جستجو کردن
تخفیف!

شجاع باش دختر

کتاب شجاع باش دختر نوشته ریشما سوجانی با عنوان فرعی شهامت ترک کمال گرایی برای دختران توسط خانم شبنم اسماعیلی ترجمه و نشر میلکان چاپ و نشر آن را برعهده داشته است.

تصور کنید در زندگیتان ترسی ندارید از این که به اندازه ی کافی خوب نباشید: برای تان مهم نیست زندگی تان در اینستاگرام چه شکلی به نظر می رسد، یا از این که غریبه ها چه فکری درباره ی شما می کنند احساس نگرانی نمی کنید. تصور کنید می توانید از احساس گناه رها شوید و خود را به خاطر اشتباهات کوچک سرزنش نکنید. چه می شد اگر در هر تصمیمی که باید می گرفتید مسیر جسورانه تری انتخاب می کردید؟ بسیاری از ما احساس می کنیم زیر فشار انتظارات خودمان خرد شده ایم. برای راضی نگه داشتن دائم همه، خود را از پا انداخته ایم. فکروخیال این که نکند کسی را رنجانده باشیم خواب و خوراک را از ما گرفته است. از فرصت هایی که ما را از محدوده ی امن مان بیرون می کشند چشم پوشی می کنیم و به هر قیمتی از مقبول نبودن می پرهیزیم. ریشما سوجانی می گوید این رفتار و طرز فکر ما علتی دارد. وقتی دختر بودیم به ما یاد می دادند بازی های بی خطر را انتخاب کنیم. والدین و معلمان خیرخواه به خاطر ساکت و مؤدب بودن تحسين مان می کردند. آنها از ما می خواستند مراقب باشیم آسیبی نبینیم و ما را به سمت فعالیت هایی سوق می دادند که می توانستیم در آنها بدرخشیم. درنتیجه، حالا زنانی شده ایم که از شکست می ترسند. اما وقتش رسیده که دیگر نگذاریم ترس هایمان رؤیاهای ما را در خود غرق کنند، دنیای مان را محدود کنند و خوشبختی را از ما بگیرند. با انتخاب شجاع بودن به جای بی نقص بودن، می توانیم اعتماد به نفس خود را بیابیم و هر چیزی را که ناراضی مان می کند پشت سر بگذاریم و به دنبال چیزهایی باشیم که واقعا با شور و شوق می خواهیم. کمال گرایی ممکن است ما را در مسیری قرار دهد که احساس امنیت کنیم، اما شجاعت ما را به راهی می برد که واقعا خواهانش هستیم. در کتاب شجاع باش دختر، ریشما سوجانی بینش ها و روش های قدرتمندی را با ما در میان می گذارد که کمک می کند از نیاز به کمال رهایی یابیم و در تمام زندگی مان راه شجاعت را در پیش بگیریم. با شجاع بودن نه بی نقص بودن، می توانیم نویسنده ی برجسته ترین، جسورانه ترین و شادترین داستان برای زندگی خود باشیم.

من عاشق کتاب شجاع باش دختر هستم! این پیامی است به موقع برای زنان و دختران در هر سنی: كمال نه تنها غیرممکن است بلکه، بدتر از آن، مخرب است. تثر بسیار روان و صادقانه ی کتاب شجاع باش دختر باعث می شود احساس کنید کنار ریشما سوجانی نشسته اید و از داستان های خود برای هم تعریف می کنید.(آنجلا داک ورث، استاد روان شناسی در دانشگاه پنسیلوانیا و نویسنده ی کتاب سرسختی)

شما را به مطالعه ی قسمتی از کتاب شجاع باش دختر ریشما سوجانی در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا دعوت می کنیم.

قیمت اصلی 50,000 تومان بود.قیمت فعلی 47,500 تومان است.

توضیحات

قسمتی از کتاب شجاع باش دختر ریشما سوجانی

در سال ۲۰۱۰، کاری باورنکردنی انجام دادم. در ۳۳ سالگی، در حالی که هرگز نامزد انتخاباتی نبوده ام، نامزد انتخابات کنگره ایالات متحده ی آمریکا شدم.
گرچه از سیزده سالگی آرزوی کار در اداره ی دولتی و اثربخشی واقعی داشتم، تا آن زمان پشت صحنه های سیاست و دور از خطر پنهان شده بودم. ساعات طولانی و فرساینده ی روز را صرف کار در یک شرکت بزرگ سرمایه گذاری می کردم. از این شغل جذاب با حقوق مکفی تنفر داشتم؛ اما تحملش می کردم، زیرا فکر می کردم این کاری است که باید انجام دهم. شبها و هر اوقات فراغتی که آخر هفته ها پیدا می کردم، به عنوان کارمند و سازمان دهنده ی خیریه کار می کردم. این کارهای با ارزش اثرگذار بودند؛ اما از ته دل می خواستم کارهای بزرگ تری انجام دهم.

هر روز که سپری می شد، در شغلم بیشتر و بیشتر عذاب می کشیدم تا زمانی که به چنان درماندگی عمیقی رسیدم که می دانستم باید چیزی را تغییر دهم. در آن زمان بود که زمزمه هایی از جامعه ی سیاسی نیویورک به گوشم رسید که گویا خانم نماینده ی کنگره در ناحیه ی من قصد داشت بعد از هجده سال استعفا دهد و نامزد انتخابات مجلس سنا شود. می دانستم که این فرصت من است. از تعدادی افراد کلیدی و مهم مشورت خواستم و همه مشتاقانه عقیده داشتند که باید انجامش دهم. می دانستم چگونه پول جمع آوری کنم. افکار سیاسی و پیشینه ی خوبی داشتم. جدا از تجربه ی انتخاباتی در دولت، بقیه شرایط را داشتم. برای اولین بار در طولانی ترین زمانی که به یاد دارم، احساس هیجان می کردم. بالاخره به سوی هدف خدمت به عموم که همیشه آرزویش را داشتم، حرکت کرده بودم و هیچ چیز جلودار من نبود.

*** خرید کتاب شجاع باش دختر ریشما سوجانی با تخفیف ***

و ناگهان آن واقعه رخ داد. نماینده ی کنگره از تصمیم استعفای خود منصرف شد؛ یعنی اگر آن سمت را می خواستم، باید علیه او مبارزه ی انتخاباتی به راه می انداختم. ناگهان تمام افرادی که از من حمایت کرده بودند و مشوق انجام آن بودند گفتند: «نه نه، نمیتونی علیه اون، مبارزه ی انتخاباتی کنی.» او کارمند داخلی محترم و قدرتمندی بود و من شانس موفقیت نداشتم. نه تنها حمایت مشتاقانه ی بانوان خبره ی حزب را از دست دادم، بلکه به طور مستقیم به من گفتند که نوبت من نرسیده است و خواستار انصراف من شدند.

اما تا آن زمان دیگر چنان در عمق کار فرو رفته بودم که نمی توانستم تسليم شوم. رؤیای من تنها چند اینچ از دسترسم فاصله داشت. به قدری آن را می خواستم که نمی توانستم روی برگردانم و فرار کنم. باور کنید بارها و بارها با خودم فکر می کردم که من باید دیوانه شده باشم. اما به هر حال آن را انجام دادم. می دانستم که این تنها فرصت من خواهد بود و اگر از آن استفاده نمی کردم، تا آخر عمر از کار خودم پشیمان می شدم.

در کمال تعجب من و بسیاری افراد دیگر، پیکار من واکنش مثبت بسیاری جلب کرد. من جوانی تازه کار اهل آسیای جنوبی بودم که هرگز در سمت دولتی مشغول به کار نبوده است؛ اما مردم گوش می دادند و مبالغ اهدایی به کارزار انتخاباتی بیشتر و بیشتر می شد؛ حتی روزنامه های نیویورک آبزرور و دیلی نیوز از من حمایت کردند. پس از قرار گرفتن در سرمقاله ی دو روزنامه ی ملی و پس از آن که شبکه سی ان بی سی از نژاد من به عنوان یکی از جذاب ترین نژادها در کشور تعریف کرد، امید دودلانه ی من به اعتماد به نفس تبدیل شد.

اما وقتی قضیه بالا گرفت و کاملا جدی شد، معلوم شد که رأی دهندگان بیش از آنکه کسی فکرش را می کرد، به بی تجربگی من اهمیت می دادند. من نباختم؛ با سهم تنها ۱۹ درصد در مقابل ۸۱ درصد رقیبم، لگدمال شدم.

مسئله ی جالب توجه در داستان شرکت من در انتخابات کنگره شکست حیرت آور و تماشایی من و حتی چگونگی سر بالا گرفتن پس از چنین شکست عمومی و تحقیر کننده ای نیست. آنچه به تعریف این داستان ارزش می بخشد این است که زمانی که در ۳۳ سالگی نامزد انتخابات کنگره شدم، اولین بار در تمام دوران بزرگسالی ام بود که چنین کار شجاعانهای انجام دادم.

*** خرید کتاب شجاع باش دختر ریشما سوجانی ***

اگر به سوابقم تا آن زمان نگاهی می انداختید که دانشکده حقوق ییل و به دنبال آن زنجیره ای از شغل های آبرومند در دنیای تجارت را شامل می شد، احتمالا فکر می کردید آدم فعال و پردل وجرئتی هستم. اما فعال بودن و پردل وجرئت بودن لزوما یکسان نیستند. این نه شجاعت، بلکه تمایل به کسب رزومه ی بی نقص بود که پس از سه بار رد درخواست از جانب دانشگاه ییل بالاخره مرا وارد این دانشگاه کرد. علاقه ی صمیمانه به حقوق یا تجارت های بزرگ نبود که مرا به کسب شغل در یکی از پنج شرکت حقوقی برتر و بعد در یکی از شرکتهای برجسته در مدیریت دارایی مالی وادار کرد؛ بلکه این تمایل من به خوشحال کردن پدر مهاجرم و به تحقق رساندن رؤیاهایش برای من بود. از زمانی که دختر کوچکی بودم، همواره قصد داشتم بهترین باشم. هر کاری که انجام می دادم تلاشی بود به منظور باهوش و شایسته به نظر رسیدن من و ایجاد فرصت هایی که من را باهوش و کارآمد جلوه دهند. همه این انتخابهای من برای ساخت «من بی نقص» بود؛ زیرا باور داشتم که نتیجه ی آن زندگی بی نقص خواهد بود.

علی رغم ظاهر امور از نگاه بیرونی، به یک دلیل ساده هیچ یک از انتخاب های من در زندگی شجاعانه نبودند: خطر شکست خوردن وجود نداشت. این اولین بار بود که از مسیر خارج می شدم و کاری انجام می دادم که حقیقتا برای خودم از جنبه ی کاملا شخصی اهمیت داشت. اولین بار بود که به دنبال انجام کاری می رفتم که صد درصد مطمئن نبودم در آن موفق خواهم شد و اگر شکست می خوردم، بسیار بیشتر از یک انتخابات را از دست می دادم. ممکن بود مقام و شأن، شهرت و اعتماد به نفسم را از دست بدهم. می توانست شدیدا آزاردهنده باشد. آیا می توانستم آرامش خود را بازیابم؟

من تنها کسی نیستم که بزرگسالی اش را صرف مشاغل و موقعیت هایی کرده که می دانسته در آنها کاملا موفق خواهد شد. زنان بسیاری فقط اموری را انجام می دهند که در آن عالی هستند و به ندرت فراتر از حد اعتماد به نفس و راحتی شان پا می گذارند. من این مسئله را در نقاط مختلف کشور بارها و بارها از زبان هزاران زن صرف نظر از نژاد، سن و شرایط اقتصادی شان شنیده ام. من آن را از زبان سگ گردان ۲۴ ساله ای شنیدم که در استارباکس هم صحبتش بودم و ایده ی بی نظیری برای متحول سازی خدمات خود داشت، اما قانع شده بود که هرگز توانایی انجام آن را نخواهد داشت، زیرا معتقد بود «در تجارت استعداد ندارد». یک بار هم وقتی در مراسم خیریه ی سیاسی کنار سردبیر ۵۸ ساله ی مجله ای نشسته بودم، به من گفت بسیار بیشتر از حد تصور خسته و ناراضی است، اما از شغل خود استعفا نمی دهد، گرچه توانایی مالی انجام چنین کاری را دارد. چرا؟ شانه بالا انداخت و پاسخ داد: «چون کارم رو خوب انجام میدم.»
به عنوان مدیر عامل سازمان غیرانتفاعی دختران برنامه نویس آن را در کارمندان جوان خودم می بینم که در زمینه هایی که تجربه ندارند، داوطلب نمی شوند؛ در حالی که آقایان قاطعانه به زمینه های ناشناخته وارد می شوند، بدون آن که سر سوزنی بابت شکست خوردن یا احمقانه به نظر رسیدن نگران باشند.

*** خرید کتاب شجاع باش دختر با تخفیف ***

دلیلی برای این رفتار و احساس زنان وجود دارد. هیچ ارتباطی به بیولوژی ندارد و فقط مربوط به شیوه ی تربیتی ماست. از سنین کم به دختران آموزش داده شده است که محافظه کار باشند، تلاش کنند بالاترین نمره را برای خوشحالی والدین و معلم ها کسب کنند، مراقب باشند خیلی از میله های بازی پارک بالا نروند تا سقوط نکنند و آسیب نبینند، آرام و مطیعانه بنشینند، زیبا باشند، سازگار و دلپذیر باشند تا دوست داشته شوند. والدین و معلمان خوش نیت ما را به سوی فعالیتهایی هدایت می کنند که در آنها موفق هستیم تا خوش بدرخشیم و ما را از فعالیتهایی که استعداد طبیعی خوبی در آنها نداریم، دور می کنند تا احساسات و معدل نمراتمان خدشه دار نشوند. البته که قصدشان خیر است؛ هیچ پدرومادری مایل به دیدن صدمه، ناامیدی یا دل سردی دخترش نیست. حفاظ نرمی که اطراف ما پیچیده شده با عشق و مراقبا همراه است، به همین دلیل هیچ کس متوجه نمی شود که چقدر این مساله ما را از ریسک پذیری و دنبال کردن رویاها در بزرگسالی مجزا و دور می کند.

من کتاب شجاع باش دختر را نوشتم؛ زیرا جست و جو در پی بی نقصی باعث شد من چندین سال مانعی بر سر راه خودم باشم. در ۳۳ سالگی بالاخره آموختم که چگونه در زندگی حرفه ای شجاع باشم که به نوبه ی خود به من آموخت چگونه در زندگی شخصی شجاعت به خرج دهم. از آن زمان تاکنون هر روز این تمرین شجاعت را تکرار می کنم. لقاح مصنوعی پس از سه سقط جنین ناگوار یا به راه اندازی شرکت تکنولوژیکی نوپا بدون کوچکترین اطلاعاتی درباره ی برنامه نویسی یا درباره ی شرکتهای نوپا کار آسانی نبود. اما چون من این کارها را انجام دادم، مادر شاد پسری کوچک هستم و به شیوه ای که همیشه از درون می دانستم توانایی اش را دارم، جهان را تحت تأثیر قرار می دهم.

توضیحات تکمیلی

وزن180 کیلوگرم

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

.فقط مشتریانی که این محصول را خریداری کرده اند و وارد سیستم شده اند میتوانند برای این محصول دیدگاه(نظر) ارسال کنند.