توضیحات
مقدمه کتاب ملکه ویکتوریا
در زبان فارسی، ضمن کتاب های تاریخی مربوط به انگلستان، بارها ذکر ملکه ویکتوریا که تقریبا در تمام نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی در انگلستان زمامدار بود به میان آمده ولی تا امروز، در زبان ما، یک تاریخ جامع که ویکتوریا را از لحاظ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی معرفی نماید و جنبه های متفاوت کارها و روحیه وی را بخواننده بشناساند منتشر نشده بود و این اولین بار است که خواننده فارسی زبان، کتابی راجع به تاریخ زندگی ملکه ویکتوریا می خواند که آن زن را از هر حیث می شناساند و محققی که نویسنده کتاب ملکه ویکتوری است هيچ یک از تجلیات روحیه ویکتوریا را از قلم نینداخته و ما ضمن خواندن کتاب همانطور که از روش سیاسی و اقتصادی و نظامی آن زن مطلع می شویم از روش زندگی اجتماعی و ذوقی و خانوادگی آن زن و این که مادر بزرگ عده ای بالنسبه زیاد از شاهزادگان و شاهزاده خانم های اروپا بوده اطلاع حاصل می نمائیم و در دوره ای که ملکه ویکتوریا در انگلستان سلطنت می کرد ملکه دیکتاتور روسیه بنام (کاترین دوم) کاری جز شناوری در منجلاب منهیات نداشت و ثروت خود را که در واقع ثروت کشور روسیه بود صرف لهو و لعب و معاشقات مستهجن می نمود ولی (ملکه ویکتوریا) تا روزی که زنده بود یک قدم از جاده عفت منحرف نشد و وظائف مذهبی را هرروز بانجام می رسانید.
ملکه ویکتوریا در ایران، نزد کسانی که از سیاست خارجی اطلاع داشتند (و شماره آنها محدود بود زیرا وسایل ارتباطات امروزی وجود نداشت) نام نیکو داشت زیرا با اشغال ایران از طرف ارتش انگلستان موافقت نکرد.
بعد از این که انگلستان کشور افغانستان را اشغال کرد و شرح آن در کتاب ملکه ویکتوریا خوانده می شود بعضی از رجال سیاسی و نظامی بریتانیا به ویکتوریا گفتند که فرمان حمله ارتش انگلستان را به ایران صادر نماید ولی (ویکتوریا) با اشغال ایران از طرف انگلستان موافقت نکرد و لابد عدم موافقت او با صدور فرمان حمله علل سیاسی یا نظامی (یا هردو) داشته ولی در هر حال، عدم موافقت (ویکتوریا) سبب شد که ایران از حمله انگلستان در آن تاریخ ، مصون بماند.
بعد از این که ناصرالدین شاه به انگلستان رفت یک روز به اتفاق (ملکه ویکتوریا) و چند تن از ملتزمین ایرانی برای شرکت در مراسمی به راه افتاد اما اسبهائی که به کالسکه بسته بودند آن را باصطلاح برداشتند و ملکه انگلستان خیلی ترسید و ناصرالدین شاه ملکه را در بر گرفت که پرت نشود و خطاب به مجدالدوله که از ملتزمين مقرب او بشمار می آمد گفت جلوی اسب ها را بگیر. مجدالدوله که در دوره جوانی مردی بود قوی و با جرئت، هرطور بود، اسب های کالسکه را متوقف کرد و در آن موقع (ویکتوریا) از ترس، تقریبا بی هوش شده بود. و شرح این واقعه در کتاب سفرنامه ناصرالدین شاه نوشته شده و ملکه انگلستان هم این واقعه را در دفتر خاطرات خود ذکر کرده است.
تمام قسمت های کتاب ملکه ویکتوریا برای کسانی که علاقه بوقوف مسائل تاریخی داشته باشند قابل استفاده است و با این که وقایع تاریخی کتاب مربوط به قرن نوزدهم میلادی است برای خوانندگان کتاب تازگی دارد و انشای روان بانوی انگلیسی که نویسنده کتاب می باشد كمك به سهولت مطالعه می نماید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.