توضیحات
درباره نویسنده
دکتر کریستون نورتراپ نویسنده ی کتاب های پرفروش جسم زن، جان زن و خرد یائسگی، یکی از پزشکان معتبر حال حاضر جهان و دارای بورد تخصصی در رشته ی زنان و زایمان است که سراسر 25 سال تجربه بالینی، همیشه در همکاری بین طب سنتی و طب مکمل پیشقدم بوده است.
در ایالات مین زندگی می کند و دو دختر بزرگ دارد. در کتاب دختر نوجوان وی روشی انقلابی و پر مایه را درباره سلامت دختران و زنان به شما معرفی می کند.
معرفی کتاب
در کتاب دختر نوجوان نویسنده روند جدایی دختر را از والدین و این که چگونه این روند سالم طی شود تا به مادر و دختر صدمه ای نرسد به زیباترین وجه بیان می کند.
در بخشی از کتاب دختر نوجوان آمده است که چگونه به دختران بیاموزیم از جسم و روح خود مراقبت کنند تا سالم باشند، چگونه از اعتیاد و خطرهایی که زندگی آنها را تهدید می کند دوری کنند و چگونه به دنیای واقعی قدم نهند و با مشکلات آن برخورد و در این رویارویی پایه های اعتماد به نفس خود را تقویت کنند.
در فصل های پایانی نویسنده به دختران می آموزد چگونه به فکر آینده باشند و از نظر مالی مستقل بار آیند.
در پس گفتار نیز به مشکلات زنان در دوران کهولت و چالش های ناشی از آن پرداخته است که پایان بخش کتاب دختر نوجوان است.
قسمتی از کتاب
مادرها و دخترها پیوندی که دل ریش می کند، پیوندی
که شفا می بخشد
رابطه مادر دختر سرآغاز سلامت هر زنی است. بدن ها و باورهای ما در خاک هیجانات، باورها و رفتارهای مادر، شکل می گیرد. حتی قبل از تولد، مادر، اولین تجربه تغذیه را برای ما فراهم می کند. او اولین و تواناترین مدل نقش زن به شمار می رود. از طریق او، ما زن بودن و اهمیت توجه به جسم را می آموزیم. سلول های ما تقسیم شدند و با ضربان قلب او رشد کردند. پوست، مو، قلب، ریه ها و استخوان های ما از خون او تغذیه شدند، خونی که از مواد شیمیایی عصبی که در واکنش به افکار، باورها و هیجانات ما شکل گرفته، لبریز است. اگر او در مورد حاملگی خود در هراس، اضطراب یا شدیدا ناشاد بود، بدن ما از این موضوع مطلع بود و اگر احساس امنیت، شادی و موفقیت می کرد باز هم بدن ما آن را احساس می نمود.
بدن های ما و دخترانمان توسط شبکه به هم پیوسته طبیعت، تربیت، بیولوژي شکل گرفته توسط آگاهی، خلق شدند، خلقتی که به اوایل تاریخ بشریت بر می گردد. پس هر دختری شامل مادر و همه زن هایی است که قبل از او آمدند. رویاهای تحقق نیافته اجداد مادری ما، بخشی از میراث ما به شمار می آید. برای رسیدن به سلامتی و شادی کامل، هر کدام از ما باید به درک روشنی از شیوه هایی که با توسل به آن، تاریخچه زندگی مادر، روی سلامتی و باورهای ما تاثیر گذاشته و هنوز که هنوز است روی سلامتی، باورها و نحوه زندگی مان تاثیر می گذارد، برسیم و اینکه چگونه زندگی خود را سپری می کنیم. هر زنی که خود را شفا می دهد، به شفای همه زن هایی که قبل از او آمدند و بعد از وی خواهند آمد، کمک می کند.
نفوذ ناآگاهانه مادر بر روی سلامت دختر، به قدری عمیق و ریشه دار است که سال ها پیش به این نتیجه رسیدم که مهارت های پزشکی من در مقایسه با نفوذ کنترل نشده و ادامه دار مادر دختر مثل قطره آبی در سطل آب بود. اگر رابطه زنی با مادرش سالم و حمایت شده بود، و چنانچه مادر، پیام های مثبتی در مورد بدن و نحوه مراقبت از آن به دختر داده بود، حرفه من به عنوان یک دکتر حرفه آسانی بود؛ چون جسم، ذهن و روح دختر از قبل برای سلامت و شفای کامل برنامه ریزی شده بودند. از طرف دیگر، اگر نفوذ مادر روی دختر مسئله ساز بود یا چنانچه تاریخچه ای از بی توجهی آزار و اذیت، اعتیاد به الکل، یا ناراحتی روانی به چشم می خورد، می دانستم که حتی اگر نهایت کوششم را هم به کار ببرم باز خلاء و نقصی ممکن است به وجود آید. راه حل های دراز مدت تندرستی هنگامی میسر شد که بیمارم به تاثیر سوابق خود پی برد و اقداماتی برای تغییر این تاثیر به کار برد. اگر چه اقدامات پیشگیری کننده و سلامت بخش، نظير بهبود رژیم غذایی، ورزش، دارو، جراحی، آزمایش های سینه و آزمایش سرطان دهانه رحم هر کدام جایگاه خود را دارند، ولی هیچ کدام از آنها نقشی در مقابل آگاهی زن که در درجه اول مسئول سلامتی زن است ایفا نمی کنند.
قبل از تولد، آگاهی، در خلق جسم مان، نقش هدایت کننده دارد. آگاهی، ضمنا به طور پیوسته توسط تجارب زندگی ما، به ویژه تجارب دو ران کودکی شکل می گیرد. هیچ تجربه کودکی دیگری به میزان رابطه دختر جوان با مادرش جالب و حیرت آور نیست. هر کدام از ما در سطح سلولی درک می کنیم که مادرمان چه احساسی نسبت به زن بودن خود و چه احساسی نسبت به جسم خود دارد، چگونه از سلامت خود مراقبت می کند و به چه امکاناتی در زندگی، باور دارد. باورها و رفتارهای او پیش زمینه ای فراهم می آورد، که ما یاد بگیریم چطور از خود به عنوان یک فرد بالغ مراقبت کنیم. ما سپس این اطلاعات را به طور آگاهانه یا ناآگاهانه، به نسل بعدی منتقل می کنیم.
اگرچه قبول دارم که فرهنگ به طور کلی نقش عظیمی در نگرش و دیدگاهی که ما نسبت به خود، به عنوان یک زن داریم ایفا می کند، با این وجود باورها و رفتار فردي مادرهای ما، نفوذ به مراتب قوی تری اعمال می کند. در اکثر موارد، او اولین کسی است که القائات فرهنگ بزرگ تری را به ما می آموزد. چنانچه باورهای او با فرهنگ حاکم در تعارض باشد، نفوذ مادر ما حرف اول را می زند.
توجه مادری یک عمر تغذیه کننده اساسی و اولیه
زمانی که دوربین تلویزیون روی حاضرین در استودیو با یک برنامه ورزشی متمرکز می شود، جمله ای که بیش از همه می شنویم چیست؟ سلام مامان!
هریک از ما نیاز اولیه ای داریم که توسط مادرهایمان، دیده و شنیده شویم. به همین دلیل از دست دادن مادر، می تواند بسیار مسئله برانگیز باشد.
هر زنی قبلا دختری بوده است.
سلامت زن به منزله خاکی است که از درون آن همه بشریت رشد و نمو می کند. تقویت و بالا بردن سلامتی زن، این خاک را برای همه افراد مردها، زن ها، بچه ها، نباتات، حیوانات و خود سیاره – حاصلخیز و پر بارتر می سازد. پیوند مادر دختر در اوج زیبایی، درد و پیچیدگی، پایه و زیربنای وضع سلامتی زن را شکل می دهد. این رابطه اوليه تاثیر خود را روی تک تک سلول های ما در طول زندگی مان بر جای می گذارد.
در نامه ای در ابتدای کتاب دختران بی مادر، نوشته هوپ ادلمن، زنی که مادر خود را در سیزده سالگی از دست داده چنین می نویسد:
هیچ کس در زندگی، شما را به اندازه مادرتان دوست نخواهد داشت. هیچ عشقی به پاکی، قوت و بی قید و شرطی عشق مادر نیست. هرگز کسی در زندگی مرا آن چنان که مادر دوست داشت، دوست نخواهد داشت.
یکی از مشترکین مجله خبری ام، اخیرا نامه ای با همین محتوا برایم فرستاد، اگر چه این رخداد در بزرگسالی برای او اتفاق افتاده بود:
چهار سال پیش مادرم را وقتی چهل و نه سال داشتم. از دست دادم. جای او هنوز در قلب و ذهنم خالی است. رابطه مادر دختر یکی از صمیمی ترین و در عین حال پیچیده ترین رابطه هایی است که ممکن است وجود داشته باشد. یکی از دردناک ترین چیزهایی که پس از مرگ مادرم متوجه شدم این بود که دیگر و هرگز کسی در زندگی مرا آن طور که مادر، بدون قید و شرط در این دنیا دوست داشت، دوست نخواهد داشت.
نیاز دختر به مادر، یک نیاز بیولوژیکی است که در طول زندگی دختر ادامه دارد. نه تنها وجود مادر برای ما منبع زندگی به شمار می آمد، بلکه چهره او نمایانگر رفتاری بود که ما از خود نشان می دادیم. با خیره شدن در چشم های مادر و تجربه کردن واکنش او به ما، مهم ترین و اولین درس ها را در مورد ارزش خود به عنوان یک دختر، آموختیم.
کیفیت توجهی که ما به عنوان کودک دریافت می کنیم، تعیین کننده بخشی از ارزشی است که ما در این سیاره به عنوان دختر برای خود قائل ایم. زمانی که مادر با لبخند و سخن، رفتار و کردار ما را تایید می کند این باور در ضمير ما ثبت می شود که دختر خوبی هستیم. از طرف دیگر، اگر مادر به هر دلیل حضور نداشته باشد، یا زمانی که عشقش را از ما به دلیل اینکه مطابق میلش رفتار نکرده ایم، دریغ ورزد، ما احساس خلاء و رها شدگی می کنیم. هر کاری از دستمان بر می آید انجام می دهیم تا توجه او را مجددا به خود جلب کنیم. در کودکی، تکذیب یا تایید مادر برای ما حکم بوسه مرگ یا زندگی را دارد. جای تعجب نیست که او هنوز هم این قدرت را دارد که در سلامت ما تاثیر گذارد. جای شگفتی نیست که حتی در قالب یک زن بزرگسال و تحصیل کرده هنوز به همان چشمه توجه مادرانه رجوع می کنیم، تا ببینیم آیا هنوز خوب و دوست داشتنی هستیم، و اینکه چگونه رفتار می کنیم.
قويا بر این باورم که پیوند مادر دختر آن چنان توسط طبیعت طرح ریزی شده که یکی از قدرتمندترین، مشفقانه ترین و صمیمانه ترین رابطه ها باشد. با این وجود چطور است زمانی که به آن چشمه، باز می گردیم تا دوباره پر شویم، نتیجه اغلب، نومیدی و رنجش از هر دو طرف است؟
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.