توضیحات
خلاصه کتاب عامل جذب
من اعتراف می کنم که هرگز نمی خواستم کتاب عامل جذب را منتشر کنم یا در معرض دید مخاطبان بسیار قرار بدهم. این کتاب را فقط برای یک نفر نوشتم، برای خواهرم بانی که سه فرزند داشت، بیکار بود و مستمری دریافت می کرد. وقتی می دیدم او رنج می کشد، آزرده می شدم. می دانستم اگر او از پنج گامی که من ارائه کرده بودم برای رسیدن به هرچه می خواهد استفاده کند، زندگی اش متحول خواهد شد. عامل جذب را در سال ۱۹۹۷ فقط و فقط برای او نوشتم. او حالا دیگر مستمری بگیر نیست و زندگی خوبی دارد. هرچند ثروتمند نیست اما تصور می کنم راهی تازه را برای زندگی کردن به او نشان داده ام. من هرگز نمی خواستم کتاب عامل جذب را منتشر کنم چون نگران بودم که با خواندن آن، مردم چه تصوری نسبت به من خواهند داشت. تاکنون ۱۷ کتاب برای سازمان های مشهور مثل انجمن تجارت امریکا و انجمن مدیریت امریکا نوشته ام. همچنین یک برنامه صوتی با مؤسسه ی نایتینگل كونانت داشته ام. خیال می کردم اگر مردم بفهمند که به قوانین معنوی (مثل قانون جذب) علاقه مند هستم، مسخره ام می کنند و مراجعانم از من دوری می کنند و این سازمان ها تصورشان نسبت به من تغییر خواهد کرد. درنتیجه، جانب احتیاط را رعایت کردم و این کتاب را مخفی نگه داشتم. ولی در ژوئن سال ۱۹۹۹، ندایی در درونم مرا ترغیب کرد که نسخه ی دست نویس کتاب عامل جذب را قبل از شروع یکی از همایش های راز کسب ثروت که در دنور برگزار می شد، به باب پراکتر بدهم. باب آن را خواند و از آن خوشش آمد و سپس مرا غافلگیر کرد. در آن همایش ۲۵۰ نفر شرکت داشتند. آن ها همگی می خواستند بدانند که چطور می توانند ثروت خلق کنند. باب جلوی جمعیت ایستاد و فهرست عناوین کتاب مرا برای آنها خواند. سپس مرا به جمعیت معرفی کرد. من بلند شدم و حضار برایم دست زدند. آنها مانند فردی مشهور با من برخورد کردند من از توجه آنها بسیار خوشحال شدم. باب در مورد کتاب جدید من، که هنوز چاپ نشده بود، با همه صحبت کرد من بسیار غافلگیر شدم چون از قبل آمادگی این کار را نداشتم. نفسم را در سینه حبس کردم و بالاخره باب عنوان کتاب را اعلام کرد که در آن زمان «بازاریابی معنوی» نام داشت. چنان از همهمه ی حضار به وجد آمده بودم که تا مغز استخوانم یخ کرده بود. نه تنها همه واکنش مطلوبی نسبت به این کتاب نشان دادند، بلکه همه آن را همین حالا می خواستند. حداقل ۵۰ نفر سراغ من آمدند و گفتند که می خواهند کتاب را همان جا بخرند. بعدها باب پراکتر گفت که می خواست آن را ضبط کند و یکی از ناشران شرکت کننده در همایش نیز خواستار انتشار کتاب شده بود، بدون این که آن را دیده باشد!
دغدغه ها و نگرانی هایی که در مورد انتشار این کتاب داشتم برطرف شد. به این باور رسیدم که وقت انتشار این مفاهیم فرارسیده است و در انجام این کار احساس امنیت کردم. و حالا من در خدمت شما هستم. در بیشتر کارها کمی ترس وجود دارد. ثروت و شوکت در یک قدمی شماست. تنها کاری که باید بکنید این است که به ندای درونتان گوش فرا دهید و به جلو گام بردارید و کارهایی را انجام دهید که از احساس درونی تان نشئت می گیرد و شمارا به سمت جلو هل می دهد. کاری که باب پراکتر جلوی ۲۵۰ نفر با من کرد. و این کتاب نتیجه ی آن است. من نسخه ی الکترونیکی «بازاریابی معنوی» را در سال ۲۰۰۱ منتشر کردم که برایم یک موفقیت بزرگ محسوب می شد. در 4 و 5 ژوئن سال ۲۰۰۱ کتاب عامل جذب یکی از پرفروش ترین کتاب های سایت آمازون شد. بعدها به هفت زبان ترجمه شد. مردم از سراسر دنیا برایم نامه می نوشتند که این پنج مرحله ای که در کتاب توضیح داده ام به آنها در پیدا کردن شغل، شفای بیماری های غیرقابل درمان یا افزایش ثروت و یا پیدا کردن عشق زندگی شان و خیلی چیزهای دیگر کمک کرده است.
با خودم فکر کردم اگر این کتاب واقعا توانسته زندگی این افراد را تغییر دهد، پس من باید به دنبال راه بهتری باشم تا بتوانم دنیا را تغییر دهم. من نیاز دارم کتاب دیگری بنویسم و این پنج مرحله را خیلی بهتر و گسترده تر شرح دهم درنتیجه به یک ناشر قوی تر و شناخته شده تر هم احتیاج دارم. من این موضوع را به صورت هدفی برای خود در نظر گرفتم. کتابی که پیش روی شماست، نتیجه این تصمیم است.
اما قبل از اینکه این روش پنج مرحله ای را برایتان شرح دهم اجازه دهید چند نکته را بگویم …
فصل اول: معجزه ها هرگز متوقف نمی شوند
بیشتر معجزات زندگی من بعد از نوشتن عامل جذب در سال 1997 که نسخه کامل آن اکنون در اختیار شماست، اتفاق افتاده اند. در اینجا بعضی از آنها را ذکر می کنم:
در ابتدا که کتاب عامل جذب را می نوشتم و اتومبیل رؤیاهایم را توصیف می کردم، اتومبیل رؤیاهایم یک ساتورن بود. البته هنوز هم عاشق ساتورن هستم، ولی چندی پسازآن، رؤیا و اتومبیلم را ارتقا داده ام. اکنون من یک ماشین بی ام و دارم. هرگز در زندگیم به این اندازه از رانندگی BMW Z3 2.8 Roadstar مدل لذت نبرده بودم. همچنان که بزرگتر می شدم، با جسارت بیشتری رویاهایم را دنبال می کردم و طبیعتاً می خواستم اتومبیل متفاوتی داشته باشم. پس از آن که اتومبیل مورد ،GTLM به اتومبیل اسپورت شگفت انگیز اسپرانتو پانوز 2005 که اتومبیل موردعلاقه من بود، گرایش پیدا کردم. واوو! رانندگی با آن چه هیجانی دارد. اندکی بعد اتومبیلی با مدل پانوز AIV Roadstar را جذب کردم که متعلق به سال 1998 بود. باوجوداینکه جذب اتومبیل ها چیزی نیست که در این کتاب می خواهم درباره آن صحبت کنم ولی این اتومبیل های جدید بیانگر تغییرات بزرگی هستند که در زندگی ام رخ داده است. این ها همچنین برای شما هم پیامی دارند: «شما واقعاً می توانید هر چیزی را که تصور می کنید، داشته باشید.
اوایل که مشغول نوشتن کتاب عامل جذب بودم، با ماریان زندگی می کردم، کسی که بیشتر از 20 سال همراه من بود. سپس تصمیم گرفتیم جدا از هم زندگی کنیم. هیچ نکته و دلیل منفی هم در مورد این تجربه یا تصمیم وجود نداشت. ماریان تنهایی را ترجیح می داد. تصمیم گرفتم به دنبال همسر دیگری باشم، تا اینکه با نریسا آشنا شدم، کسی که عمیقاً عاشقش هستم. اما دوستی من و ماریان تا سال 2004 یعنی تا لحظه ی مرگش همچنان ادامه داشت. گرچه اکنون ماریان در کنارم نیست اما هنوز هم یک مرد خوش شانس هستم. تغییرات بزرگ در زندگی میتوانند راحت و بدون دردسر به وقوع بپیوندند.
ابتدای نوشتن این کتاب هدفم دستیابی به درآمدی قابل توجه بود که با تلاش حداقلی به دست آمده باشد. می خواستم هر جا هستم و هر کاری می کنم، پول همیشه راحت و بدون تلاش زیاد به دستم برسد. بعدها تمایل پیدا کردم که رئیس شرکت بازاریابی ایزوپ ملاقات کنم. او از من خواست تا یکی از کتاب هایم را در قالب کتاب الکترونیکی در اینترنت بگذارم. ابتدا تردید داشتم ولی بالاخره نسخه دست نویس کتاب نگارش هیپنوتیزمی که سالها پیش نوشته بودم، به او دادم. مارک آن را برای بازاریابی در اینترنت به اشتراک گذاشت. فروش آن مرا متحیر کرد. حتی حالا که سالها از گذاشتن این کتاب در پایگاه اینترنتی می گذرد، سفارش ها همچنان ادامه دارند. ازآنجاکه برای پرینت یا انبار یا پست کتاب هزینه ای پرداخت نمی کنم هم هی درآمد حاصل از آن، سود خالص است. هرماه یک چک به دستم می رسد که گاهی مبلغ آن حیرت انگیز است. از آن زمان من بیش از سه دوجین کتاب الکترونیکی در اینترنت دارم که پرفروش ترین آنها کتابی است با عنوان چگونه در کمتر از 7 روز برای خود کتاب الکترونیکی ایجاد کنیم. مبلغ چک های این کتاب خیلی بیشتر از اینهاست. من همچنین با همکاری براد یاتس تعداد قابل توجهی فایل صوتی برای دانلود فوری در اینترنت گذاشتم که ازجمله آنها می توان به چطور اتومبیل جدید جذب کنیم و پول فراتر از باور اشاره کرد. این کتاب ها باعث میشوند که من به تدریج چک های بیشتری دریافت کنم. همه ی این درآمدها انفعالی است و با حداقل تلاش به دست آمده است. حالا خیلی زیاد لبخند میزنم. معتقدم وقتی انسان هدفی داشته باشد همه نیروهای زندگی اش را برای به دست آوردن آن تنظیم میکند و به آن هم میرسد. اولین بار که این کتاب را به رشته تحریر درآوردم، در هیوستون تگزاس زندگی می کردم. بعدازاین که با نریسا ملاقات کردم، به سمت آستین حرکت نمودم. سپس برای جذب خانه رؤیاهایم شروع به تمرین کردم. بعد از چند ماه، ملکی دوطبقه و زیبا به مساحت دو هکتار در منطقه ای ییلاقی بین آستین و سن
آنتونیو پیدا کردیم. تپه های اطرافش پر از گوزن وحشی و خرگوش بود و یک آبگیر هم در همان اطراف داشت و دارای مردمانی با روحیات معنوی و هنری بود. یافتن این خانه نتیجه ی تصویر روشنی بود از آنچه که من میخواستم و به دنبالش بودم و در ذهنم ساخته بودم. نتیجه این کار یک معجزه بود. ما حالا در حال خرید 377 هکتار زمین نزدیک اینجا هستیم تا شهر خودمان را در آن بسازیم. در مورد ساختن شهر شوخی میکنم اما شما میتوانید از این ایده الهام بگیرید. اگر بزرگ فکر کنید، اتفاقات بزرگ هم رخ میدهند.
همچنان که در شغلم پیشرفت میکردم، چندین فیلم را هم به پایان رساندم که شامل موفقیت حیرت انگیز، راز، یک قطعه موسیقی و پرش بود. این کار باعث شد که من در برنامه ی تلویزیونی لری کینگ، دنی دویچ و ایده بزرگ و چندین برنامه دیگر ظاهر شوم. همچنین منجر به نوشتن کتابهای بیشتری ازجمله محدودیت صفر و کلید و ضبط برنامه های صوتی بیشتری مانند راز گمشده گردید.بدیهی است که وقتی شما کاری را که عاشقش هستید انجام میدهید، ثروت و شهرت هم به دنبال آن میآید.
حدود بیست سال پیش، کتابها و نوارهای صوتی مردی به نام دکتر رابرت آنتونی را مطالعه کردم که زندگی مرا متحول کرد. بعد از چاپ اولین نسخه از کتابم، با من تماس گرفت. مردی که زمانی الگوی معنوی من محسوب میشد، اکنون یکی از شرکای تجاری من شده است. من تولید، ضبط و بازاریابی برنامه ی صوتی فوق العاده او را تحت عنوان فراتر از تفکر مثبت به پایان رساندم. فکر می کنم آن برنامه بزرگترین و تأثیرگذارترین برنامه ای بود که تاکنون در رشد شخصی من تأثیر داشت و مرا درگیر خودکرده بود و شاید متوجه نشده باشید که دکتر آنتونی مقدمه ی کتابی را که در دست شماست، نوشته است.
اما صبر کنید. مطالب بیشتری هم هست. در حال حاضر مردم هالیوود از من می خواهند که برنامه ی تلویزیونی خودم را اجرا کنم. من از بی خانمانی نجات پیدا کردم تا هفته ای یکبار برنامه ی تلویزیونی اجرا کنم!؟ ما در مورد چیزهای شگفت انگیز و تکان دهنده صحبت می کنیم. اما این موضوع عجیب نیست، زندگی شما هم وقتی که خودتان را با مفاهیم کتاب عامل جذب هماهنگ کنید، شگفت انگیز می شود.
فقط فکر کنید چه مطالب خارق العاده ای پیش روی شماست!
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.