خاطرات سفیر

کتاب خاطرات سفیر نوشته نیلوفر شادمهری کتابی است که خاطرات یک دانشجوی ممتاز ایرانی را در کشور فرانسه برای شما نقل می کند کتاب خاطرات سفیر به همت نشر سوره مهر چاپ و منتشر شده است.

شما را به مطالعه ی قسمتی از کتاب خاطرات سفیر در بوکالا دعوت می کنیم.

ادامه مطلبShow less
موجود شد خبرم کن!
مرجع:
58156
نام برند:
صنایع دستی آقاجانی

خاتم کاری یکی از پرفروش ترین و زیباترین صنایع دستی اصفهان با قدمتی بسیار طولانی است. در ساخت قندان سیبی مس و خاتم تولید صنایع دستی آقاجانی از بهترین مواد اولیه استفاده شده و توسط معروفترین اساتید شاغل در خاتم کاری اصفهان ساخته و پرداخته شده است.

قندان سیبی خاتم کاری شده دارای استاندارد ملی ایران و گواهینامه کیفیت جهانی ISO9001:2015 می باشد و به بسیاری از کشورهای جهان صادر می گردد.

صنایع دستی آقاجانی

آجیل خوری مس و خاتم کاری کد K063 تولید صنایع دستی آقاجانی از برندهای مشهور تولید صنایع دستی اصفهان با 14 سانتی متر ارتفاع یکی از زیباترین ظروف برای پذیرایی از میهمانان شماست. در ساخت این آجیل خوری مس و خاتم از بهترین مواد اولیه ی جهت دوام و ماندگاری بیشتر این محصول استفاده شده است. این محصول دارای استاندارد ملی ایران و گواهینامه کیفیت جهانی ISO9001:2015 می باشد.

صنایع دستی آقاجانی

شکلات خوری فیروزه کوبی کد FT078 بزرگترین شکلات خوری در بین ظروف فیروزه کوبی تولید صنایع دستی آقاجانی است. در ساخت این محصول از مس و بهترین فیروزه نیشابور استفاده شده است. فیروزه استفاده شده در تولید ظروف فیروزه کوبی آقاجانی شناسنامه دار بوده و تمامی محصولات دارای گارانتی 10 ساله ی کیفیت، استاندارد ملی ایران و گواهینامه ISO9001:2015 LD می باشند.

در صورت نیاز به مشاوره جهت خرید اینترنتی صنایع دستی اصفهان با همکاران ما در تماس باشید.

صنایع دستی آقاجانی

بشقاب مس و خاتم کاری کد K072 یکی از زیباترین و پرکاربردین صنایع دستی اصفهان تولید برند معتبر آقاجانی است که می تواند به میهمانی های شما رنگ و بوی ویژه هدیه کند. در ساخت این بشقاب مس و خاتم از بهترین مواد اولیه استفاده شده و توسط هنرمندان چیره دست اصفهانی ساخته و پرداخته شده است. از مزایای ویژه ی این محصول می توان به استاندارد ملی ایران و گواهینامه کیفیت جهانی ISO9001:2015 اشاره کرد.

توضیحات

کتاب خاطرات سفیر نیلوفر شادمهری

پیش از آغاز

القصه! به عنوان دانشجوی ممتاز، موفق به دریافت بورس دوره دکترا در رشته طراحی صنعتی شدم. علاقه شخصی و بررسی های مطالعاتی پیرامون موضوع رساله ام من را در انتخاب کشور فرانسه مطمئن تر کرد و سرانجام راهی پاریس شدم.

دوران تحصیل، جدای از آموزه های علمی و دانشگاهی، تجربیات زندگی اجتماعی را هم همراه دارد؛ طوری که گاهی می بینی آن قدر که در مورد دوم خیر و برکت هست در مورد اول نیست. برای من، که طراحی صنعتی را بسیار دوست داشتم، چندین سال مطالعه در این حیطه و شاخه های مرتبط با آن به خودی خود جذاب و انگیزه بخش بود؛ اما مهم تر از آن این بود که پیش از مقطع دکترا یک دانشجوی فعال تشکیلاتی بودم و این همان بستری بود که به رشته ام سمت و سو می داد. فعالیت تشکیلاتی روی نگاهم به تکنولوژی و محصولات صنعتی تأثیر داشت و روی نگاهم به مصرف گرایی، به تأثیرات محصول، به موضوع مهم سبک زندگی، و ... و خود زندگی. این باعث می شد اتفاقات روزمره را به اندازه درس هایم جدی بگیرم و گاهی برایشان برنامه بریزم و هدفم فراتر از اتفاقی کوچک، مثل صرفا گرفتن یک مدرک دکترا، باشد.

از وقتی به خاطر دارم بحث کرده ام! نه اینکه خودم بحث راه بیندازم؛ که اگر من هم نمی خواستم بروم طرف بحث، بحث می آمد

طرف من! و این چنین شد که نوعی زندگی مسالمت آمیز بین من و بحث کردن شکل گرفت و هنوز ادامه دارد. یاد گرفته ام و اعتقاد دارم مذهب بدون موضع، به غایت درست و مستقیم که برود، به ترکستان می رسد. نمی شود به مفاهیمی چون حق و باطل باور داشته باشی و به پیرامون خودت بی اعتنا بمانی. صد البته آنچه از انواع مسلمان ها دیدم نیز قلم در تأیید این جمله میزد. پایم که رسید به فرانسه، با اولین رفتارها و سوال هایی که درباره حجابم می شد و به خصوص درباره وضعیت و شرایط ایران، متوجه شدم آنجا کسی من را نمی بیند. آن که آنها می دیدند و با او سر صحبت را باز می کردند یک مسلمان ایرانی بود، نه نیلوفر شاد مهری. آنها چیز زیادی از ایران نمی دانستند. اگر بخواهم دقیق تر بگویم، شناختی که از ایران داشتند فاصله زیادی حتی با واقعیت داشت؛ چه رسد به حقیقت.

و من شدم ایران من باید پاسخگوی همه نقاط قوت و ضعف ایران می بودم. انگار من مسئول همه شرایط و وقایع بودم. چاره ای نبود و البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم. من ناخواسته واسطة انتقال بخشی از اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آن طور که باید و شاید وظیفه ام را انجام دهم. تصمیم گرفته شده بود! من سفیر ایران بودم و حافظ منافع کشورم و مردمش.

مجموعه حاضر بخشی از اتفاقاتی است که در مدت تحصیل برایم رخ داد. قبل از ورودم به خوابگاه حدود چهار ماه با خانواده ای فرانسوی زندگی کردم. خاطرات آن دوره هم خالی از لطف نیست. اما آنچه می خوانید از زمان ورودم به خوابگاه تا پیش از اولین بازگشتم به ایران شکل گرفت.

سال چهارم تزم وبلاگی به نام سفیر زدم و تعدادی از خاطرات مجموعه فعلی را در آن ثبت کردم. بعضی از مطالب گاه تا پانصد کامنت داشت؛ از تشویق و تحسین و ابراز احساسات و بیان لطف و محبت گرفته تا فحش و بد و بیراه به من و اسلام و ایران و .......

با نزدیک شدن به فصل های سنگین تزم، دیگر امکان به روز رسانی وبلاگ نبود. پس ناقص و نصفه رها شد تا امروز..... بخشی از خاطرات درج شده در کتاب خاطرات سفیر همان ها هستند که در وبلاگ هم نوشته شده بود و بخشی دیگر خاطراتی که در آن دوره فرصتی برای نگارشش فراهم نشده بود و بعدتر به شکل حاضر مکتوب شد.

پس از اولین بازگشتم از ایران، خاطرات دیگری شکل گرفت. بخشی از این خاطرات که ارزش ثبت کردن دارد در حقیقت شاخ و برگ اتفاقاتی بود که دانه اش در دوره اول حضور در خوابگاه کاشته شده بود و در همان دوره ریشه دوانده بود.

معیار مهم من از نظر استاد

چند تا پذیرش داشتم از چند تا دانشگاه معتبر. مهم ترینش انسم پاریس بود. انسم ها اكل های ملی ممتاز مهندسی ان که اعتبار خیلی بالایی دارن. دانشجوی خوب و توانمند می گیرن و به اندازه کافی هم امکانات در اختیارش قرار میدن.

هزار تا فکر و خیال میومد توی سرم و می رفت و ذوقم رو ده برابر می کرد. خیلی خوشحال بودم که می تونم دانشجوی انسم باشم. چقدر خوبه این سیستم دانشگاهی که برای میزان علم دانشجو و توانمندیای علمیش این قدر ارزش قائله. استادی که قرار بود استاد راهنمای تزم بشه یه نامه برام فرستاده بود که بیا همدیگه رو ببینیم. اون موقع ساکن شهر توغ بودم. با یه خانواده فرانسوی زندگی می کردم؛ چیزی شبیه دختر خونده. رفتم یه بلیت رفت و برگشت گرفتم برای دو روز بعد.

یه ساعتی بود که رسیده بودم پاریس. جلوی در انسم بودم؛ یه بنای خیلی قدیمی و زیبا و اصیل، رفتم تو. چند دقیقه بعد، با راهنمایی برگه ای که توی بخش پذیرش و نگهبانی داده بودن دستم رسیدم به دفتر استادی که مدیریت تز من رو قبول کرده بود؛ یه خانوم خیلی خیلی یخ و سرد. در زدم و خیلی مؤدب رفتم تو و با یه لبخند سلام کردم. به هر حال به اندازه کافی برای اینکه دانشجوی اون اكل بودم ذوق داشتم که قیافه سنگی استاد نتونه لبخندم رو بپرونه! استاد با یه نگاه مبهوت سر تا پام رو برانداز کرد و بعد از يه مکث کوتاه جواب سلامم رو داد. ازم خواست بشینم. شاید ده ثانیه به سکوت گذشت. منتظر بودم ازم سوال کنه؛ اگرچه همه چیز رو میدونست که قبولم کرده بود. رزومه و سوابق تحصیلی من دستشون بود. من هم خیالم از همه چیز، به خصوص توان علمی و سطح تحصیلیم توی دوره های قبل، راحت راحت بود. برای همین اتفاقا من بیشتر مایل بودم که ازم سؤال كنه؛ از اینکه چه ایده هایی دارم، از اینکه چی توی سرمه و چه جوری می خوام به نتیجه برسونمش... جواب همش رو آماده کرده بودم و داشتم فکر می کردم باید از کجا شروع کنم. خیلی خوشحال، منتظر شروع گفت وگو بودم که خانوم دکتر، در حالی که با دست به سر تا پای من و حجابم اشاره می کرد، گفت: تو همین جوری می خوای بیای توی دانشگاه؟

انتظار همه جور حرفی رو داشتم به جز همین یکی رو! اما .........

خب، نیازی به از قبل فکر کردن نبود. جوابش خیلی واضح بود.

گفتم: البته!

تلفن رو برداشت و زنگ زد به یه نفر دیگه که اون موقع نمی دونستم كيه. آقایی که قیافش اصلا شبیه فرانسویا نبود، اما ژست و اداهاش چرا، اومد توی اتاق. دستش رو آورد جلو که دست بده. دستام رو روی هم گذاشتم و عذرخواهی کردم و توضیح دادم که من مسلمونم و نمی تونم با شما دست بدم. بعدها فهمیدم اون آقا، که معاون رئیس اون لابراتوار بود، خودش یه مسلمون مراکشیه: از اون افرادی که اصرار دارن از خود اروپاييا هم اروپایی تر رفتار کنن! آقاهه یه نگاهی کرد به خانوم استاد و با هم از اتاق رفتن بیرون؛ اما به مدت فقط چند ثانیه. آقاهه یه جوری بود. خدا رو شکر می کردم که اون استادم نیست.

استاد اومد تو. بدون اینکه بخواد چیزی درباره من بدونه، گفت: فکر نمی کنم بتونیم با هم کار کنیم؛ به خصوص که تو هم می خوای اینجوری بیای دانشگاه ... غیر ممکنه..... اون هم توی انسم!

توی سرم، که تا چند دقیقه قبل پر از ولوله و هیاهوی حرفای جور وا جور بود، یهو ساکت شد؛ اما صدای فریاد و اعتراض دلم رو می شنیدم.

بلند شدم. خیلی سخت بود؛ ولی دوباره بهش لبخند زدم. گفتم: ترجیح میدم عقایدم رو حفظ کنم تا مدرک دکتری انسم رو داشته باشم.

گفت: هر طور میخوای!

توی قطار، موقع برگشتن به شهر خودم، به این فکر می کردم که میزان دانش و توانمندی علمیم چققققققققدر توی این کشور مهمه....... و خب البته اینکه موهام دیده بشه مهم تره! نمی دونم چرا بغض کرده بودم. به خودم گفتم: چته؟ اگه حرفی رو که زدی قبول نداشتی و همین جوری یه چیزی پروندی  که بیخود کردی دروغ گفتی؛ اما اگه قبول داری، بیخود ناراحتی. تو بودی و استاد.

اما خدا هم بود. ان شاء الله که هر چی هست خیره.

یه هفته بعد............

ادامه مطلبShow less
جزئیات محصول
58156

مشخصات

عنوان کتاب
خاطرات سفیر
نویسنده
نیلوفر شادمهری
ناشر
سوره مهر
تعداد صفحات
256
وزن
329گرم
زبان کتاب
فارسی
قطع
رقعی
شابک
9786440305851
دیدگاه کاربران
بدون نظر

افزودن نظر جدید

  • بسته بندی و ارسال:
  • محتوای کتاب:
  • کیفیت ترجمه:
  • کیفیت چاپ:
این کالا را با استفاده از کلمات کوتاه و ساده توضیح دهید.
You may also like
قطره

کتاب سه شنبه ها با موری نوشته ی میچ آلبوم تسط خانم  ماندانا قهرمانلو ترجمه و به کوشش انتشارات قطره چاپ و منتشر شده است.

شاید شما نیز مثل میچ، هنگام سیر و سلوک، ردپای مرشدتان را گم کرده، روشن بینی تان را از دست داده اید و جهان را سردتر و بی روحتر احساس می کنید. آیا مایلید بار دیگر مرشدتان را ملاقات کنید، سؤالات مهم تری که همچنان ذهنتان را تسخیر کرده با او مطرح کنید و کلید حل مشکلات زندگی سرسام آور امروزتان را بیابید؟

«کتاب سه شنبه ها با موری» تاریخ نگاریِ اعجاب انگیزِ لحظاتی است که این دو مرد با یکدیگر صرف کردند و میچ از طریق این کتاب هدیه ی ماندگار موری را با جهان سهیم شده است. سه شنبه ها با موری از اکتبر ۱۹۹۷ تا کنون همواره در جدول پرفروش ترین کتاب های سال قرار داشته. اپرا وینفری بر اساس این کتاب فیلمی تلویزیونی تهیه کرد که از تلویزیون ایران نیز پخش شد. این اثر در سی و چهار کشور، و به سی زبان، ترجمه و چاپ شده و پرفروش ترین کتاب سال در کشورهای بسیاری از جمله ژاپن، استرالیا، برزیل و انگلیس نیز بوده است.

گنجینه ای باورنکردنی، درکی از مرگ بشر، راهنمایی مهم و سرچشمه ی روشنگری، کنار مرشدی که تجربه ی مرگش را سهیم می شود، با دانش و بینشی ژرف، آماده ی مواجهه با پدیده مرگ خواهیم شد. من با کتاب سه شنبه ها با موری خندیدم، گریه کردم و پنج جلد از آن را برای فرزندانمان سفارش دادم. (دکتر برنی اس. سیگل، نویسنده ی کتاب عشق، درمان، و معجزه)

برج

کتاب من دینامیتم (سرگذشت فردریش نیچه) نوشته ی سو پریدو توسط امین مدی ترجمه و به کوشش نشر برج چاپ و منتشر شده است.

روایت زندگی نیچه غریب است و سرنوشتی که خودش و سپس آثارش بدان دچار شد بس غریب تر. سو پریدو در کتاب من دینامیتم تصویری خارق العاده از زندگی نیچه نقش می کند و نقاط تاریک مرگ و زندگی اش را به روشنی شرح می دهد. آنچه در این کتاب می خوانیم روایت مفصل و گیرایی از زندگی فریدریش نیچه، در شخصی ترین حالت خویش است که او و سیر تحول فلسفه اش را در بستر شرایط زندگی اش قرار می دهد.

زندگی نامه ای ستودنی... نیچه از درون غبار ابهام و شایعه بیرون می آید و به روشنی توصیف می شود... تصویری دقیق و موشکافانه. (پارول سگال، نیویورک تایمز)

همه ی زندگی نامه ها باید چنین باشند: گیرا، هوشمندانه، تکان دهنده، گاهی سراسر خنده آور، مملو از جزئیات یک زندگی خارق العاده. (سارا بیکول، نویسنده در کافه ی اگزیستانسیالیستی)

کتابی فوق العاده درباره ی انسانی به راستی استثنایی. (نایجل واربرتون، فیلسوف انگلیسی)

این شرح پرطراوت از زندگی فریدریش نیچه کاوشی است در حوزه ی شناخت او و ارزیابی آثارش... نیچه اغلب نگران بود که او را نخواهند فهمید و از او سوءاستفاده خواهند کرد، چنین شد و همچنان چنین است و این نشان دهنده ی اهمیت تفسیرهای واضح و روشنی همچون این کتاب است. (نیویورکر)

نگاه

کتاب دلواپسی نوشته ی فرناندو پسوا توسط جاهد جهانشاهی ترجمه و به کوشش نشر نگاه چاپ و منتشر شده است.

فرناندو پسوا (۱۹۳۵- ۱۸۸۸) نویسنده نامدار پرتغالی در کتاب دلواپسی سند وجودی انسان را که در رنج از پیرامون و خودش می باشد ارائه داده است. این اثر بیست سال از عمر نویسنده را به خود اختصاص داد. نخستین قطعات آن را در سال ۱۹۱۳ نوشت و آخرین آن ها را در سال ۱۹۳۴. مطالب آغازین اثر گره خورده با نمادگرایی است. بخش های بعدی که از سال ۱۹۲۴ شروع و به سال ۱۹۳۴خاتمه می یابد بر مبنای مندرجات تاریخی نوشته شده است. شگفت آن که فرناندو پسوا ابتدا کتاب دلواپسی را نوشته ی فردی به نام وینسنت گوئرس معرفی کرد. اما در سال ۱۹۳۰ برناردو سوارز کمک حسابدار را خالق این اثر نامید که شبیه خود اوست. مترجم اثر، زنده یاد جاهد جهانشاهی کتاب را از ترجمه آلمانی آن به زبان فارسی برگردانده است و چاپ جدید اثر از نو ویراست کامل شده است.

مانا کتاب

کتاب میشل اوباما شدن نوشته ی میشل اوباما توسط سپیده حبیبی ترجمه و به کوشش انتشارات مانا کتاب چاپ و منتشر شده است.

هنوز خیلی چیزها در مورد آمریکا و زندگی هست که من هم شناختی از آن ها ندارم و نمی دانم چه آينده ای در انتظار من است اما من از خودم شناخت دارم. پدرم سختكوش بودن را به من یاد داد، آموزشم داد که بخندم و سر حرفم باقی بمانم. مادرم،  به من آموخت که چطور خودم باشم و بی اِبا حرفهایم را بزنم. آنها در آپارتمان کوچکمان در ساوث سایدِ شیکاگو کمکم کردند که متوجه ارزش زندگی شوم، ارزش زندگی خودم و زندگی تمام مردم کشور. مهم نیست اگر گاهی زندگی به ما بد کند و عالی پیش نرود. مهم نیست اگر همه چیز واقعی تر از چیزی پیش برود که خودت می خواهی۔ زندگی هر آدم متعلق به خود آدم است و همیشه هم با آدم می ماند. زندگی را باید ساخت...

نشر نی

کتاب در فاصله دو نقطه نوشته ایران درودی توسط نشر نی چاپ و منتشر شده است.

در بخشی از کتاب در فاصله دو نقطه می خوانیم:

تا این مرحله از زندگی دانسته ام که می باید کوله بار غم ها و دلتنگی ها را بر زمین گذارد و به استقبال آینده رفت. حتی اگر این آینده یک روز یک ساعت یا فقط یک لحظه باشد. مطمئن هستم بهترین لحظه، لحظه ی بعدی زندگی ام خواهد بود. شاید لحظه ی بعدی، نوید خلق اثری باشد که هنوز نیافریده ام. ولی در لحظه ی بعدی، اثری به ابعاد آرزوهایم، اثری به رنگ عشق هایم، اثری به شفافیت تمام آینه ها، خلق خواهم کرد و سپس این اثر را در بالاترین نقطه ی آسمان بر خواهم افراشت تا تصویر تمامی این جهان در آن انعکاس یابد.

به سخن

کتاب پانزده ساله ام و نمی خواهم بمیرم نوشته نویسنده مجارستانی، کریستین آرنوتی می باشد که توسط پرویز شهید ترجمه شده و به کوشش انتشارات به سخن به چاپ رسیده است. کتاب پانزده ساله ام و نمی خواهم بمیرم، زندگینامه خانواده آرنوتی را در خلال جنگ جهانی دوم وقتی بوداپست پایتخت مجارستان در اشغال آلمان بود، را به تصویر می کشد. 

لحن صمیمی و ساده ی نویسنده که از وجودی رنج کشیده و دربه دری دیده و عاری از هرگونه پیرایه ای است، بی اختیار در دل خواننده می نشیند. در بیان آنچه به سر او و خانواده اش و بسیاری از آدم های دیگر طی این دوران مصیبت بار آمده، هیچگونه واژهی فاخر و تزیینی به کار نبرده، بلکه شرح درد و رنج هایی است از دلی آزرده و از زبان دختر نوجوانی که زندگی اش به جای شادکامی و لذت، جز ترس از مرگ، گرسنگی، نگرانی، دربدری و نومیدی چیزی به خود ندیده و در نتیجه، سخن کز دل برآید لاجرم بردل نشیند، در خواننده، اثری ژرف به جا می گذارد.

کوله پشتی

کتاب هاروکی موراکامی با عنوان فرعی خیال پرداز واقع گریز به کوشش خانم مژگان رنجبر گردآوری و توسط انتشارات کوله پشتی چاپ و منتشر شده است.

کتاب هاروکی موراکامی گلچینی است از گفت وگوها، سخنرانی ها و مقالات هاروکی موراکامی، نویسنده پرآوازه ژاپنی. موراکامی نویسنده ای است که فضای خاص بیشتر آثارش گاهی باعث ایجاد ابهام و سؤالات بی شماری از جانب خوانندگان می شود؛ سؤالاتی که در گفت وگوهای این کتاب نیز مطرح می شوند و خواننده پی می برد که خود نویسنده نیز در پی یافتن پاسخی برایشان بوده است. از آنجا که هاروکی موراکامی هیچ گونه واکاوی و شرحی بر آثارش نمی پذیرد، شاید بهترین راه برای درک بهتر فضای داستانهای او این است که پای صحبت خودش بنشینیم. در این اثر، خواننده پاسخ برخی سؤالات خود را خواهد گرفت و با بخشی از فلسفه و جهان بینی هاروکی موراکامی نیز آشنا خواهد شد.

گیوا

کتاب گفتگو با صادق هدایت نوشته ی یوسف یزدانی به کوشش انتشارات گیوا چاپ و منتشر شده است.

کتاب گفت و گو با صادق هدایت کاری بسیار نو و بلکه تاثیرگذار است و نگاهی متفاوت را به خواننده می‌دهد؛ کتابی که می‌توان با قطعیت و حتمیت گفت که در نوع خود بی‌نظیر است و می‌تواند علاقه‌مندان به افکار، آثار، اشعار و بیوگرافی صادق هدایت را امیدوار کند تا صفحه‌ای جدید در تاریخ ادبیات معاصر گشوده و از نو درباره‌ی صادق هدایت قلم بزنند.

شما را به مطالعه ی قسمتی از کتاب گفتگو با صادق هدایت در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا دعوت می کنیم.

فهرست

یک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتم‌های محبوب ایجاد کنید.

ورود به سیستم

یک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.

ورود به سیستم