توضیحات
قسمتی از کتاب فراتر از آموخته ها
کتاب حاضر در خصوص تضادها و تناقضات درونی ما که منجر به ایجاد اضطراب، نگرانی، ترس، درد و خلاصه رنجهای روحی ما می شود، بحث می کند. ریشه ها و علل این تضادها که واکنش هایی مثل ترس و اضطراب را به همراه دارد تجزیه و تحلیل می شود. تجزیه و تحلیل بر اساس تجربیات روزمره انجام می شود و صحبتی از تئوری های تخصصی در میان نیست. در این کتاب نشان می دهیم که راه حل، آگاهی به وجود تضاد و واکنش روحی مرتبط با آن مثل ترس و اضطراب است. وقتی آگاهی و شناخت حاصل می شود ترس و اضطراب که واکنش به تضاد و دو گانگی است رنگ می بازد.
کتاب فراتر از آموخته ها ساختار و الگوی شکل گیری تضاد و دوگانگی در ذهن را بررسی می کند و نشان میدهد چگونه انبار آموخته ها و تجربیات موجود در حافظه به گسترش تضاد کمک می کند. بنابراین راه حل را نه در ارائه دستورالعمل، که در دیدن و آگاهی بر این ساختار (که همان من یا خود می باشد) می داند. نشان می دهیم که چگونه برای دیدن و آگاهی بر ذهن به حضور و تمرکز نیاز داریم. نشان می دهیم انرژی ذهنی لازم برای حضور و تمرکز در همه ما وجود دارد اما دوگانگی و تضاد ذهنی این انرژی را اتلاف می کند. می خواهیم این ساختار را با همه محتویاتش (ظرف آموخته ها)، که شخصیت و رفتار ما را شکل می دهد، ببینیم. به همین دلیل نام کتاب هم فراتر از آموخته ها ” انتخاب شده است.
در بخش دیگری از کتاب فراتر از آموخته ها نوشته محمود پروازی نیا می خوانیم:
کاشکی از موقعیتی که داشتم بهتر استفاده می کردم، کاشکی فلان ماشین را داشتم، کاشکی منزلم تو فلان محله بود، خوش بحالش کاشکی من جای او بودم، کاشکی منم باباپولدار بودم، کاشکی منم درس می خوندم، شنیدی فلانی هم رفت کانادا، خوش به سعادتش، اره بابا خودش رو حسابی بسته، ما که شانس نداریم، عمرمون تموم شد و به هیچ جا نرسیدیم، لعنت به این شانس … ؛ خلاصه کاشکی من هم موفق بودم!
دیدی چی گفت؟ عمدا خواست من را ضایع کند. دلیل مخالفتت اینه که فقط میخوای حال من را بگیری. دوباره شروع کردی که! بس کن الامصب. چرا جلوی فلانی اینطوری با من حرف زدی؟ این کار را نکن بدم میاد. اصلا به من چه، هر کاری میخوای کنی بکن. نفهم خودتی و هفت جد و آبادت. خبه خبه، بشین سر جات چه غلطا، خوبه خانوادت را دیدیم! واه واه واه، چه پرو تا پریروز بجز شهر خراب شدشون جایی را ندیده بود حالا به جز سفر خارج هیچ جا را قبول نداره!
چگونه از دردورنج حاصل از این خواسته ها، غم ها و دلخوری ها، دغدغه ها، افسوس ها، آزرده خاطر شدن ها، موفقیت ها و شکست ها رها شویم و درک دیگری از زندگی داشته باشیم که در آن درد و رنجی نیست؟ چگونه روح و روان خود را از وابستگی به مفاهیمی از موفقیت و شکست که خود ساخته ایم و یا از محیط اجتماعی آموخته و بدان باور داریم رها کنیم؟
اصلا اگر ایرادی در ما هست چگونه تشخیص دهیم؟ از کجا بفهمیم ایراد از ما است یا از طرف مقابل. آیا آموزه های والدین ما تماما درست بوده است؟ ما همواره دوست داریم به خود، خانواده و فامیل افتخار کنیم و از آنها حمایت کنیم. اگر کسی به اعضای درجه یک خانواده توهین کند می خواهیم به اصطلاح “سیراب شیردانش” را در آوریم. اگر کسی خارج از دایره فامیل به فامیل چیزی بگوید همین کار را با او می کنیم! چرا اینقدر تعصب داریم؟
کلیه عادت ها، باورها، ارزشها، آموخته ها و روش ها در اینجا به عنوان دانسته ها و یا آموخته ها اشاره می شود که در حافظه ثبت شده است. مجموعه دانسته های ما که از کودکی تا اکنون در ذهن ما حک شده، پایه ها و چارچوب شخصیت ما را تشکیل می دهد.
خرد چیست؟ تعصب چیست؟ آرامش خاطر چیست و چگونه ایجاد می شود. منشأ ترس چیست؟ و …
برای یافتن پاسخ مواردی که در بالا به آن اشاره شد بایستی خود را بشناسیم. به عبارت دیگر بایستی ذهن و کارکرد آن را شناخت. در کتاب فراتر از آموخته ها سعی داریم برداشتی از عملکرد ذهن ارائه دهیم تا ما را در بدست آوردن این آگاهی و شناخت یاری دهد.
از جمله ای در نوشتار حاضر وام می گیرم آن رضایتمندی غیر مشروط و پایدار را چگونه کسب کنیم؟ شاید پاسخ شناخت و درک بهتر سازو کار مقایسه و جست و جوی انطباق در ذهنمان باشد. آگاهی دائم و دیدن واکنش های هیجانی به عدم انطباق وضع موجود با خواسته یعنی آگاهی بر کلیت ذهن. ما برای تعامل در جریان دائم زندگی به انرژی نیاز داریم اما می خواهیم این انرژی ناپایدار و شکننده نباشد، زیرا که خود منشاء اضطراب و نگرانی و لذا درد و رنج است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.