جستجو کردن
تخفیف!

زندگی بی حد و مرز

کتاب زندگی بی حد و مرز اثر نیک وی آچیچ توسط مسیحا برزگر ترجمه و به کوشش انتشارات ذهن آویز به چاپ رسیده است. این کتاب شرح زندگی و موفقیت های انسان خاصی است که با وجود معلولیت و نقص جسمانی به موفقیت های بزرگی دست یافته است. در کتاب زندگی بی حد و مرز نیک وی آچیچ می گوید: من بدون دست و پا به دنیا آمدم اما این باعث نشد که از زندگی نا امید بشوم.

نیک وی آچیچ سخنران انگیزشی و مدیر سازمان غیرانتفاعی زندگی بی حد و مرز است. اواهل استرالیا است و اکنون در جنوب کالیفرنیا زندگی می کند.
من ایمان دارم که زندگیم حدو مرزی ندارد. دلم می خواهد تو نیز صرف نظر از دشواری های زندگیت، چنین احساسی داشته باشی. ما همسفریم. در آغاز سفرمان، لطفا قدری درنگ کن و درباره ی تمامی محدودیت هایی فکر کن که بر زندگی خویش تحمیل کرده ای و یا به دیگران اجازه داده ای بر زندگیت تحمیل کنند. اکنون به این بیندیش که رهایی از این محدودیت ها چه حس و حالی دارد، زندگی تو چگونه می بود اگر همه چیز برایت ممکن می شد؟

در ادامه با مطالعه ی قسمتی از کتاب زندگی بی حد و مرز در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا همراه شوید.

قیمت اصلی 38,000 تومان بود.قیمت فعلی 36,100 تومان است.

توضیحات

قسمتی از کتاب زندگی بی حد و مرز

اسم من نیک وی آچیچ است. من بیست و هفت سال دارم. من بدون دست و پا به دنیا آمدم، اما هرگز در حصار شرایط خود نماندم. من به سراسر دنیا سفر می کنم و به میلیون ها نفر الهام می بخشم تا با ایمان، امید، عشق و شجاعت خویش بر ناملایمات زندگی چیره شوند و به آرزوهای خود برسند. در کتاب زندگی بی حد و مرز، من تجربه های خویش را در مواجهه با مشکلات و موانع زندگی با شما در میان می گذارم. بعضی از این مشکلات و موانع، خاص من بوده اند، اما بسیاری از آنها به همه مربوط می شود. هدف من آن است که شما را تشویق کنم تا بر دشواری های زندگی خویش چیره شوید تا بتوانید هدف زندگی خویش را بیابید و به راهی گام بگذارید که به یک زندگی مضحک عالی منتهی می شود.

گاهی احساس می کنیم زندگی منصف نبوده است. روزگار سخت و شرایط نامساعد، گاهی وقتها آدم را به تردید و سرخوردگی مبتلا می کند. من این نکته را خوب می فهمم. اما کتاب مقدس می گوید: آنگاه که به مصیبتی دچار می شوی، فراموش نکن که زندگی موهبت است. این درسیست که سال ها مشقت کشیدم تا آن را یاد بگیرم. سرانجام، آن را فهمیدم، و به واسطه ی تجربه هایی که اندوخته ام، می توانم به تو یاد بدهم که بیشتر سختی های زندگی برای آن است که فرصت هایی برای ما فراهم شود تا ما بدانیم که برای چه اینجاییم و چه چیزهای یکه ای داریم که می توانیم آنها را با دیگران سهیم شویم.

والدين من آدم هایی مؤمن هستند، اما وقتی من بدون دست و پا به دنیا آمدم، آنها در ماندند که مقصود خداوند از آفریدن آدمی مثل من چه بوده است. در ابتدا، آنها گمان می کردند که برای آدمی مثل من امید و آینده ای وجود ندارد، و من نمی توانم یک زندگی طبیعی و مفید داشته باشم. اگرچه، امروز، زندگی من از حد و مرزهای تصورات آنها فراتر رفته است. هر روز عده ی بسیاری از سراسر دنیا به من تلفن می کنند و یا برایم پیام و پیامک می فرستند. آنها در فرودگاه ها، هتل ها و رستوران ها به من نزدیک می شوند مرا در آغوش می گیرند و به من می گویند که من زندگی شان را متحول کرده ام. از این بابت، خوشحالم. من به طرزی مضحک خوشحالم.

آنچه والدین من و من نمی توانستیم درک کنیم این بود که معلوليت من نیز می تواند لطف الهی باشد؛ چیزی که به من فرصت هایی که می داد تا خود را به دیگران برسانم، با آنها همدردی کنم، دردشان را بفهمم و تسلایشان دهم. آری، من دشواری های خاص خودم را دارم، اما از موهبت یک خانواده ی خوب نیز برخوردارم؛ خانواده ای که همگی قلب هایی مهربان دارند و ایمانی خلل ناپذیر. صادقانه بگویم، اگر روزگاری وحشتناک را پشت سر نگذاشته بودم، به این ایمان و این هدف متعالی نمی رسیدم.

من به سال های دشوار نوجوانی قدم گذاشتم؛ سال هایی که هیچ کدام از ما نمی دانیم چه کاره ایم. شرایطی که داشتم، درمانده ام می کرد. احساس می کردم هرگز نمی توانم مانند یک آدم عادی زندگی کنم. احساس میکردم طبیعی نیستم، و همین آزارم می داد. این حقیقت را نمی توانستم پنهان کنم که بدن من شبیه بدنی همکلاسی هایم نبود. هرچه بیشتر می کوشیدم تا شنا کنم و یا اسکیت بازی کنم، بیشتر می فهمیدم که در زندگی کارهایی هست که من هرگز از عهده ی آنها برنمی ایم.

بعضی از بچه ها مرا آدم عجیب الخلقه یا آدم فضایی صدا می زدند. البته، من آدم هستم و دلم می خواست مثل دیگران باشم، اما برای این کار، شانس کمی داشتم. دلم می خواست مرا از خودشان بدانند. احساس می کردم چنین نیست. دلم می خواست در میان آنها جایی داشته باشم، اما با در بسته روبرو می شدم… .

دلم شکسته بود. سرخورده شده بودم، سرم پر بود از فکرهای منفی، و به زندگیم نور امیدی نمی تابید. حتی وقتی در میان اعضای خانواده و دوستانم بودم، باز احساس تنهایی می کردم. همیشه احساس میکردم سر بار کسانی هستم که دوست شان می دارم.

اما اشتباه می کردم. آن روزها از خیلی چیزها غافل بودم. اگر می خواستم درباره ی چیزهایی که نمی دانستم کتاب بنویسم، چندین جلد می شد: یکی از آنها اکنون در دست توست. در صفحه های پیش رو، شیوه هایی را طرح می کنم که به کمک آنها می توانی حتی در هنگامه ی سختی ها و رنج های دل آزار بسیار هم، امید خود را حفظ کنی. من آن سوی اندوه و ناامیدی را نشانت می دهم؛ راهی را نشانت می دهم که با پیمودن آن، قوی تر و مصمم تر می شوی و به زندگی مطلوب خود می رسی، و شاید هم به چیزی برسی که هرگز تصورش رانمی کردی.

اگر تو شور انجام کاری را داری، بی تردید، از پس آن برخواهی آمد. این نکته را هرگز فراموش نکن. صادقانه بگویم، من خودم هم گاهی نسبت به این نکته دچار تردید می شدم. من شادمانی کنونی خود را مدیون سفرهای زندگیم هستم. در ابتدا، من همه ی چیزهای مورد نیازم را در اختیار نداشتم. برای آن که بی حد و مرز زندگی کنم، به این خصلت ها نیاز داشتم:

  • حس قدرتمند هدف
  • امیدی قوی و خدشه ناپذیر
  • ایمان به خدا و امکانات بی نهایتی که او در اختیارمان گذاشته است
  • عشق و پذیرش خویشتن
  • نگرش و همت عالی
  • اراده ی ایجاد دگرگونی
  • قلبی سرشار از اعتماد
  • اشتیاق استفاده از فرصتها
  • توان خطر کردن و خندیدن به زندگی
  • رسالتی برای این که ابتدا به دیگران کمک کنی

هر فصل «کتاب زندگی بی حد و مرز» به یکی از این خصلت ها اختصاص داده شده، و برای هر یک، توضیحی ارایه شده که امیدوارم بتوانی در سفر زندگیت از آنها استفاده کنی و به خوبی و زیبایی و کامیابی برسی. من آنها را با تو در میان می گذارم، زیرا دوست دارم لطف خدا را با تو قسمت کنم. دوست دارم تو هم طعم شیرین شادمانی و کامیابی را بچشی.

اگر تو هم از جمله کسانی هستی که در زندگی می کوشند، باید بدانی که در پس کوشش های تو کششی هست که تو را به جانب چیزی مهم در زندگیت هدایت می کند. اگر آن کشش نبود، بی تردید، این کوشش ها نیز نبودند.

ممکن است روز و روزگاری دشوار داشته باشی. ممکن است چنان زمین بخوری که احساس کنی دیگر توان بلند شدن از زمین را نداری. من این احساس را خوب می شناسم، رفیق! همه ی ما چنین روزها و روزگاری را تجربه می کنیم. راه زندگی همواره هموار نیست، اما هنگامی که ما برچالش ها چیره می شویم، قوی تر از پیش می شویم. آنچه مهم است، نحوه ی سفر کردن توست. مهم آن است که راه زندگی را چگونه می پیمایی.

من زندگیم را دوست دارم زندگی تو را نیز دوست دارم. وقتی با هم هستیم، فرصت ها به شکلی خنده دار فزونی می یابند. خوب، نظرت چیست؟ آماده ای؟ بزن بریم، رفیق!

توضیحات تکمیلی

وزن350 کیلوگرم

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.