جستجو کردن
تخفیف!

قلبت را روی کاغذ بیاور (راهکارهایی برای بهبود روابط خانوادگی و عاطفی)

کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور اثر دکتر هنریت کلاسر توسط خانم سیمین موحد ترجمه و به کوشش انتشارات کتیبه پارسی چاپ و منتشر شده است.

قلبت را به روی کاغذ بیاور سرشار از داستان های حقیقی و الهام بخشی است که وقتی انسان از ته دل می نویسد برایش اتفاق می افتد؛ به بینش های نو می رسد، آغازهای نو از راه می رسد و رویاها تحقق می یابد.
اگر پانزده سال زودتر این کتاب الهام بخش به دستم می رسید نه تنها نوشتنم بهتر می شد بلکه زندگی ام هم دگرگون می شد. من خواندن کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور را به همه توصیه می کنم. (جان لی-مولف کتاب نوشتن با تمام وجود)

هنریت آن کلاسر دارای مدرک دکترای ادبیات انگلیسی است و سابقه ی تدریس در دانشگاه های واشنگتن، سیاتل، کالیفرنیا، لت بريج (کانادا) و فورد را دارد. او هرساله سمینار و کلاس های کارگاهی متعددی برگزار می کند و کتاب های پرفروش و تاثیرگذاری همچون بنویس تا اتفاق بیفتد، با هر دو طرف مغزت بنویس و قلبت را روی کاغذ بیاور را تالیف کرده است. دکتر کلاسر چهار فرزند دارد که همگی فوق العاده موفق هستند. او هم اکنون در ادموندز ایالت واشنگتن زندگی می کند.

در ادامه در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا با مطالعه ی معرفی کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور با ما همراه شوید.

قیمت اصلی 55,000 تومان بود.قیمت فعلی 52,250 تومان است.

توضیحات

معرفی کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور

در یک روز زیبای پاییزی با آسمان آبی آبی ای که زیر آن همه چیز برق می زد، سوار قایق مسافربری شدم تا فرار کنم و بنویسم. همان طور که روی خطوط دریایی پاجت ساند سفر می کردم متوجه مرد مهربانی شدم که هر بار که به بندری می رسیدیم زباله ها را جارو می کرد و در سطل زباله می ریخت.
تو سخت کار می کنی.
تو هم همین طور!

او کمی از خودش برایم گفت. اسمش جان بود و سه بچه ی پنج تا چهارده ساله داشت. در پاسخ به پرسش او گفتم: دارم روی کتابی کار می کنم در این مورد که چطور هر کسی می تواند از نوشتن، برای نزدیک شدن به عزیزانش استفاده کند. در کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور، داستان کسانی را نقل می کنم که از نوشتن برای شفای رنجش ها، تجلیل از شادی ها و برقراری ارتباط عمیق تر با یکدیگر استفاده کرده اند، حتی اگر قبلا تجربه ی نوشتن نداشته باشند.

او لحظه ای به فکر فرو رفت و بعد گفت: لطفا زودتر کتابت رو بنویس. من نمی دونم با دختر نوجوانم چطور رفتار کنم. زود زود بنویسش. من لازمش دارم.
بفرما جان، این هم کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور! این کتاب برای تو و همه ی کسانی است که گاهی احساس می کنند از دنیای شتابزده ی امروز جدا افتاده اند. وصل دوباره، همان قدر آسان است که برداشتن یک ورق کاغذ، و همان قدر نزدیک که قلم پیش روی تو؟

تک تک داستان های این کتاب حقیقی است، همه ی آدم ها واقعی هستند و بیشترشان از من خواستند که اسم واقعی شان را بیاورم (چند نفری هم اسمشان را عوض کردند). آنها متعلق به خانواده های معمولی با زندگی های عادی هستند؛ زندگی ای همان قدر شتابزده و بی نظم که زندگی من و تو! این خانواده ها شب ها کنار آتش نمی نشینند و عروسک درست نمی کنند. آنها در طول روز به یکدیگر نامه نمی نویسند، اما نوشتن، حس تعلق تازه ای به تک تکشان بخشیده است.

همان طور که خواهید دید، بعضی از این داستان ها مربوط به خانواده ی خودم است. در کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور به خوبی با آن ها آشنا خواهید شد. بسیاری از داستان ها هم مربوط به کسانی است که طی سالها برگزاری کارگاه نگارش به کلاس هایم آمده اند یا پس از خواندن اولین کتابم به من نامه نوشته اند.

زمانی که نوشتن این کتاب را شروع کردم مثل مغناطیس، داستان جذب می کردم؛ مثل رادیو اکتیو، سیگنال می فرستادم و کسانی که محتاج ملاقات با آنها و شنیدن داستان شان بودم، می آمدند و روی شانه ام می زدند.

وقتی برای نوشتن از خانه یا دفتر کارم بیرون می زنم، از پشت میزم بلند می شوم و بیرون می روم، نوشته ام زنده می شود و جان می گیرد. همین الان هم که دارم این سطور را در کافی شاپ می نویسم، نزدیک نیمه شب است و زندگی با جنب و جوش تمام در اطرافم جریان دارد. اغلب اوقات وقتی برای پیدا کردن کلمه ای با خودم کلنجار می روم، گفت و گوی دو نفر سر میز مجاور، ناگهان ذهنم را روشن می کند و کلمه ی درست را به من نشان می دهد.

کسانی که با آنها ملاقات کردم نه تنها داستان هایشان را برایم نقل کردند، بلکه به شکلی غیرمنتظره و گاه حتی بی آن که خودشان بدانند، کار روزانه ام را متبرک کردند. یک بار در کافی شاپ تاریکی نشسته بودم و روی یادداشتهایم خم شده بودم که پیشخدمت بعد از بیرون بردن زباله ها برگشت و کنار میز ایستاد و ملتمسانه گفت: شما حتما باید اینو ببینین. شما تمام مدت داشتین کار می کردین. بیاین اینو ببینین.

متعجب شدم. لپ تاپ و کت و تمام کاغذهایم را آنجا گذاشتم و دنبال پیشخدمت راه افتادم. از انبار گذشتم و به حیاط خلوت رسیدم. آیا او می خواست حیوانی را که خودش را جمع کرده و آنجا خوابیده نشانم بدهد؟

پیشخدمت، پیروزمندانه با دستش به آسمان اشاره کرد و گفت: غروب خورشید رو ببین! شما حتما باید اینو می دیدین. حالا می تونین برگردین سر کارتون.
چنین لحظاتی مثل نشانه بودند. آنها ایمان مرا زنده نگه داشتند.

کتاب قلبت را روی کاغذ بیاور درباره ی وصل و اتصال است و مسلما بدون ارتباطات موجود در زندگی خودم هرگز پدید نمی آمد.

من در این کتاب، چیزی را که ندارید به شما نمیدهم، برعکس! من فقط تشویق تان می کنم تا از داشته هایتان، استفاده کنید.

این کتابی نیست که کنار آتش لم بدهید و بخوانید. من می خواهم از شنیدن این داستان ها مخ تان سوت بکشد. اولین بار که خودم بعضی از آنها را شنیدم همین احساس را داشتم. من می خواهم شما یک فصل از کتاب را بخوانید (هر فصلی را) و بعد کتاب را زمین بگذارید، چون آن قدر هیجان زده شده اید که برای اجرای آن نمی توانید صبر کنید. چرا که نه! من توانستم انجامش دهم. انجام آن، آسان و سرگرم کننده است.

و بعد از خواندن دست بکشید، بدوید قلم تان را بردارید و انجامش دهید.

توضیحات تکمیلی

وزن400 کیلوگرم

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.