توضیحات
معرفی کتاب سفر روح مایکل نیوتن
در سال ۱۹۸۴ کتابی تحت عنوان «زندگی های متوالی: افقی جدید در علم، مذهب و جامعه» به قلم سیلویا کرانستون منتشر شد و مورد توجه همه ی طبقات قرار گرفت کتاب سفر روح نه تنها ترس و واهمه از مرگ را در افراد کاهش داد، بلکه بیداری جدیدی در مورد هدف از خلقت و وظیفه ی انسان در این دنیا را موجب گردید.
کتاب سفر روح نیز در زمره ی همان آثار است. نویسنده ی آن، دکتر مایکل نیوتون، در مؤسسات مختلف آموزش عالی امریکا در رشته های بهداشت فکر و روان تدریس کرده و سالهاست به کار هیپنوتراپی اشتغال دارد. وی از طریق ضبط و ثبت گفتار افرادی که به خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) فرو برده شده اند، به حقایقی در مورد تکامل روحی انسان و مکانی که روحها در فاصله ی بین زندگی های متوالی خود به آنجا می روند (برزخ) دست یافته است.
مطالب کتاب سفر روح نه تنها از لحاظ محتوا، بلکه به جهت روش گردآوری اطلاعات درباره ی عوالم پس از مرگ بسیار جالب، آموزنده و در عین حال جذاب و پرکشش است. از همه مهم تر، این اولین کتابی است که با دسترسی به حافظه ی پنهانی و ضمیر ابرآگاه (فراآگاه/خود برتر) افراد متعددی، در مورد وضعیت روح پس از مرگ جسم و جزئیات برزخ نگاشته شده است. به روشنی دیده می شود که افراد مختلف، هر یک به تناسب پیشرفت روحی خود، به این حقیقت رسیده اند که هدف از خلقت چیز دیگری سوای دنیای مادی است. انسان بالاخره باید به کمال انسانیت خود دست یابد، چه در این دنیا و چه در آن دنیا و برای این کار هم فرصتی طولانی تر از یک زندگی در پیش دارد. به قول مولانا «گر عمر بشد، عمر دگر داد خدا»…
*** خريد کتاب سفر روح با تخفیف ***
فهرست مطالب کتاب سفر روح
- پیشگفتار ناشر
- مقدمه ی مترجم
- مقدمه
- فصل اول. مرگ و عزیمت
- فصل دوم. دروازهی برزخ
- فصل سوم. بازگشت به موطن اصلی
- فصل چهارم. روح های خطاکار (منزوی)
- فصل پنجم. آشنایی با برزخ
- فصل ششم. تغییر و تحول و جایگزینی در برزخ
- فصل هفتم. جایگزینی
- فصل هشتم. راهنمایان ما
- فصل نهم. روح های مبتدی
- فصل دهم. روح های متوسط
- فصل یازدهم. روح های پیشرفته
- فصل دوازدهم. نحوه انتخاب زندگی بعدی
- فصل سیزدهم. انتخاب جسم جديد
- فصل چهاردهم. رخت سفر بستن
- فصل پانزدهم. تولد دیگر
- نتیجه
قسمتی از کتاب سفر روح دکتر مایکل نیوتون
آیا از مرگ وحشت دارید؟ آیا نگران هستید که پس از مرگ چه برایتان پیش می آید؟ آیا ممکن است شما روحی داشته باشید که از جای دیگری آمده و پس از حیات جسمانی به همانجا بازگردد؟ یا این فقط توهمی ناشی از ترس از مرگ است؟
شگفت انگیز است که در میان مخلوقات روی زمین تنها آدمیان هستند که باید دائما ترس از مرگ را در وجود خود سرکوب کنند تا بتوانند به طور عادی به زندگی بپردازند. با این حال، غریزه ی حیاتی ما هرگز نمی گذارد این دلواپسی را از یاد ببریم. هر قدر سن ما بالاتر می رود، شبح مرگ واضح تر خود را به ما می نمایاند. حتی اشخاص مذهبی هم می ترسند که مبادا مرگ پایان موجودیتشان باشد. بزرگترین واهمه از مرگ، ناشی از اندیشیدن به پوچی آن است، یعنی اینکه مرگ پایان تمامی پیوستگیها و دلبستگی های ما به خانواده و دوستانمان باشد و اینکه مرگ سبب شود تمام اهداف و آمال و آرزوهای مادی و زمینی ما بیحاصل و بیهوده به نظر آید.
اگر مرگ پایان همه چیز ما باشد، به راستی زندگی بی معنا و بیهوده خواهد بود اما نیرویی درونی به انسان ها این توان را می دهد، که به جهان پس از مرگ، ارتباط و وابستگی به یک نیروی برتر و همچنین به جاودانگی روح اعتقاد پیدا کنند. اگر ما واقعا دارای روح هستیم، پس این روح بعد از مرگ جسم به کجا می رود؟ آیا واقعا در فراسوی جهان خاکی، بهشتی که جایگاه ارواح هوشمند است، وجود دارد؟ این بهشت چگونه جایی است؟ وقتی ما به آنجا می رسیم چه می کنیم؟ آیا موجود برتری حکمران این بهشت است؟ قدمت این پرسش ها به قدمت وجود خود بشر می رسد و همچنان برای اکثریت ما بصورت معمای حل نشده باقی مانده است…
چطور ممکن است که از طریق خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) به روح دستیابی پیدا کنیم؟ در نظر بگیرید که ذهن آدمی دارای سه کره ی متحدالمرکز است، هر کدام از کره ها، از قبلی کوچکتر و در داخل آن قرار دارد و هر یک معرف لایه و درجه ای از خودآگاهی ذهنی است. اولین لایه ی خارجی، معرف ذهن «خودآگاه» است، که منشأ استدلالات انتقادی و تحلیلی ماست. لایه ی دوم، معرف ذهن «نیمه اگاه یا ناخودآگاه» است. همان ناحیه ای که قبل از بقیه ی قسمت ها به خواب مصنوعی فرو می رود تا به بایگانی خاطرات مربوط به این زندگی و زندگی های قبلی مان دسترسی پیدا يابد. لایه ی سوم، داخلی ترین آنها، همان است که ما اکنون آن را ذهن «ایرآگاه یا فراآگاه» می نامیم. این لایه بالاترین مرکز «خودیت یا خود برتر» را برملا می سازد، یعنی مربوط به هنگامی است که ما حالت مظهر یک نیروی برتر را داریم. ذهن ابرآگاه هویت واقعی ما را در خود نگه می دارد و با ذهن نیمه آگاه که حاوی خاطرات قالبهای مادی زندگی های قبلی ماست، آمیخته شده است. ابرآگاه ممکن است تنها یک لایه ی ذهنی نباشد و بلکه خود روح باشد. قسمت ابرآگاه معرف عالی ترین تظاهرات خرد و ادراکات ماست. تمام اطلاعات من درباره ی زندگی پس از مرگ از این منبع انرژی هوشمند بر می آید. کاربرد خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) در پرده برداری از حقیقت تا چه اندازه معتبر است؟ مغز اشخاصی که به خواب مصنوعی فرو برده می شوند، به آرامی از مرحله ی بیداری «بتا» Beta می گذارد و نوسانات آن از مرحله ی میانی پائین تر می رود و به سطوح مختلف مرحله ی «تتا» Theta می رسد. مرحله ی تتا، خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) است نه خواب طبیعی. وقتی ما می خوابیم، به مرحله ی پایانی «دلتا» Delta می رسیم. جایی که پیامهای رسیده به درون حوزه ی ناخودآگاه وارد می شوند و به صورت رؤیاهای ما درمی آیند. در مرحله ی «تتا»، ذهن ابرآگاه دچار بیهوشی و ناخودآگاهی نیست. بنابراین ما توانایی دریافت و ارسال پیام های مغزی را داریم و تمام مدارهای حافظه و خاطرات نیز باز و مشغول به کار هستند.
در حالت هیپنوتیزم، اشخاص در مورد تصاویری که می بینند و گفتگوهایی که می شنوند و منشأ آنها ذهن ناخودآگاه است، به صورت اموری واقعی حرف می زنند. سوژها در پاسخ به پرسش ها، نمی توانند دروغ بگویند، تنها ممکن است آنچه را در ذهن ناخودآگاه خود می بینند، به طور نادرست تعبیر کنند. همان گونه که ما نیز در حالت آگاهی ممکن است دچار سوء تفاهم و سوء تعبیر شویم. در خواب مصنوعی اشخاص دچار این مشکل هستند که نمی توانند آنچه را که با باورهای آنها مغایر است، بپذیرند.
برخی از منتقدان هیپنوتیزم معتقدند فردی که به خواب فرو برده می شود، خاطرات جعلی و پاسخ های ساختگی از خود بروز می دهد تا بدین طریق چهارچوبهای نظری القاء شده توسط خواب کننده (هیپنوتراپ یا هیپنوتیزور) را به نحوی اثبات کند. من این نوع تعميم را یک برداشت نادرست میدانم. زیرا در تحقیقاتم با هر مورد، به موضوع تازه ای برخورد می کنم گویی برای اولین بار است که این اطلاعات را می شنوم. اگر سوژه به نحوی بر جریان هیپنوتیزم خود فائق آید و به خیال پردازی آگاهانه درباره ی وقایع بعد از مرگ بپردازد، پاسخ هایش به زودی تناقض خود را با خوابهای قبلی اش آشکار خواهد کرد. من از ابتدای کار خود، به اهمیت پرس و جوهای مکرر و دقیق پی بردم و هرگز به موردی برخورد نکردم که نشان دهد خواب شونده برای خشنودی من به جعل خاطرات روحی خود پرداخته باشد. برعکس، اگر من گفته های خواب شوندگانی را سوء تعبیر کنم، آنها هیچ گاه در اصلاح من درنگ نمی کنند. به تدریج حجم گفته های «سوژه»ها وسعت یافت و به شیوه ی «آزمون و خطا»، روش صحیح طرح پرسش درباره ی دنیای ارواح با توالی مناسب را پیدا کردم. سوژه هایی که در حالت ابرآگاه هستند، انگیزهی چندانی ندارند تا داوطلبانه در مورد زندگی به صورت روح و برزخ اطلاعاتی را بیان کنند. خواب کننده باید برای هر دری کلید مناسبی داشته باشد. نهایتا، با آموختن اینکه بتوانم هر در را در زمان مناسب خود در هر جلسه ی خواب باز کنم توانستم روش قابل اعتمادی برای دستیابی به خاطرات مربوط به قسمتهای مختلف برزخ به دست آورم.
وقتی این توانایی را پیدا کردم، تعداد بیشتری از سوژه ها احساس کردند که موضوع دنیای بعد از مرگ را به راحتی پذیرفته ام و از آن پس با تمایل بیشتری در این باب با من صحبت می کردند. مراجعین من، هم شامل مردان و زنانی هستند که کاملا پایبند مذهبند و هم کسانی را در بر می گیرد که اصلا هیچ گونه پایه ی اعتقادی خاصی ندارند. اما اکثریت آنها، در فاصله ی بین این دو قطب قرار می گیرند با کوله باری از باورها و اعتقادات گوناگون درباره ی فلسفه ی زندگی. نکته ی حیرت انگیزی که با آن برخورد کردم این بود که در جریان پیشرفت تحقيقات، وقتی خواب شوندگان به گذشته برگردانده میشوند و به مرحله ی زندگی به صورت روح می رسند، کلیه ی آنها در پاسخ به پرسش های مربوط به برزخ با زبانی عامیانه، کلمات و توصیفهای تصویری مشابهی را به کار می برند و اما تشابه بين تجربیات سوژه ها، مرا از ادامه ی تحقیق در تأیید صحت آزمایشها و گفته های آنان، از راه مقایسه با گفته های دیگران و همچنین تطبیق آنها با فعالیت های عملی افراد منصرف نکرد. در میان گزارشهای سوژه ها تفاوت هایی هم مشاهده می شد، لیکن علت اصلی آن بیشتر مربوط به اختلاف سطح تکامل روحی در بین آنان بود، نه تفاوت اساسی در نحوهی مشاهدات مربوط به برزخ.
در ابتدا، تحقیق بسیار دشوار بود و کند پیش می رفت. اما به تدریج که قسمت اصلی خاطرات سوژه ها تدوین می شد، به یک مدل عملی از جهان جاویدان، که روحها (پس از مرگ جسمی) در آن به سر می برند دست یافتم. دریافتم افکار مربوط به برزخ، که توسط روح هایی که در قالب جسمی روی دنیای خاکی زندگی می کنند بیان می شود، شامل حقایقی مشابه است و در همه ی گزارشات عمومیت دارد. وجه تشابه و درک مشترک مطالب، توسط افراد مختلف مرا قانع کرد که اظهارات آنها صحیح و در خور باور کردن است. من ذاتا فردی مذهبی نیستم، اما به نحوی دریافتم جایی که پس از مرگ جسمی همه به آنجا خواهیم رفت، مکانی است که بر آن نظم خاصی حاکم است و هدفی دارد. همچنین بر من آشکار شد اصولا مقوله ی زندگی و دنیای پس از مرگ تحت نظم، طرح و هدفی شگفت انگیز است.
وقتی که اندیشیدم چگونه می توانم یافته های خود را به بهترین وجه ارائه دهم، به این نتیجه رسیدم که «روش موردشناسی» بهترین توضیح و تشریح را فراهم می کند تا خواننده بتواند نقل خاطرات بعد از زندگی خواب شوندگان را شخصا ارزیابی کند. هر یک از گزارش هایی که من انتخاب کردم، شامل گفتگوی مستقیم و دوطرفه بین من و خواب شونده است. اظهاراتی که در هر گزارش آمده، عینا از نوار ضبط شده و پس از آن در جلسه ی درمانی پیاده و نقل شده است. هدف کتاب سفر روح شرح زندگیهای گذشته ی سوژه های من نیست، بلکه ثبت و ضبط و مستند کردن تجربیات و خاطرات سوژه ها در مورد برزخ است.
برای خوانندگانی که در قبول و تصور روح به عنوان یک عنصر غیرمادی دچار اشکال هستند، گزارش هایی که در فصول نخستین کتاب سفر روح آورده شده به طور اخص مفید است. این خاطرات نقل شده توضیح میدهد که روح چگونه ظاهر می شود و به چه طریق عمل می کند. هر گزارش به دلیل محدودیت جا و همچنین برای اینکه خواننده نظم و ترتیب منطقی فعالیت روح را درک کند، تا حدودی خلاصه شده است. فصول کتاب سفر روح بر اساس رفت و آمد روح به داخل و خارج برزخ و ارتباط آن با سایر اطلاعات مربوط به روح تنظیم شده است.
تشريح سفر روح به برزخ، پس از مرگ جسمی تا شروع زندگی بعدی در جهان خاکی، دستاورد خاطرات خواب شوندگانی است که تهیه و انجام آنها ده سال طول کشیده است. در ابتدا وقتی با اشخاصی برخورد می کردم که قسمتی از زندگی شان که مربوط به فواصل بسیار دورتر بود را بهتر از خاطرات زندگی نزدیکتر در دنیای ارواح به یاد می آوردند، موجب شگفتی من می شد. با این حال، به دلایلی ناشناخته، هیچ یک از سوژه ها قادر نبودند که تمام فعالیتهای روح را به ترتیب زمان وقوع آن طور که من در کتاب سفر روح آورده ام، به یاد آورند. سوژه ها پاره ای از جنبه های زندگی به صورت روح را به طور روشن و زنده به یاد می آوردند، حال آنکه برخی دیگر از خاطراتشان نامفهوم و کدر بیان می شد. در نتیجه دریافتم حتی با این بیست و نه گزارش هم نمی توانم طیف کامل اطلاعات درباره ی دنیای ارواح را جمع آوری و به نظر خوانندگان برسانم. بنابراین علاوه بر بیست و نه گزارش، جزئیاتی از موارد دیگر نیز در متن کتاب سفر روح آمده است.
خواننده ممکن است طرز سؤال کردن مرا در مکالمه با بعضی از خواب شوندگان متوقعانه تلقی کند. این امر بدان جهت است که در خواب مصنوعی، لازم است سوژه را در مسیر صحیح نگه داشت و از حاشیه روی او جلوگیری کرد. به هنگام کار کردن در دنیای ارواح، انتظاراتی که از خواب شونده می رود به مراتب بالاتر از وقتی است که او در خصوص زندگی های قبلی خود صحبت می کند. در حالت هیپنوتیزم یک سوژه ی متوسط متمایل است به اینکه روح و ذهن خود را آزاد بگذارد تا بتواند صحنه هایی را که پدیدار می شوند، تماشا کند. سوژه ها اغلب از من می خواهند که صحبت کردن را متوقف کنم تا آنها از گزارش آنچه می بینند فارغ باشند و بتوانند با راحتی از مشاهده ی گذشته ی خود در هنگامی که به صورت روح بوده اند لذت ببرند و من سعی میکنم که ملایم باشم و بیش از حد سخت گیری نکنم. اما در عین حال جلسات درمانی من معمولا یک جلسه ی طولانی به مدت سه ساعت است و باید مطالب بسیاری را در این مدت مطرح کنم. افراد ممکن است از راه دور آمده باشند و برایشان امکان نداشته باشد که دوباره مراجعه کنند
در پایان یک جلسه ی درمانی، تماشای حالت شگفتی بر چهره ی خواب شونده برای من بسیار ارضاء کننده است. برای آن گروه از ما که توفیق یافته اند واقعا موضوع نامیرایی خود را ببینند، بعد جدیدی از خودشناسی و احساس قدرت پدیدار میشود پیش از آنکه سوژه های خود را از خواب مصنوعی بیدار کنم اغلب به جایگزین کردن خاطرات مناسب اقدام می کنم. آگاهی بر زندگی به صورت روح در دنیای ارواح و تاریخچه حضور و وجود مادی آنها در جهان خاکی به این افراد احساس با هدف بودن و نیرومندی برای زندگی می دهد.
بالاخره بایستی بگویم آنچه که در آستانه ی خواندن آن هستید، ممکن است تصورات قبلی شما در مورد مرگ را به شدت تکان دهد. آنچه در اینجا ارائه شده، ممکن است مخالف اعتقادات فلسفی و مذهبی شما باشد. ممکن است خوانندگانی هم باشند که مطالب کتاب سفر روح را تأییدی بر عقاید موجودشان بیابند. برای گروهی دیگر، اطلاعات ارائه شده در این گزارشها، ممکن است حالت افسانه های خودساخته ای را داشته باشد، که شبیه داستانهای تخیلی علمی است. هر برداشتی که داشته باشید، امیدوارم اگر آنچه را که سوژه های من درباره ی زندگی پس از مرگ می گویند دقیق می یابید، کاربرد انسانی آن را مورد توجه قرار دهید.
در بخش دیگری از کتاب سفر روح مایکل نیوتن می خوانیم:
گزارش شماره ۱ کتاب سفر روح
«آه، خدای من! من واقعا نمرده ام … مرده ام؟ منظورم این است، که جسم من، بدن من مرده است، آن را در پائین می بینم، من در بالا، در هوا شناور هستم – وقتی پائین را نگاه می کنم، جسمم را که روی تخت بیمارستان افتاده است می بینم همه ی اطرافیانم فکر می کنند که من مرده ام. می خواهم فریاد بزنم و بگویم آهای، من واقعا نمرده ام! باورنکردنی است، پرستاران دارند ملافه ای روی سرم می اندازند. افرادی که می شناسم، دارند گریه می کنند، می بایست مرده باشم ولی هنوز «زنده» هستم! عجیب است، جسم من کاملا مرده است، حال آنکه دارم در اطراف آن می گردم. من زنده هستم !»
اینها گفته های مردی است که به خواب عمیقی مصنوعی فرو برده شده و تجربه ی مرگش را تعریف می کند. گفته هایش به صورت عبارتهای کوتاه توأم با هیجان و شگفتی است زیرا حالت روحی را که به تازگی از جسم مادی جدا شده می بیند و احساس می کند. او یکی از مراجعین من است. در حالی که روی صندلی راحت کلینیک نشسته با کمک من، صحنه ی مردن در یکی از زندگی های قبلی اش را تعریف می کند. لحظاتی قبل در حالت خواب مصنوعی او را به دوران طفولیتش برگرداندم. ذهن نیمه گاه (ناخودآگاه) او به تدریج به خاطرات قبلی بازگشت تا به رحم رسید وقتی به این مرحله مهم تصور ذهنی دست یافتم او را از دهلیز زمانی عبور دادم و بعد به زندگی قبلی اش رسیدم. زندگی کوتاهی بود چون معلوم شد که به دلیل آنفولانزای همه گیر در سال 1918 ناگهان درگذشته است. وقتی هیجان ناشی از دیدن صحنه مردنش و احساس اینکه روح از جسمش خارج شده و در هوا شناور است فرو نشست، با تصویرهای ذهنی خود بیشتر خو گرفت…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.