توضیحات
معرفی کتاب ریگ روان
کتاب ریگ روان رمانی درباره دو دوست دوران دبیرستان به اسم «لیام» و «آلدو» است که هردو در زندگیشان شکست خورده اند. لیام یک نویسنده و افسر پلیس است که همیشه کتابهایش شکست خورده و روابط خوبی با همسر و فرزند خود ندارد. اما آلدو که شخصیت اول داستان می باشد یک کارآفرین بدبخت و بدشانسِ که از بچگی همیشه شکست خورده و بلاهای زیادی سرش میاد؛ از این رو تلاش می کند که خودکشی کند اما توی این راه هم با شکست روبرو می شود.
این کتاب با زبانی طنز به بیان واقعیات تلخ زندگی پرداخته است.
قسمتی از کتاب ریگ روان
من بارها زنبور قورت دادم. و سالی حداقل دو بار یه پرنده می خوره به سرم. همیشه وقتی دارم سر یکی داد می زنم می خورم زمین. وقتی پیانو می زنم محاله درش رو انگشت هام بسته نشه. امکان نداره شب بخوام از رو ریل قطار رد بشم و یهو یه قطار بوق زنان نیاد طرفم، محاله موقع رد شدن از وسط محوطه ی چمن فواره ها از کار نیفتن. هر نردبانی ازش رفتم بالا یه پله ش زیر پام شکسته. محاله ممکنه روز تولدم مریض نشم. هر بار سفر می کنم یه روز بعد از جشن می رسم به شهر. آخه آدم ممکنه به چندتا زن چاق بگه باردار شدنت مبارک؟
فکر کنم اواسط سال تحصیلی بود. داشتم بیرون اتاق معلم ها سیگار می کشیدم که صدای سرفه شنیدم وقتی برگشتم دیدم تویی. به نظرم اولین روز انتقالت از یه مدرسه دیگه به مدرسه ما بود چون یونیفرمت با یونیفرم مدرسه ما فرق داشت. ازم خواستی که سیگارم رو خاموش کنم.گفتم حتما،در حالی که راحت می تونستم درخواستت رو رد کنم و راهم رو بکشم برم، ناسلامتی بیرون بودم، حالا معلم بودنم به کنار به هر حال، با بی میلی سیگارم رو با کفشم خاموش کردم و فیلترش رو انداختم تو سطل آشغال. ازم بابت خاموش کردن سیگارم تشکر کردی ولی همون لحظه خودت یه پاکت سیگار از جیبت درآوردی و یکی روشن کردی! یادمه با تعجب بهت زل زدم و تو بهم گفتی ببخشید آقا، از مارک سیگاری که می کشین خوشم نمیاد…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.