توضیحات
معرفی کتاب خانه پزشک
داستان رمان «خانه پزشک» درباره زنی است که سعی دارد به اتفاقات گذشته زندگیش پی ببرد و بتواند از این حس نوستالژیک که پر از رمز و راز و مسائل مختلف است، رمز گشایی کند و زندگی حال خود را سامان بخشد. این رمان دارای جزئیات زیادی است که در آن نویسنده می خواهد شخصیت اول داستان را مقابل گذشته اش قرار دهد.
هر بخش از این رمان را یکی از اعضای خانواده روایت می کند؛ از جمله خواهر و برادری که به شدت تحت تاثیر آزار و اذیت پدر و مادرشان بوده اند.
مخاطب هنگام خواندن این کتاب به این نکته پی می برد که رفتار های غلط و الگوهای اشتباه پدر و مادر بر روی بچه ها چقدر می تواند تاثیرات منفی بگذارد.
قسمتی از کتاب خانه پزشک
گفت: برای گفتنش هیچ راهی غیر از گفتنش وجود ندارد. بچه را روی دست دیگرش خواباند. اشک چشمهایش را برق انداخته بود.
گفت: صورتحسابی فرستاده که احتمالا نمیتوانیم پرداختش کنیم.
فکرم کُند پیش میرفت، پرسیدم درباره چه کسی حرف میزند.
گفت: دکتر،شوهرت.
فرانک برای دوستم صورتحساب فرستاده بود؟ تا اینلحظه هلن فاکس را دوست خود نمیدانستم. آشنا چرا ولی واقعا دوستم نبود. ناراحت و معذب شدم؛ چون فرانک با اینکه از وضعیتشان خبر داشت، برایشان صورتحساب فرستاده بود؛ ولی شاید من از اوضاع خبر نداشتم. میتوانستم صدای فرانک را غرق نیش و کنایه بشنوم که به من فقط میگوید هیچچیز ار راه و رسم جهان نمیدانم.
گفتم: با او صحبت میکنم. یکجورهایی حس میکردم نگرانی هلن فقط صورتحساب نیست.
گفت: جو به او زنگ زده و او خیلی توهینآمیز جواب داده و بعد من و جو دعوایمان شد. چون… خب چون جلسه گذاشتن، ایده من بود.
گفتم: حتما سوءتفاهمی پیش آمده. امشب با او حرف میزنم.
گفت: و بعد به من زنگ زد. میدانم از من بدت خواهد آمد، ولی من از تو خوشم میآید، برای همین میخواهم مطلبی را که هیچوقت فکر نمیکردم قادر به گفتنش باشم، به تو بگویم…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.