار شوم. احساس فوق العاده ای دارم. صبح جادویی زندگی ام را کاملا تغییر داده است.

امروز شصتمین صبح جادویی من است و تا امروز به اهداف زیر رسیده ام :

  • ۹ کیلو وزن کم کرده ام
  • سیگار را کاملا ترک کرده ام
  • در تمام روز انرژی بیشتری دارم
  • همیشه خوشحالم
  • صبح جادویی من را به جلو می راند تا به نسخه بهتری از خودم تبدیل شوم!

قسمتی از کتاب صبح جادویی

هال الرود نابغه است و کتابش صبح جادویی معجزه ای در زندگی من بوده است.

من از سال ۱۹۷۳ عضو جنبش توسعه فردی / استعدادهای بالقوه انسان هستم. در آن سال بود که اولین دوره سمینارهای آموزشی ارهارد را گذراندم و دنیای کاملا جدیدی از چیزهای ممکن را دیدم. از آن زمان تا حالا در مورد مذاهب مختلف، دعا، مراقبه، یوگا، جمله های تأكیدی، تجسم کردن وان. ال. پی (برنامه ریزی عصبی زبانی) مطالعه و بررسی کرده ام . من روی آتش راه رفته ام و فلسفه های غیرعادی دیگری را بررسی کرده ام که بعضی آن قدر دور از ذهن هستند که در اینجا جایی برای اشاره به آنها وجود ندارد.

هال با سرواژه منجی ها بهترین اقدامات ایجاد شده طی قرن ها توسعه خود آگاهی بشر را در نظر گرفته و بهترین بهترین ها را در یک مراسم صبحگاهی روزانه خلاصه کرده است. مراسمی که حالا بخشی از هر روز من است.

بسیاری از مردم هر روز به یکی از این منجی ها عمل می کنند. برای مثال عده زیادی هر روز صبح ورزش می کنند. عده ای دیگری هر روز صبح سکوت یا مراقبه برگزار می کنند یا می نویسند. ولی تا وقتی که هال منجی های زندگی را در یکجا جمع نکرده بود هیچ کس هر روز صبح به هر شش اقدام باستانی از بهترین اقدام های ممکن برای انسان عمل نمی کرد.

صبح جادویی گزینه ای عالی و بی عیب و نقص برای افراد موفق و بسیار پرمشغله است. هر روز صبح عمل کردن به منجی های زندگی مثل رساندن سوخت موشک به جسم، ذهن و روح قبل از شروع هر روز است.

همان طور که پدر پولدارم بیشتر وقت ها می گفت: همیشه می توانم یک دلار دیگر در بیاورم ولی نمی توانم یک روز دیگر را بسازم و روزی که از دست برود دیگر قابل بازگشت نیست. پس اگر می خواهید بیشترین بهره را از هر روز زندگی تان ببرید، کتاب صبح جادویی را بخوانید.

رابرت کیوساکی، نویسنده  کتاب پدر پولدار پدر بی پول  پرفروش ترین کتاب دنیا در حوزه امور مالی شخصی و بنیان گذار شرکت پدر پولدار به عنوان شرکت مبتنی بر آموزش مالی

یادداشتی برای شما

صرف نظر از اینکه الآن چه شرایطی دارید و زندگی تان چطور است چه در حال حاضر به سطوح بسیار بالای موفقیت رسیده باشید، چه در سخت ترین دوره عمرتان باشید و چه جایی بین این دو حالت قرار داشته باشید حداقل یک چیز بین ما مشترک است احتمالا چیزهای مشترک بین ما خیلی بیشتر از یک مورد هستند ولی حداقل یک مورد را با اطمینان می گویم: ما می خواهیم زندگی و خودمان را به سطح بالاتری بکشانیم و ارتقا بدهیم. این خواسته ما به آن معنا نیست که در خودمان با زندگی مان اشکالی وجود دارد، بلکه ناشی از آن است که ما به عنوان انسان با میل و انگیزه ذاتی برای رشد و پیشرفت مستمر به دنیا می آییم. من ایمان دارم که این میل در وجود همه ما هست. ولی اکثر ما هر روز صبح بیدار می شویم و می بینیم زندگی درست مثل روزهای قبل و تکراری است.

زندگی من به عنوان یک نویسنده، سخنران، مربی، تهیه کننده پادکست و یک پدر، در کمک به مردم برای به عمل درآوردن هرچه بیشتر و سریع تر توانایی های بالقوه شان و رسیدن به سطوح جدیدی از موفقیت متمرکز است. من به عنوان فردی که سال های زیادی از زندگی ام را صرف مطالعه و بررسی توانایی های بالقوه انسان و توسعه فردی کرده ام، می توانم با اطمینان کامل بگویم صبح جادویی یکی از عملی ترین، نتیجه مدارترین و موثرترین روش هایی است که تا حالا برای بهتر کردن همه حوزه های زندگی دیده ام و این بهتر شدن، نتیجه پیشرفت و توسعه فردی خودتان است. صریح بگویم که منظورم فقط خواندن کتاب صبح جادویی نیست بلکه منظورم اجرای روزانه  مراسم صبح جادویی است.

برای افراد بسیار موفقی که به دستاوردهای بزرگی در زندگی خود رسیده اند، صبح جادویی می تواند تغییردهنده بازی باشد چون به آنها اجازه می دهد به سطح بالاتر بعدی که رسیدن به آن بسیار مشکل است برسند و موفقیت فردی و حرفه ای خود را به فراتر از آنچه درگذشته حاصل شده است برسانند. هرچند این موفقیت می تواند شامل افزایش درآمد یا رشد کسب و کار باشد، اغلب اوقات به کشف راه های جدید برای تجربه سطوح بالاتر رضایت و تعادل در حوزه هایی از زندگی مرتبط است که ممکن است نادیده گرفته شده باشند. این سطح موفقیت می تواند به معنای بهبود قابل توجه در حوزه های سلامت، شادی، روابط، شرایط مالی، زندگی معنوی یا هر حوزه دیگری باشد که بیشترین اهمیت را برایتان دارد.

بارها و بارها ثابت شده است که صبح جادویی تنها چیزی است که می تواند توانایی غلبه بر چالش های به ظاهر برطرف نشدنی، ایجاد پیشرفت های چشمگیر و تغییر کامل شرایط را در مدت زمانی کوتاه به افرادی بدهد که در ناملایمات در هر یک از حوزه های روحی، عاطفی، جسمی، مالی، رابطه با هر حوزه دیگری گیر افتاده اند و دوران سختی را می گذرانند.

چه بخواهید فقط در چند حوزه کلیدی پیشرفت چشمگیری داشته باشید و چه آماده نوسازی کاملی در خودتان باشید که تمام زندگی تان را از اساس متحول می کند تا شرایط الانتان خیلی زود به خاطره ای از گذشته تبدیل شود، کتاب مناسبی را انتخاب کرده اید، قرار است با خواندن کتاب صبح جادویی سفری معجزه آسا را با استفاده از یک فرایند ساده ولی انقلابی شروع کنید؛ فرایندی که بی شک همه حوزه های زندگی تان را متحول خواهد کرد و همه آن قبل از ساعت ۸ صبح اجرا می شود.

می دانم که این ها وعده های بزرگی هستند. ولی صبح جادویی نتایج ملموسی برای صدها هزار نفر در سراسر دنیا از جمله خود من به همراه داشته است و بی شک می تواند تنها چیزی باشد که شما را به جایی که می خواهید، برساند.

باعث افتخار من است که صبح جادویی را با شما در میان می گذارم و هر کاری را که می توانستم کرده ام تا مطمئن شوم خواندن کتاب صبح جادویی واقعا نوعی از سرمایه گذاری وقت، انرژی و توجه شما خواهد بود که زندگی تان را متحول می کند. ممنونم که اجازه می دهید بخشی از زندگی تان باشم. سفر معجزه آسایی که با هم خواهیم داشت الآن شروع می شود . . .

***خرید اینترنتی کتاب صبح جادویی هال الرود***

مقدمه کتاب صبح جادویی

ماشین بیرون کشیده شدم خونریزی شدیدی پیدا کردم. دچار ایست قلبی شدم . دیگر نفس نمیکشیدم. علائم بالینی نشان می دادند که من مرده ام.

مأموران اورژانس بلافاصله من را با هلیکوپتر به اورژانس منتقل و به شدت برای نجات زندگی ام تلاش کردند. آنها شش دقیقه بعد موفق شدند. قلبم دوباره شروع به تپیدن کرد و من از ماسک اکسیژنی که روی صورتم بود نفس کشیدم. شکر خدا زنده ماندم.

شش روز در کما بودم و وقتی به هوش آمدم شنیدم که شاید دیگر نتوانم راه بروم. بعد از ۷هفته تمرین بسیار سخت برای بهبود و توان بخشی در بیمارستان بود که دوباره یاد گرفتم راه بروم. وقتی از بیمارستان مرخص شدم به خانه رفتم تا پدر و مادرم از من مراقبت کنند. دوباره به دنیای واقعی برگشتم. با ۱۱استخوان شکسته، آسیب مغزی دائمی و رفتن نامزدم که در بیمارستان نامزدی اش را با من به هم زد، زندگی با تعریف و شناختی که از آن داشتم هرگز مثل قبل نمی شد. باور کنید یا نکنید، این تصادف باعث خیر بود.

هرچند کنار آمدن با واقعیت زندگی جدیدم کار آسانی نبود و گاهی کاری از دستم برنمی آمد جز اینکه فکر کنم چرا این اتفاق برای من افتاد، باید مسئولیت برگرداندن خودم به زندگی را می پذیرفتم. من به جای ناله و شکایت از شرایط به وجود آمده با تمام وجود شرایط جدیدم را پذیرفتم. به جای اینکه بگویم کاش این اتفاق برایم نیفتاده بود و افسوس زندگی گذشته ام را بخورم و با این فکرها انرژی ام را از دست بدهم، تمام فکرم را متمرکز کردم تا از چیزهایی که دارم بیشترین بهره را ببرم. چون نمی توانستم گذشته را تغییر بدهم پس به ناچار روی پیش رفتن تمرکز کردم. من زندگی ام را وقف به عمل درآوردن توانائی های بالقوه ام و رسیدن به رویاهایم کردم تا اینکه توانستم بفهمم چطور دیگران را هم برای انجام همین کار توانمند کنم.

درنتیجه ی این انتخاب برای شکرگزاری صمیمانه به خاطر همه چیزهایی که دارم، پذیرش بی قید و شرط همه چیزهایی که ندارم و پذیرفتن مسئولیت کامل خلق همه چیزهایی که می خواهم، این تصادف ویرانگر یکی از بهترین اتفاق های زندگی ام شد. با این باور که هیچ چیز بی حکمت نیست و به دلیلی اتفاق می افتد و وظیفه ما این است که توانمندسازترین دلایل را برای چالش ها، اتفاق ها و شرایط زندگی مان پیدا کنیم، از این تصادف به عنوان عاملی برای بازگشت پیروزمندانه به زندگی استفاده کردم.

سال ۲۰۰۰ : سالی که با بستری شدنم در بیمارستان شروع شد- بادست و پای شکسته ولی نه شکست خورده – پایان کاملا متفاوتی داشت. با وجود اینکه ماشین نداشتم، حافظه کوتاه مدتم خیلی ضعیف شده بود و عذر و بهانه های زیادی داشتم تا در خانه بنشینم و برای خودم دل بسوزانم، ولی به عنوان نماینده فروش کاتکول به کارم برگشتم. آن سال بهترین سال کارم بود و از بین بیش از شصت هزار  نماینده فروش فعال ، رتبه ششم را به دست آوردم. همه این موفقیت ها را وقتی به دست آوردم که هنوز ازنظر جسمی، روحی، عاطفی و مالی کاملا بهبود پیدا نکرده بودم.

سال ۲۰۰۱: از تجربه تصادفم درس های بسیار با ارزشی برای تمام عمرم یاد گرفته بودم و وقت آن بود که مشکلات و پریشان حالی خودم را به الهام بخشیدن و توانمندسازی دیگران تبدیل کنم. برای انجام این کار، سخنرانی در مدرسه ها و دانشگاه ها و تعریف کردن اتفاق هایی که برایم افتاده بود را شروع کردم. دانشجوها، دبیرها و استادها واکنش فوق العاده مثبتی به سخنرانی هایم نشان می دادند و من انجام رسالت تأثیرگذاری بر جوانان را شروع کردم.

سال ۲۰۰۲: دوست خوبم ، جان برگهوف، تشویقم کرد در مورد تصادفم کتابی بنویسم تا بیشتر الهام بخش دیگران باشم. من هم شروع به نوشتن کردم ولی به همان سرعت که نوشتن را شروع کرده بودم دست از کار کشیدم و پیش خودم گفتم من نویسنده نیستم. انشاءنویسی در مدرسه برایم به اندازه کافی سخت بود، چه برسد به نوشتن یک کتاب . بعد از تلاش های مکرر که همیشه به خستگی و خیره شدنم به صفحه نمایش کامپیوتر ختم می شد، به نظر نمی رسید نتیجه کارم یک کتاب باشد. با این وجود برای دومین سال متوالی یکی از ۱۰نماینده فروش برتر کاتکو شدم.

سال ۲۰۰۴ : برای اینکه توانائی ام در مدیریت را امتحان کنم، سمت مدیر فروش کانکودر ساکرامنتوا پذیرفتم. تیم ما در شرکت رتبه اول را به دست آورد و رکورد فروش سالانه شرکت را شکست. پاییزهمین سال به بالاترین فروش شخصی خودم رسیدم و عکسم در سالن مشاهیر شرکت قرار داده شد. احساس کردم همه کارهایی که باید در کاتکوانجام میدادم تمام شده است و حالا وقت آن است رؤیایم که تبدیل شدن به سخنران انگیزشی حرفه ای و برجسته بود را دنبال کنم. شاید کتابی را که ایده اش در یکی دو سال گذشته در ذهنم پیچ و تاب می خورد را می نوشتم. در این سال اورسولا را دیدم. ما از هم جدانشدنی بودیم و احساس میکردم او همان همسر رؤیاهایم است.

فوریه ۲۰۰۵: وقتی در سالن گردهمایی نشسته بودم و قصد داشتم آخرین حضورم در گردهمایی های کاتکو باشد، به درک دردناکی رسیدم: هیچ وقت به طور کامل از توانایی ها و استعدادهایم استفاده نکرده بودم. شکی نبود که چند جایزه برده ام و چند رکورد فروش را شکسته ام، ولی وقتی دونفر نماینده فروش برتر شرکت، در حال دریافت بزرگترین جایزه سال کاتکو(ساعت رولکسی که هرکسی دوست داشت صاحبش باشد) بودند، فهمیدم حداقل در تمام طول سال هیچ وقت بیشترین تلاشم را نکرده ام. اگر قبل از عملی کردن همه استعدادها و توانائی هایم در زمینه فروش از شرکت می رفتم، نمی توانستم با خودم کنار بیایم. باید یک سال دیگر هم برای این کار وقت می گذاشتم ولی این بار باید با تمام وجود تلاشم را می کردم.

سال ۲۰۰۵: با وجود اینکه برای شروع در این سال دیر شده بود، اما برای خودم هدف گذاری کردم که رکورد تمام سال های فروشم را دو برابر کنم. از بزرگی این هدف وحشت زده ولی مصمم بودم که حتما به آن برسم. به این نتیجه رسیدم که باید کتابی را که موردنظرم بود بنویسم و داستان زندگی ام را با مردم دنیا در میان بگذارم. ۳۶۵روز بی وقفه و بانظم و ترتیبی که یادم نمی آید در ۲۵سال اول زندگی ام داشته باشم محصولات شرکت را فروختم و کتابم را نوشتم. شور و اشتیاق انجام کاری که پیش از این هرگز انجام نداده بودم به من نیرو میداد. کاری که می خواستم انجام بدهم رفتن از قلمروی آسایش معمولی بودند که در تمام طول عمرم در آن بودم – به فضای فوق العاده بودن بود. تا پایان سال به هر دو هدفم رسیدم، رکورد فروش سال قبلم را به بیشتر از دو برابر رساندم و نوشتن اولین کتابم را تمام کردم. قاعده ای از پیش تعیین شده است: وقتی متعهد باشید انجام هر کاری ممکن است.

بهار ۲۰۰۶: اولین کتابم بانام «رویارویی با زندگی»، چطور زندگی الاثنان را دوست داشته باشید و درعین حال زندگی رؤیاهایتان را خلق کنید هفتمین کتاب پرفروش آمازون و اولین کتاب پرفروش در گروه موضوعی خودش شد. بعد اتفاقی افتاد که باورکردنی نبود. ناشرم از کشور فرار کرد و تمام حق امتیاز کتابم را دزدید و دیگر هیچ وقت خبری از او نشنیدم. پدر و مادرم از شنیدن این خبر به شدت ناراحت شدند ولی در کمال تعجب، خودم اصلا ناراحت نبودم. اگر فقط یک درس از تصادفم یاد گرفته باشم آن درس این است که رها نکردن اتفاق های بد زندگی که نمی توانیم تغییرشان بدهیم و داشتن احساس بد در مورد آنها هیچ فایده ای ندارد؛ بنابراین آن اتفاق و احساس بد حاصل از آن را رها کردم. همچنین یاد گرفته ام که با تمرکز بر چیزهایی که از مشکلات می آموزیم و تمرکز بر چگونگی اضافه کردن آموخته های مفیدمان به زندگی دیگران، می توانیم هر مشکلی را به یک فرصت تبدیل کنیم. من هم همین کار را کردم.

سال ۲۰۰۶: وقتی اسکات اسمیتا یک مشاور مالی چهل وچندساله از من خواست مربی او شوم تقريبا بدون هیچ درکی از اینکه حرفه مربیگری موفقیت در زندگی و کسب وکار متضمن چه چیزهایی است، به صورت اتفاقی مربی این حوزه شدم. من پیشنهاد اسکات را قبول کردم و عاشق این کار شدم. اسکات نتایج ملموسی را در زندگی و کسب وکارش دید و من شور و اشتیاق داشتم به دیگران کمک کنم. در سن ۲۶سالگی، احتمال موفقیتم به عنوان یک مربی حرفه ای نزدیک به صفر بود ولی این کار آنقدر هم راستا باهدفم در زندگی بود که به هر نحوی که بود به دنبالش رفتم. کارم در مربیگری به شدت رونق پیدا کرد و من مربی صدها کارآفرین، فروشنده و صاحب کسب و کار شدم.

پس از مدت کوتاهی انجمن دختران و پسران آمریکا از من دعوت کرد سخنران اصلی گردهمایی ملی آنها باشم و این اولین باری بود که در ازای سخنرانی کردن پول گرفتم. هرچند از سال ۱۹۹۸برای گروه های بزرگی از مخاطبین که بیشتر فروشندگان، مدیران و مدیران اجرایی بودند سخنرانی می کردم، تصمیم گرفتم با موهای سیخ سیخی و ظاهر جوانانه ام، به منظور تأثیر گذاشتن بر جوانان به آنجا بروم و این راهی بود که می خواستم در زندگی طی کنم. با این هدف، سخنرانی و در میان گذاشتن ماجراهای زندگی ام با دیگران در دبیرستان ها و دانشگاه ها را شروع کردم.

سال ۲۰۰۷: در این سال زندگی ام دوباره از هم پاشید. اقتصاد آمریکا دچار رکود شد و در عرض یک شب درآمدم به نصف رسید. مراجعین مربیگری ام دیگر نمی توانستند حق الزحمه ام را پرداخت کنند و درنتیجه من هم دیگر نمی توانستم قبضها و قسط ها از جمله قسط خانه ام را بدهم. ۴۲۵۰۰۰دلار بدهی داشتم و درمانده شده بودم. ازنظر روحی، بدنی، احساسی و مالی به گل نشسته بودم. هیچ وقت در زندگی این قدر احساس ناامیدی، درماندگی و افسردگی نکرده بودم. گیج و سردرگم از این فکر که چطور می توانم دوباره زندگی ام را سروسامان بدهم، ناامیدانه به دنبال جوابی برای مسائل و مشکلات حل نشدنی میگشتم. کتاب های خودیاری را خواندم، در سمینارها شرکت کردم و حتی یک مربی برای خودم استخدام کردم ولی هیچ کدام از این کارها فایده ای نداشتند…

***خرید کتاب صبح جادویی هال الرود***

توضیحات تکمیلی

وزن330 کیلوگرم

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.