روی پاهای خودم (از قطع پاهایم تا یادگیری رقص زندگی)

کتاب روی پاهای خودم (از قطع پاهایم تا یادگیری رقص زندگی) نوشته ایمی پردی از پرفروش های نیویورک تایمز بوده که توسط فرزانه فیروزکوهی ترجمه گردیده و توسط انتشارات کوله پشتی به چاپ رسیده است.

ایمی پردی برنده ی مدال برنز در مسابقات پارا المپیک ۲۰۱۴ سوچی روسیه و همچنین پیروز چندین رقابت بین المللی در رشته ی اسنوبرد است. دختری که در نوزده سالگی کمتر از دو درصد شانس زنده ماندن داشت، پس از تجربه ی نزدیکی به مرگ، و فایق آمدن بر موانع به ظاهر لاینحل، تبدیل به ورزشکاری حرفه ای و تمام عیار شد. کتاب روی پاهای خودم به ما یاد آوری می کند که زندگی را تمام و کمال زندگی کنیم؛ چرا که توانایی های ما بسیار فراتر از چیزی است که تصور می کنیم.

ایمی در بخشی از کتاب می نویسد: «من این کتاب را ننوشته ام که همه بگویند وای این دختر را ببین که بر ناتوانی هایش پیروز شده است. من داستانم را با شما به اشتراک می گذارم تا ببینید در زندگی شما چه چیزهایی امکان پذیر است. تا قلم خود را بردارید و داستان زندگی خود را آن طور که دوست دارید خلق کنید. کلمات این فیلسوف بزرگ چینی همواره آویزه ی گوش من است:

سفر به دوردستها فقط با یک قدم کوچک آغاز میشود.

شما را به مطالعه ی خلاصه معرفی کتاب روی پاهای خودم در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا دعوت می کنیم.

ادامه مطلبShow less
موجود شد خبرم کن!
مرجع:
63245
نام برند:
صنایع دستی آقاجانی

گلاب پاش فیروزه کوبی آقاجانی ساخته شده از بهترین فیروزه نیشابور و مس تولید صنایع دستی آقاجانی است. این گلاب پاش فیروزه کوب دارای استاندارد ملی ایران و گارانتی 10 ساله ی تولید کننده است. ارتفاع این محصول 53 سانتی متر است. لازم به ذکر است از آنجا که تمامی مراحل تولید گلاب پاش فیروزه کوبی آقاجانی با دست انجام می شود احتمال چند سانتی متر تفاوت در تمامی محصولات وجود دارد.

صنایع دستی آقاجانی

آجیل خوری مس و خاتم کاری کد K064 با ارتفاع 16 سانتی متری یکی از محصولات تولید صنایع دستی آقاجانی است که در ساخت و تولید آن از بهترین مواد اولیه استفاده شده است. این آجیل خوری مس و خاتم دارای استاندارد ملی ایران و گواهینامه کیفیت جهانی ISO9001:2015 می باشد. خاتم کاری یکی از زیباترین و مشهورترین صنایع دستی اصفهان است.

صنایع دستی آقاجانی

گلدان مسی فیروزه کوب تولید صنایع دستی آقاجانی از بهترین فیروزه نیشابور و مس توسط هنرمندان اصفهانی ساخته شده است. این «گلدان فیروزه کوبی» دارای گواهینامه جهانی iso9001:2015 و استاندارد ملی ایران است و همچنین دارای کارت ضمانت 10 ساله صنایع دستی آقاجانی است.

توضیحات

معرفی کتاب روی پاهای خودم

سفر به دوردست ها فقط با یک قدم کوچک آغاز می شود. (لإئوتسه)

اگر زندگی شما یک کتاب بود و شما نویسنده آن بودید، دوست داشتید داستان زندگی تان چگونه رقم بخورد؟ سال ۱۹۹۹، طی یکی از سخت ترین چالش های زندگی ام، دقیقا همین سؤال را از خودم پرسیدم. راهی که مرا به این سؤال مهم و هزاران دنیای شگفت انگیزی که بعدها تجربه کردم رساند، در واقع داستانی منحصر به فرد است که تاکنون فقط با دوستان و وابستگان نزدیکم به اشتراک گذاشته ام.

سال ها قبل از اینکه برای اولین بار روی صحنه برنامه رقص با ستاره ها چاچا برقصم، حسی غریزی و قوی از درون با من نجوا می کرد که: تو برای انجام کارهای خارق العاده ای اینجا هستی. این حس غریب و آگاهی از اینکه برای انجام کارهایی فراتر از روزمرگی های معمولی ساخته شده ام، از دوران کودکی در بیابان های سوزان لاس وگاس تا کوه های پر از برف در سوچی روسیه با من همراه بود. در طول این مسیر پرفرازونشیب، با تمام وجودم آنچه را می توانید تصور کنید احساس کرده ام: خستگی مفرط، نشاط، وحشت، شعف، دل شکستگی، بی انگیزگی، همچنین، به جاهایی سفر کرده ام که حتی رویاپردازی محض، مثل من، نمی توانست در قشنگ ترین تصویرسازی های خود آنها را مجسم کند.

کتاب روی پاهای خودم نه تنها داستان سفر پر مخاطره زندگی من است؛ بلکه داستان سفر تحولات روحی من نیز هست. داستان کشتی پر ماجرایی که من هنوز روی دو پای خودم، ناخدای آن هستم. در طول مطالعه کتاب روی پاهای خودم امیدوارم لحظات تحول برانگیز و چراغ های روشنگری سر راه شما قرار بگیرد. لحظاتی که بتواند بینشی عمیق را در شما برانگیزد؛ زیرا هر یک از ما خیلی فراتر از آنچه هم اکنون می داند، تواناست. در طول مسیر زندگی آن راهی که در آغاز، یک جاده انحرافی و خاکی به نظر می رسد، در صورتی که نگرش های خود را تغییر دهید، می تواند سرنوشت شما را به نحوی شگرف رقم بزند. یک چالش اضطراب آور می تواند به لحظه ای ناب برای شکرگزاری بدل بشود و زندگی من تجسم واقعی این حرف است.

این روزها افراد زیادی در برخورد با من می گویند: تو برای ما یک الهام بخش واقعی هستی.» من همیشه با شرمندگی و سپاسگزاری از این همه تحسین با خود فکر میکنم، حقیقت این است که فقط الگو یا نمونه بودن کافی نیست، دوست دارم داستانم سرچشمه تحول باشد. به عبارت بهتر، خلق کننده یک لحظه ناب آگاهی دهنده که فرد با خود بگوید: آها. زیرا همین لحظات کوچکی که شاید چند ثانیه هم نباشند، پرمعناترین قسمت ها از زندگی ما و همین طور هدایتگر ما به سمت کارهای خارق العاده اند. پس به جلو حرکت کنید و محدودیت ها را رها کنید. انتظارات خود را بالا ببرید و بندهای دست و پاگیری را که هر یک از ما با آنها به دنیا آمده است، پاره کنید. من کتاب روی پاهای خودم را ننوشته ام تا همه بگویند:
وای این دختر را ببین که بر ناتوانی هایش پیروز شده است. من داستانم را با شما به اشتراک می گذارم تا ببینید چه چیزهایی در زندگی شما امکان پذیر است؛ تا قلم خود را بردارید و داستان خود را آن طور خلق کنید که دوست دارید.

كلمات این فیلسوف بزرگ چینی همواره با من هستند که می گوید: «سفر به دوردست ها فقط با یک قدم کوچک آغاز می شود.» پس اولین قدم می تواند یک تلوتلو خوردن محض باشد یا یک رقص آغازین یا حتی یک رؤیا۔

فصل اول کتاب روی پاهای خودم

تنها با چشم دل می توان حقایق را دید. آنچه حیاتی است، در برابر چشمان ما نامرئی است. آنتوان دو سنت اگزوپری ژوئن ۱۹۹۹ - لاس وگاس نوادا روز کاری من تقریبا تمام شده بود. شغل رویایی خود را به عنوان ماساژور در کلینیک باکلاس کانیون رنچ داشتم. با تمام وجود به کارم علاقه داشتم. اتفاقا همان روز بسیار مشتاقانه منتظر تمام شدن ساعت کاری خود بودم تا اتاقم را جمع و جور کنم و به کارهای عقب افتاده ام برسم. در راه تقريبا طولانی به سمت اتومبیلم بودم که موبایلم زنگ خورد، مدیرم شین بود: ایمی، هنوز در ساختمان هستی؟
مم... بله هنوز اینجا هستم، چه خبر شده؟
می توانی برای یک ماساژ برگردی؟
احساس کردم گلویم دارد می گیرد، درحالی که داشتم چشم می گرداندم تا ماشینم را پیدا کنم، به ادامه حرفش گوش کردم.
ما یک مشتری اینجا داشتیم که تقریبا فراموشش کرده بودیم.
شین ادامه داد: مدت زیادی منتظر بوده و در حال حاضر کسی نیست که ماساژش را انجام بدهد.
جواب دادم: می آیم. فقط یک ساعت کار دارد، مسئله ای نیست.» با خودم گفتم: لعنتی و برگشتم.

برگشتن به ساختمان دقیقا چیزی بود که آن لحظه نمی خواستم. از صبح برنامه داشتم تا با گروهی از دوستان بیرون برویم و حالا در این هوای گرم عرق ریزان برمی گشتم. البته از طرفی به مردی که مدتی منتظر مانده بود، حق میدادم. از میان انبوه راهروها و اتاق ها میگذشتم تا به مشتری برسم، آن روز اتفاقا تمامی اتاق های ماساژ اشغال بودند. بنابراین شین ناگزیر ما را به اتاق نیمه کاره ای فرستاد که وسایل بنایی آنجا بود. وقتی همه وسایلم را آماده کردم، مشتری وارد شد؛ پیر مردی حدودا هفتادساله، با پوست برنزه و گونه های برجسته و چشمان آبی. به نظر نیمه آمریکایی و نیمه خارجی می آمد و در خطوط چهره اش میشد دید که آدم باتجربه ای بود. 

با خوشرویی دستم را جلو بردم و گفتم: «حال شما چطور است؟ » با دستان نرم و گرمش با من دست داد و گفت: «خوبم.» لبخند شیرین و گرمی روی صورتش نقش بسته بود، به طوری که از برگشتنم اصلا احساس پشیمانی نکردم. او را راهنمایی کردم به قسمتی از اتاق تا لباس هایش را عوض کند و اتاق را ترک کردم.

مواقعی وجود دارد که وقتی کسی را ماساژ میدهید، احساس می کنید که بدن فرد در برابر شما مقاومت می کند. بدن این مرد نقطه مقابل این مسئله بود، درست از لحظه ای که دستانم را روی بدنش گذاشتم، تنفسش را احساس کردم، گویی دستانم روی پشتش ذوب شدند و مرزی بین بدن او و دستانم وجود نداشت. پوستش کاملا گرم بود و ماهیچه های انعطاف پذیری داشت، گفت: شما دستان خوبی دارید، می شود تشخیص داد که فرد آگاهی هستید.» پاسخ دادم: «خیلی ممنونم.» لبخندی زدم و در سکوت به کارم ادامه دادم.

من به ندرت با مشتری هایم صحبت می کنم، چون می دانم اکثرا تمایل دارند روی تخت دراز بکشند و به آرامش برسند ولی این مرد به طرز جالبی میل به صحبت کردن داشت، به طوری که نیم ساعت بعد در مورد همه چیز زندگی اش با من حرف زد؛ از خانواده و کارش و من بیشتر فقط شنونده بودم و هرازگاهی کلماتی می گفتم.

با اینکه خیلی کوتاه و بریده جواب می دادم، او بیشتر و بیشتر حرف میزد تا اینکه شنیدم: «شما کارهای خارق العاده و بزرگی انجام خواهید داد. من این را از وجود شما درک می کنم. » لحظه ای بهت زده شدم... جدی می گویید؟ 

بله، شما به او متصل هستید. تا آن لحظه که چند ماهی بود به عنوان ماساژور کار می کردم، انواع و اقسام چیزها را از افراد مختلف شنیده بودم؛ حرف های باورنکردنی که افراد تنها وقتی در اتاق ماساژ، ریلکس و خالی از تنش هستند، بازگو می کنند. اما یاد گرفته بودم اهمیتی ندهم و روی کارم متمرکز باشم، ولی به هر دلیلی، گفت وگویی که با این مرد داشتم متفاوت بود، کلماتش در گوشم تکرار می شد که می گفت: زندگی شما به طور اساسی تغییر خواهد کرد، من این را می بینم.

نفس عمیقی کشیدم و با خودم فکر کردم، طی چند وقت گذشته یک حس مبهم درونی با من بوده است که یک مسئله یا اتفاق بزرگ برای من رخ خواهد داد. خوب یا بد نمی دانم، فقط حسی بود که روز به روز قوی تر میشد. دقیقا نمی دانستم کلماتی که این مرد به من می گفت، ارتباطی با این حس عجیب داشت یا نه، ولی به طور ناخودآگاه یا از روی ترس حرف هایش توجهم را جلب کرده بود و احساساتم کاملا برانگیخته شده بود.

تنها چند دقیقه قبل از پایان جلسه، در حالی که گلویش را صاف می کرد، یک سؤال عجیب از من پرسید: «آیا هرگز آن طرف قضیه را دیدید؟ لحظه ای ایستادم، سؤال عجیبی بود. در حالی که دستانم را روی بدنش جابه جا می کردم، جواب دادم:
نه، ولی درباره خودم می دانم که قرار است، اتفاق بزرگی برایم بیفتد، فقط نمی دانم چیست!

بدنش را کمی روی تخت جابه جا کرد و گفت: می دانی، زمانی که جوان بودم یک بار از این خط عبور کردم. توضیح داد وقتی نوجوان بوده درون استخر می افتد، در شرایطی که شنا بلد نبوده است و در حال غرق شدن بوده که نجات غریق ها او را بیرون می آورند و شروع به احیا می کنند، ولی او دیگر نفس نمی کشید. ادامه داد:
رفتم آن طرف خط. مدتی مکث کرد: اما زمانی که برگشتم، صورت و محتوای زندگی ام کاملا دگرگون شد، این بار زندگی من ارتعاشی متفاوت داشت.

تا این لحظه کمی ملتهب شده بودم، اما خودم را حفظ کردم، ولی با شنیدن این کلمات چشمانم پر از اشک شدند و چند قطره اشک روی پاهای او ریخت. خودم از این همه احساسات شدید شگفت زده شده بودم، هرگز پیش نیامده بود که در طول ماساژ درمانی احساساتی بشوم. فکر می کنم چنین چیزی یک روز برای شما هم اتفاق بیفتد. این را گفت و نفسش را بیرون داد و ادامه داد: وقتی که این اتفاق رخ داد، اصلا نترسید! مقهور این کلمات شده بودم و فقط سرم را تکان دادم.

چند دقیقه بعد، ماساژ تمام شده بود. او را با احترام تا اتاق انتظار راهنمایی کردم، معمولا خداحافظی کوتاهی با مشتری ها می کردم، اما با مکالمه جالبی که با این پیرمرد داشتم، دستش را به گرمی فشردم و با لبخند از او خداحافظی کردم.

آن روز با دوستانم ملاقات نکردم، در عوض در سکوت میان گردوغبار جاده رانندگی می کردم و گفت وگوی کوتاهم را با پیرمرد مرور می کردم. در سکوت صحراهای وگاس کلمات آخری که به من گفته بود، طنین بیشتری داشت. نترس، نترس و نترس. وقتی به خانه رسیدم، بلافاصله به اتاقم رفتم و این کلمات تأثیرگذار را در دفترچه ام نوشتم.

زمانی که نوزده ساله هستی، همه چیز به نظر ممکن می رسد. قسمت بزرگی از زندگی پیش روی من بود، قوی و مستقل بودم. به شغلم علاقه زیادی داشتم و همین طور درآمد قابل ملاحظه ای داشتم. رؤیاهای زیادی در سرم بود که برای رسیدن به آنها پس انداز می کردم، می خواستم دور دنیا را بگردم. کوچکترین ترسی در ذهن نداشتم و حتی از فکرش هم خنده ام می گرفت. تنها تشویش هایی که در ذهن داشتم، این بود که موهای پاهایم را اپیلاسیون کنم و مراقب اضافه وزنم باشم. من تمام قد در نقطه آغازین زندگی ام بودم و از ماجراجویی هایی که در ذهن داشتم، کاملا مطلع بودم. نمی دانستم در آن شب گرم ماه ژوئن با گفت وگوی رمزآلودی که با آن پیرمرد داشتم، قسمتی از سرنوشتم نوشته شده بود. این تازه شروع داستان من است...

ادامه مطلبShow less
جزئیات محصول
63245

مشخصات

عنوان کتاب
روی پاهای خودم (از قطع پاهایم تا یادگیری رقص زندگی)
عنوان اصلی کتاب
On My Own Two feet
نویسنده
ایمی پردی
مترجم
فرزانه فیروزکوهی
ناشر
کوله پشتی
تعداد صفحات
248
وزن
250 گرم
زبان کتاب
فارسی
سال چاپ
1399
نوبت چاپ
9
قطع
رقعی
جلد
شمیز
شابک
9786004610544
مشخصات تکمیلی
(سرگذشتنامه رقاصان،ورزشکاران و ورزشکاران معلول،ایالات متحده،از پرفروش های نیویورک تایمز)
دیدگاه کاربران
بدون نظر

افزودن نظر جدید

  • بسته بندی و ارسال:
  • محتوای کتاب:
  • کیفیت ترجمه:
  • کیفیت چاپ:
این کالا را با استفاده از کلمات کوتاه و ساده توضیح دهید.
You may also like
قطره

کتاب وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم ترجمه سپیده حبیب به کوشش نشر قطره چاپ و منتشر شده است.

کتاب وقتی نیچه گریست آمیزه ای است از واقعیت و خیال، جلوه ای از عشق، تقدیر و اراده در وینِ خردگرایِ سده یِ نوزدهم و در آستانه ی زایش دانش روانکاوی.

فریدریش نیچه، بزرگترین فیلسوف اروپا. یوزف بویر، از پایه گذاران روانکاری... دانشجوی پزشکی جوانی به نام زیگموند فروید همه اجزایی هستند که در ساختار رمان «وقتی نیچه گریست» در هم تنیده می شوند تا حماسه ی فراموش نشدنی رابطه ی خیالی میان بیماری خارق العاده و درمانگری استثنایی را بیافرینند. ابتدای رمان، لو سالومه، این زن دست نیافتنی، از برویر می خواهد تا با استفاده از روش آزمایشی درمان با سخن گفتن، به بیری نیچه ی ناامید و در خطر خودکشی بشتابد. در این رمان جذاب دو مرد برجسته و اسرار آمیز تاریخ تا ژرفای وسواس های خویش پیش می روند و در این راه به نیروی رهایی بخش دوستی دست می یابند.

دکتر اروین یالوم استاد روانپزشکی دانشگاه استنفورد، گروه درمانگر روان درمانگر اگزیستانسیال، در خلال این رمان آموزشی، به توصیف درمان های رایج برای وسواس فکری که هر دو شخصیت داستان به نوعی گرفتار آن اند، می پردازد؛ ولی درنهایت روش روان درمانی اگزيستانسيال و رابطه ی پزشک- بیمار است که کتاب بیش از هر چیز در پی معرفی آن است.

دکتر سپیده حبیب، مترجم این کتاب، روانپزشک است و با یادداشت های متعدد خود درباره ی مفاهیم تخصصی روانشناسی، روانپزشکی و پزشکی درک این اثر برجسته را برای خوانندگان غیرمتخصص در این زمینه بسیار آسان کرده است.

قطره

کتاب سه شنبه ها با موری نوشته ی میچ آلبوم تسط خانم  ماندانا قهرمانلو ترجمه و به کوشش انتشارات قطره چاپ و منتشر شده است.

شاید شما نیز مثل میچ، هنگام سیر و سلوک، ردپای مرشدتان را گم کرده، روشن بینی تان را از دست داده اید و جهان را سردتر و بی روحتر احساس می کنید. آیا مایلید بار دیگر مرشدتان را ملاقات کنید، سؤالات مهم تری که همچنان ذهنتان را تسخیر کرده با او مطرح کنید و کلید حل مشکلات زندگی سرسام آور امروزتان را بیابید؟

«کتاب سه شنبه ها با موری» تاریخ نگاریِ اعجاب انگیزِ لحظاتی است که این دو مرد با یکدیگر صرف کردند و میچ از طریق این کتاب هدیه ی ماندگار موری را با جهان سهیم شده است. سه شنبه ها با موری از اکتبر ۱۹۹۷ تا کنون همواره در جدول پرفروش ترین کتاب های سال قرار داشته. اپرا وینفری بر اساس این کتاب فیلمی تلویزیونی تهیه کرد که از تلویزیون ایران نیز پخش شد. این اثر در سی و چهار کشور، و به سی زبان، ترجمه و چاپ شده و پرفروش ترین کتاب سال در کشورهای بسیاری از جمله ژاپن، استرالیا، برزیل و انگلیس نیز بوده است.

گنجینه ای باورنکردنی، درکی از مرگ بشر، راهنمایی مهم و سرچشمه ی روشنگری، کنار مرشدی که تجربه ی مرگش را سهیم می شود، با دانش و بینشی ژرف، آماده ی مواجهه با پدیده مرگ خواهیم شد. من با کتاب سه شنبه ها با موری خندیدم، گریه کردم و پنج جلد از آن را برای فرزندانمان سفارش دادم. (دکتر برنی اس. سیگل، نویسنده ی کتاب عشق، درمان، و معجزه)

نیستان

رمان چشمان تاریکی نوشته ی دین کونتز توسط خانم ناهید هاشمیان ترجمه و به کوشش نشر نیستان چاپ و منتشر شده است.

در بخشی از رمان چشمان تاریکی دین کونتز می خوانیم:

باید به ۲۰ ماه قبل برگردیم. موقعی که یک دانشمند چینی به نام لی چن در حالی که یک دیسکت حاوی اطلاعات سلاح های بیولوژیکی و خطرناک چین در دهه اخیر را داشت، در آمریکا مبتلا شد. آنها آن را ووهان ۴۰۰ نامیدند چون از آزمایشگاه RDNA شهر ووهان خارج شده بود و چهارصدمین میکروارگانیسم دست ساز در مرکز تحقيقات آنجا بود. ووهان ۴۰۰ یک سلاح بی نقص بود. فقط انسان را تحت تاثیر قرار می داد و توسط حیوانات منتقل نمی شد. مانند سیفلیس در خارج از بدن بیشتر از یک دقیقه زنده نمی ماند. یعنی نمی توانست به طور دائم اشیا یا مکانی را مانند سیاه زخم یا سایر میکروارگانیسم های کشنده، آلوده کند. با مرگ میزبان، نابود می شد و نمی توانست در دمای کمتر از ۳۰ درجه سانتی گراد زنده بماند. این همه مزیت در یک سلاح خیلی جالب بود...

سخن

رمان یکی نبود (2 جلدی) نوشته ی عاطفه منجزی به کوشش انتشارات سخن چاپ و منتشر شده است.

همه وجودش بی دریغ کسی را می طلبید تا برای همه ی عمر زنجیدگی های جان خسته اش را در کنار او به فراموشی بسپارد. کسی که به وقتش بتواند برای او نقش مادر، همسر، دوست، مردم و هزار نقش رنگارنگ دیگر را بازی کند. کسی که جسم و روحش را به شما آرامشی بکشاند که خدا برای هر جفتی نوید داده بود... کسی که با او مدارا کند. با اویی که درد تنهایی کشیده بود... درد یتیمی درد غریبی در بین قربا... دلش مداوایی عاشقانه می خواست ... مداوایی صمیمانه و پر از عطوفت... و شیرزاد آن کسی بود که می توانست همه ی این ها را مثل گنج گران بهایی به او هدیه دهد... پتانسیلش را داشت.

سخن

رمان شب چراغ (2جلدی) اثری است با همکاری عاطفه منجزی و م بهارلویی و به کوشش انتشارات سخن چاپ و منتشر شده است.

خودش هم نمی دانست قصد کرده انتقام چه چیز را از سوگل بگیرد...انتقام تقاضایی که برای طرزنامیدنش توسط او داشت و تاکیدی که بر خانم زاهد کرده بود یا انتقام دست های استادی که روی شانه های ظریف او نشسته بود؟! دلیلش هر چه بود، این انتقام برای خودش هم گران تمام شده بود؛ این چند روز بدترین روزهای عمرش را گذرانده بود، اما راه دیگری جز همین راهی که می رفت بلد نبود! بالاخره سرو کله ی سوگل از پشت شیشه ی اتاق تشریح پیدا شد. وقتی نگاهش به سوگل افتاد و خیالش راحت شد که آمده، توانست با خیال راحت نفسی تازه کند و با حضورذهن بیشتری به ادامه ی تدریسش برسد. گاهی لجاجت، بزرگترین انگیزه ها را به او می داد.

یوپا

رمان گناهکار (2جلدی) نوشته ی فرشته تات شهدوست به کوشش انتشارات یوپا چاپ و منتشر شده است.

غرور، تعصب و گناه داستانی می سازند که فضای سیاه و سفیدش در برگیرنده ی لحظاتی تکان دهنده است که هم تن را به لرزه می اندازد و هم تا پایان ماجرا، خواننده را با خود می کشاند.

ذهن آویز

رمان مجنون تر از فرهاد (2جلدی) نوشته ی م بهارلویی به کوشش انتشارات ذهن آویز چاپ و منتشر شده است.

بالاخره اشکم سرازیر شد. سرم را بلند کردم و گفتم: تو اگه بری، من بعد تو یه مرده می شم. مرده ای که تنها تفاوتش با بقیه مرده ها اینه که نفس می کشه. یادته میگفتی بغض نشکنم رو می شکنی؟ از حالا به بعد دیگه خیلی راحت این بغض شکسته می شه! تو بگو محراب، من بعد تو چه کار کنم؟ کاش می فهمیدی این پری که مقابلت ایستاده مثل بچه ای که از دست مامانش کتک خورده، مشتاقانه منتظره به آغوش همونی پناه ببره که از دستش کتک خورده!

برج

کتاب من دینامیتم (سرگذشت فردریش نیچه) نوشته ی سو پریدو توسط امین مدی ترجمه و به کوشش نشر برج چاپ و منتشر شده است.

روایت زندگی نیچه غریب است و سرنوشتی که خودش و سپس آثارش بدان دچار شد بس غریب تر. سو پریدو در کتاب من دینامیتم تصویری خارق العاده از زندگی نیچه نقش می کند و نقاط تاریک مرگ و زندگی اش را به روشنی شرح می دهد. آنچه در این کتاب می خوانیم روایت مفصل و گیرایی از زندگی فریدریش نیچه، در شخصی ترین حالت خویش است که او و سیر تحول فلسفه اش را در بستر شرایط زندگی اش قرار می دهد.

زندگی نامه ای ستودنی... نیچه از درون غبار ابهام و شایعه بیرون می آید و به روشنی توصیف می شود... تصویری دقیق و موشکافانه. (پارول سگال، نیویورک تایمز)

همه ی زندگی نامه ها باید چنین باشند: گیرا، هوشمندانه، تکان دهنده، گاهی سراسر خنده آور، مملو از جزئیات یک زندگی خارق العاده. (سارا بیکول، نویسنده در کافه ی اگزیستانسیالیستی)

کتابی فوق العاده درباره ی انسانی به راستی استثنایی. (نایجل واربرتون، فیلسوف انگلیسی)

این شرح پرطراوت از زندگی فریدریش نیچه کاوشی است در حوزه ی شناخت او و ارزیابی آثارش... نیچه اغلب نگران بود که او را نخواهند فهمید و از او سوءاستفاده خواهند کرد، چنین شد و همچنان چنین است و این نشان دهنده ی اهمیت تفسیرهای واضح و روشنی همچون این کتاب است. (نیویورکر)

یوپا

کتاب این یک فرشته است (براساس سرگذشت واقعی ملیکا کانطوری) نوشته ی محدثه رجبی توسط انتشارات یوپا چاپ و منتشر شده است.

کتاب این یک فرشته است داستان دخترانگی های بی پایانی است که با تلخ ترین حالت ممکن پایان یافته است. این یک فرشته است داستان عشق است... داستان لبخندهای زیبایی که صورت پرنشاط دختری به نام ملیکا را مزین می کند و عشق را در رگ های او به جریان در می آورد.

این یک فرشته است روایت پاکی و مهربانی دختری است که آفریده شده ای است برای صداق و فرشته بودن!

گاهی اوقات چیزهایی به چشم می بینم که ممکن روزی حتی در خواب و پشت پلک های بسته هم تصوری از آنها نداشته باشیم. همان آرامش قبل از طوفان که در اوج خوشبختی، شادی و آرامشِ مطلق به سراغمان می آید و دردی می شود بی درمان... مثل دیدن عزیزی روی تخت بیمارستان...! دردی خانمان سوز که حاضری جانت را فدا کنی تنها برای این که بلا از سر عزیزترین فرد زندگیت بگذرد تا نفس راحت بکشی و خدا را شکر کنی!

ملیکا فرشته ای است که همواره نگاه گرم پدر مهربان  دلسوزش و لبخند توام با نگرانی و عشق مادر عاشقش را بخود به همراه دارد و اما ... سایه نحس بیماری بی رحمانه پرده ای از غم را بر روی چشمان عسلی و همیشه امیدوارش می اندازد.

فرشته ی قصه ی ما اسطوره ای است از صبر و مقاومت که در سخت ترین لحظات زندگی اش با لبخند پر از آرامشش، غم را از قلب های عزیزانش دور می کند و نقطه شروع از زمانی است که ملیکای فرشته قصد دارد با سختی های زندگی مبارزه کند...

نگاه

کتاب پول و زندگی نوشته ی امیل زولا توسط علی اکبر معصوم بیگی ترجمه و به کوشش نشر نگاه چاپ و منتشر شده است.

پول، هجدهمین رمان از سلسله داستان های مشهور روگند ماکار، به توصیف محافل سفته بازان، سوداگران و بورس بازان پاریس می پردازد. آریستید ساکاره قهرمان کتاب و برادر روگن، وزیر قدرتمند، سوداگر بی وجدان و ورشکسته ای است که برای بار دوم به تجارت روی می آورد. بانک انیورسال را تاسیس می کند تا از سراسر خاورمیانه بهره کشی کند و برای توفیق در نقشه های بلند پروازانه اش از قربانی کردن نزدیک ترین کسان خود نیز پروا ندارد. او بنده و کارگزار پول است برای او زندگی و عشق و تمدن بشری فقط در پول خلاصه می شود.

رمان قدرتمند پول و زندگی، که شرارت ها و پلیدی هایی را برملا می سازد که پرستش بت پول در جهان مدرن می تواند در پی داشته باشد، به طرزی درخشان زندگی پر جلال و جبروت پاریس را در اواخر سده ی نوزدهم وصف می کند و شخصیت هایی را به صحنه می آورد که در رنگارنگی و غنا کم نظیراند.

فهرست

یک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتم‌های محبوب ایجاد کنید.

ورود به سیستم

یک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.

ورود به سیستم