من پیش از تو

کتاب من پیش از تو پرفروش ترین اثر جوجو مویز نویسنده ی انگلیسی تبار که توسط خانم مریم مفتاحی ترجمه و توسط انتشارات آموت به چاپ رسیده است. این کتاب که یکی از پرفروش ترین  رمان های عاشقانه ی جهان است روایت گر عشق پرستاری به نام لوییزا به بیمارش ویل است.

شما را به مطالعه ی معرفی و قسمتی از کتاب من پیش از تو در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا دعوت می کنیم.

ادامه مطلبShow less
موجود شد خبرم کن!
مرجع:
52226
نام برند:
صنایع دستی آقاجانی

گلاب پاش فیروزه کوبی آقاجانی ساخته شده از بهترین فیروزه نیشابور و مس تولید صنایع دستی آقاجانی است. این گلاب پاش فیروزه کوب دارای استاندارد ملی ایران و گارانتی 10 ساله ی تولید کننده است. ارتفاع این محصول 53 سانتی متر است. لازم به ذکر است از آنجا که تمامی مراحل تولید گلاب پاش فیروزه کوبی آقاجانی با دست انجام می شود احتمال چند سانتی متر تفاوت در تمامی محصولات وجود دارد.

صنایع دستی آقاجانی

آجیل خوری مس و خاتم کاری کد K064 با ارتفاع 16 سانتی متری یکی از محصولات تولید صنایع دستی آقاجانی است که در ساخت و تولید آن از بهترین مواد اولیه استفاده شده است. این آجیل خوری مس و خاتم دارای استاندارد ملی ایران و گواهینامه کیفیت جهانی ISO9001:2015 می باشد. خاتم کاری یکی از زیباترین و مشهورترین صنایع دستی اصفهان است.

صنایع دستی آقاجانی

گلدان مسی فیروزه کوب تولید صنایع دستی آقاجانی از بهترین فیروزه نیشابور و مس توسط هنرمندان اصفهانی ساخته شده است. این «گلدان فیروزه کوبی» دارای گواهینامه جهانی iso9001:2015 و استاندارد ملی ایران است و همچنین دارای کارت ضمانت 10 ساله صنایع دستی آقاجانی است.

توضیحات

معرفی کتاب من پیش از تو

رمان عاشقانه ی کتاب من پیش از تو اثر جوجو مویز و ترجمه‌ی مریم مفتاحی است. این کتاب که توسط انتشارات آموت به چاپ رسیده است، در نوع خود بی نظیر است. من پیش از تو رمانی عاشقانه باسبکی جدید و متفاوت است. عشقی ماورائی که خواننده را مجاب می کند تا پایان او را دنبال کند. این داستان به روایت زندگی مرد جوان و جسوری می پردازد با علاقه‌ی فراوان به ورزش‌های خطرناک، در یک حادثه تمام زندگی‌اش دگرگون می شود. رمان، داستانی درباره ی پرستاری به نام لوییزا است، که در روند کارش‌ به بیمار خود، ویل علاقه‌ پیدا می کند. درحقیقت داستان شکل گیری علاقه و رابطه‌ی عاشقانه این دو با هم راروایت می کند. نویسنده علاوه‌ بر اینکه به فراز و نشیب‌های رابطه‌ی عاشقانه ی آنها می پردازد، به نوعی نقد مثبتی بر دیگنیتاس نیز هست. دیگنیتاس نام بنیادی است که از پزشکان و پرستاران حرفه‌ای‌ تشکیل شده  است که کمک می‌کنند تا کسانی که بیماری لاعلاجی دارند، بتوانند با علاقه و میل شخصی خودشان، را از بین ببرند. این قانون با وجود موافقان و مخالفان فراوان، در بعضی از کشورهای جهان به تصویب شده است. در این رمان نیز یکی از گره‌های داستانی، درگیری شخصیت‌ها با این مسئله است. درگیری‌ای که به سرانجام آن نقطه‌ی عطف داستان را خواهد ساخت.

*** خرید کتاب من پیش از تو ***

قسمتی از کتاب من پیش از تو

وقتی از حمام بیرون می آید، زن هم بیدار شده است، به بالش تکیه داده و کتابچه ی راهنمای مسافرت کنار تختخوابش را ورق می زند. یکی از بلوزهای مرد را پوشیده و موهای بلندش طوری به هم ریخته که ناخودآگاه شب گذشته را به ذهن می آورد. مرد همان جا می ایستد و با حوله موهایش را خشک می کند، سرخوش از یادآوری خاطرات است. زن سرش را از کتابچه بلند می کند و لب ور می چیند. شاید سنش برای این کار کمی زیاد باشد، ولی مدت نه چندان طولانی آشنایی این فرصت را به زن می دهد خود را کمی لوس کند.
- حتما باید کاری انجام بدهی که به کوهنوردی مربوط شود، یا حتما باید توی دره های تنگ و باریک بچرخی؟ اولین تعطیلات درست و حسابی ماست. واقعا کدام مسافرت است که هم می توانی از شر لباس خلاص شوی و هم...

وانمود می کند چندشش شده است. بعد ادامه می دهد:

- هم پشم گوسفند بپوشی.

کتابچه را پایین تختخواب می اندازد و دست های کاراملی رنگش را زیر سر می گذارد. از صدای خش دارش پیداست ساعاتی از شب گذشته را بیداری کشیده است.

- چشمه های لوکس آب معدنی توی بالی چه طور است؟ می توانیم روی شن دراز بکشیم... حسابی از ما پذیرایی شود... شب های طولانی و آرام...

- از این جور تعطیلات خوشم نمی آید. حتما باید کاری بکنم.

- مث خودت را از هواپیما بیندازی بیرون؟

- تا امتحان نکردی الکی ردش نکن! زن چهره درهم می کشد.

- اگر از نظرت اشکالی ندارد، ترجیح می دهم ردش کنم. رطوبت بدن مرد، بلوزش را نمناک کرده است. موهایش را شانه می زند و گوشی تلفن همراهش را روشن می کند. با دیدن تعداد پیام ها که پشت سرهم در صفحه ی کوچک گوشی به حرکت درمی آیند، قیافه اش درهم می رود.

می گوید:

- خب، حالا پاشو صبحانه بخور.
روی تختخواب خم می شود و زن را می بوسد. زن گرما و رایحه ی بدنش را حس می کند.
- باز آخر هفته می روی؟

- بستگی به این معامله دارد. کمی هم به هوای امروز. شاید مجبور شدم بروم نیویورک. در هر صورت، پنجشنبه می رویم رستوران، یک شام خوب می خوریم، انتخاب رستوران با تو.
لباس چرمی موتورسواری اش را از پشت در برمی دارد.
زن چشمانش را تنگ می کند.
- شام، با آقای بلک بری یا بدون او؟
. چطور؟
- آقای بلک بری باعث می شود احساس کنم سرخر هستم.
زن دوباره لب ور می چیند.

-  همیشه فکر می کنم شخص سومی هست که تلاش می کند توجه ات را جلب کند.

- زنگش را قطع می کنم. زن با اوقات تلخی می گوید:
- ویل ترینر، وقت هایی هم باید خاموشش کنی.
- دیشب خاموش کردم، نکردم؟
- زورکی
مرد لبخند می زند.
- حالا می گویی زورکی؟

پاهایش را داخل لباس چرمی می کند و آن را بالا می کشد. بالاخره توجه مرد از ليسا منحرف می شود. کاپشن موتورسواری را روی دست می اندازد و همین طور که از اتاق خارج می شود، برای زن بوس می فرستد.
بیست و دو پیام در گوشی تلفن همراه بلک بری خود دارد. اولین پیام ساعت 3:42 صبح از نیویورک رسیده. مشکل قانونی پیش آمده است. سوار آسانسور می شود تا به پارکینگ در زیرزمین برود، تلاش می کند در جریان آخرین اخبار شب گذشته قرار بگیرد.

*** خرید کتاب من پیش از تو جوجو مویز ***

- صبح بخیر آقای ترینر.
نگهبان از اتاقش بیرون می آید. با وجودی که زیرزمین از جریان باد و باران در امان است، اتاقک از نوع ضد باد و باران ساخته شده. ویل دوست دارد بداند این مرد، اول صبح، این جا توی زیرزمین، وقتی به تلویزیون مداربسته و سپر براق اتومبیل های ۶۰۰۰۰ پوندی زل می زند، به چه فکر می کند.

ویل دستش را داخل کاپشن می کند.

- مایک هوای بیرون چه طور است؟

- افتضاح. چنان باران می آید که انگار سقف آسمان پاره شده.
ویل می ایستد.
- واقعا؟ با موتور نمی شود رفت؟

- مایک سری تکان می دهد.

- نه قربان. مگر این که قایق بادی وصل کنید. یا قصد خودکشی داشته باشید.

ویل به موتورسیکلتش خیره می شود. لباس چرمی را در می آورد. مهم نیست لیسا چه فکری می کند ولی او کسی نیست که بی گدار به آب بزند و خودش را بی جهت به خطر بیندازد. جعبه ی روی موتور را باز می کند و لباس چرمی را داخلش می گذارد. دوباره درش را قفل می کند و کلید را به طرف مایک پرت می کند. مایک هم آن را با یک دست در هوا می گیرد.

- از زیر در آپارتمانم بینداز داخل، اشکالی ندارد؟

- نه مشکلی نیست. می خواهید تاکسی بگیرم.

- نه، آن وقت هر دو خیس می شویم.

مایک دگمه ی میله ی ایست را می زند و ويل خارج می شود. ویل دستش را بالا می برد و تشکر می کند. صبح زود است و هوا تاریک و توفانی. ترافیک خیابان های مرکز لندن با این که هنوز ساعت هفت ونیم نشده سنگین و کند است. یقه اش را بالا می دهد و در خیابان قدم می گذارد و به طرف تقاطع می رود تا تاکسی بگیرد. خیابان از باران لغزنده است، پیاده رو مثل آینه شده و نور خاکستری بر آن می درخشد. وقتی افراد دیگری را می بیند که روی لبه ی جدول خیابان ایستاده اند، در دل فحش می دهد. مردم لندن از کی این قدر سحرخیز شده اند؟ انگار همه یک فکر دارند. نمی داند کجا بایستد تا راحت تر تاکسی گیرش بیاید. همان موقع تلفن زنگ می زند. روپرت است.
- دارم می آیم. الان منتظر تاکسی ام.
از آن طرف خیابان، نور نارنجی یک تاکسی را می بیند که نزدیک می شود. قدمی به جلو برمی دارد، امیدوار است کسی متوجه آن نشده باشد. اتوبوسی رد می شود، پشت سرش هم کامیونی که ترمزهایش چنان صدا می دهند که صدای روپرت را نمی شنود. از سروصدای اتومبیل ها مجبور می شود فریاد بزند.
- روپ، صدایت را نمی شنوم. دوباره بگو.
حالا خودش تنها در جای امنی ایستاده است و اتومبیل ها سریع از کنارش عبور می کنند. نور نارنجی تاکسی را می بیند و دست آزادش را بالا می برد، کاش در آن باران سیل آسا راننده او را ببیند.
- باید به جف در نیویورک زنگ بزنی. هنوز آن جاست. منتظر توست. دیشب خیلی تلاش کردیم با تو تماس بگیریم

- چه مشکلی پیش آمده؟

- اشکال قانونی. با دو بندش مشکل دارند. امضاء.. اوراق...

در همان لحظه اتومبیلی رد می شود و صدای روبرت دیگر به گوش نمی رسد. لاستیک اتومبیل با ریزش باران ویژ صدا می کند.
- نفهمیدم چی گفتی.
راننده ی تاکسی او را دیده است. سرعتش را کم می کند و همین طور که از طرف دیگر خیابان آهسته می آید، آب زیادی به اطراف پاشیده می شود. ویل متوجه مردی می شود که با دیدن او با دلخوری تمام قدم های تندش را آهسته می کند، حتما فهمیده است ويل زودتر به تاکسی میرسد. ویل یک جورهایی احساس پیروزی می کند. با صدای بلند می گوید:

- ببین، کارهای دفتری روی میزم را به کلی بده. من تا ده دقیقه ی دیگر می رسم. به دو طرف خیابان نگاه می کند، بعد سرش را پایین می اندازد و دوان دوان آخرین قدم هایش را به طرف تاکسی برمی دارد. کلمه ی «بلک فرارز» سر زبانش است. باران از لای یقه وارد پیراهنش می شود. همین مسافت کوتاه پیاده رفتن در خیابان قطعا باعث می شود مثل موش آب کشیده به دفتر کارش برسد. شاید مجبور شود منشی را بفرستد تا برایش پیراهن بیاورد.
- باید پیش از رسیدن مارتین تلاش لازم را بکنیم.

صدای گوش خراشی می آید، ویل نگاه می کند. صدای ناخوشایند بوق اتومبیلی است. تاکسی سیاه براق را مقابلش می بیند. راننده شیشه اتومبیل را پایین داده است. در گوشه ی میدان دیدش چیزی می بیند که نمی تواند به خوبی تشخیص دهد. آن چیز با سرعت باورنکردنی به طرفش می آید.
صورتش را به طرف آن برمی گرداند، بلافاصله متوجه می شود در مسیرش قرار دارد و به هیچ طریقی نمی تواند خودش را از سر راهش کنار بکشد. از وحشت، دستش باز می شود، گوشی بلک بری رها می شود و می افتد زمین. فریادی می شنود که احتمالا از گلوی خودش خارج شده است. آخرین چیزی که می بیند دستکش های چرمی هستند و صورتی که داخل کلاه ایمنی است. وحشت حاضر در چشمان مرد در چشمان خودش هم منعکس می شود. بعد انفجاری صورت میگیرد و چیزی باقی نمی ماند.

*** خرید کتاب من پیش از تو با تخفیف ***

ادامه مطلبShow less
جزئیات محصول
52226

مشخصات

عنوان کتاب
من پیش از تو
عنوان اصلی کتاب
Me Before You
نویسنده
جوجو مویز
مترجم
مریم مفتاحی
ناشر
آموت
تعداد صفحات
536
وزن
605 گرم
زبان کتاب
فارسی
قطع
رقعی
شابک
9786006605425
مشخصات تکمیلی
داستانهای انگلیسی،قرن 20م،از پرفروش ترین های نیویورک تایمز
دیدگاه کاربران(1)
رتبه‌بندی کلی
5
1 نظرات
کیفیت چاپ
(5)
رمانهای جوجو مویز عالی هستند

افزودن نظر جدید

  • بسته بندی و ارسال:
  • محتوای کتاب:
  • کیفیت ترجمه:
  • کیفیت چاپ:
این کالا را با استفاده از کلمات کوتاه و ساده توضیح دهید.
برچسب های محصول
You may also like
قطره

کتاب وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم ترجمه سپیده حبیب به کوشش نشر قطره چاپ و منتشر شده است.

کتاب وقتی نیچه گریست آمیزه ای است از واقعیت و خیال، جلوه ای از عشق، تقدیر و اراده در وینِ خردگرایِ سده یِ نوزدهم و در آستانه ی زایش دانش روانکاوی.

فریدریش نیچه، بزرگترین فیلسوف اروپا. یوزف بویر، از پایه گذاران روانکاری... دانشجوی پزشکی جوانی به نام زیگموند فروید همه اجزایی هستند که در ساختار رمان «وقتی نیچه گریست» در هم تنیده می شوند تا حماسه ی فراموش نشدنی رابطه ی خیالی میان بیماری خارق العاده و درمانگری استثنایی را بیافرینند. ابتدای رمان، لو سالومه، این زن دست نیافتنی، از برویر می خواهد تا با استفاده از روش آزمایشی درمان با سخن گفتن، به بیری نیچه ی ناامید و در خطر خودکشی بشتابد. در این رمان جذاب دو مرد برجسته و اسرار آمیز تاریخ تا ژرفای وسواس های خویش پیش می روند و در این راه به نیروی رهایی بخش دوستی دست می یابند.

دکتر اروین یالوم استاد روانپزشکی دانشگاه استنفورد، گروه درمانگر روان درمانگر اگزیستانسیال، در خلال این رمان آموزشی، به توصیف درمان های رایج برای وسواس فکری که هر دو شخصیت داستان به نوعی گرفتار آن اند، می پردازد؛ ولی درنهایت روش روان درمانی اگزيستانسيال و رابطه ی پزشک- بیمار است که کتاب بیش از هر چیز در پی معرفی آن است.

دکتر سپیده حبیب، مترجم این کتاب، روانپزشک است و با یادداشت های متعدد خود درباره ی مفاهیم تخصصی روانشناسی، روانپزشکی و پزشکی درک این اثر برجسته را برای خوانندگان غیرمتخصص در این زمینه بسیار آسان کرده است.

نیستان

رمان چشمان تاریکی نوشته ی دین کونتز توسط خانم ناهید هاشمیان ترجمه و به کوشش نشر نیستان چاپ و منتشر شده است.

در بخشی از رمان چشمان تاریکی دین کونتز می خوانیم:

باید به ۲۰ ماه قبل برگردیم. موقعی که یک دانشمند چینی به نام لی چن در حالی که یک دیسکت حاوی اطلاعات سلاح های بیولوژیکی و خطرناک چین در دهه اخیر را داشت، در آمریکا مبتلا شد. آنها آن را ووهان ۴۰۰ نامیدند چون از آزمایشگاه RDNA شهر ووهان خارج شده بود و چهارصدمین میکروارگانیسم دست ساز در مرکز تحقيقات آنجا بود. ووهان ۴۰۰ یک سلاح بی نقص بود. فقط انسان را تحت تاثیر قرار می داد و توسط حیوانات منتقل نمی شد. مانند سیفلیس در خارج از بدن بیشتر از یک دقیقه زنده نمی ماند. یعنی نمی توانست به طور دائم اشیا یا مکانی را مانند سیاه زخم یا سایر میکروارگانیسم های کشنده، آلوده کند. با مرگ میزبان، نابود می شد و نمی توانست در دمای کمتر از ۳۰ درجه سانتی گراد زنده بماند. این همه مزیت در یک سلاح خیلی جالب بود...

سخن

رمان یکی نبود (2 جلدی) نوشته ی عاطفه منجزی به کوشش انتشارات سخن چاپ و منتشر شده است.

همه وجودش بی دریغ کسی را می طلبید تا برای همه ی عمر زنجیدگی های جان خسته اش را در کنار او به فراموشی بسپارد. کسی که به وقتش بتواند برای او نقش مادر، همسر، دوست، مردم و هزار نقش رنگارنگ دیگر را بازی کند. کسی که جسم و روحش را به شما آرامشی بکشاند که خدا برای هر جفتی نوید داده بود... کسی که با او مدارا کند. با اویی که درد تنهایی کشیده بود... درد یتیمی درد غریبی در بین قربا... دلش مداوایی عاشقانه می خواست ... مداوایی صمیمانه و پر از عطوفت... و شیرزاد آن کسی بود که می توانست همه ی این ها را مثل گنج گران بهایی به او هدیه دهد... پتانسیلش را داشت.

سخن

رمان شب چراغ (2جلدی) اثری است با همکاری عاطفه منجزی و م بهارلویی و به کوشش انتشارات سخن چاپ و منتشر شده است.

خودش هم نمی دانست قصد کرده انتقام چه چیز را از سوگل بگیرد...انتقام تقاضایی که برای طرزنامیدنش توسط او داشت و تاکیدی که بر خانم زاهد کرده بود یا انتقام دست های استادی که روی شانه های ظریف او نشسته بود؟! دلیلش هر چه بود، این انتقام برای خودش هم گران تمام شده بود؛ این چند روز بدترین روزهای عمرش را گذرانده بود، اما راه دیگری جز همین راهی که می رفت بلد نبود! بالاخره سرو کله ی سوگل از پشت شیشه ی اتاق تشریح پیدا شد. وقتی نگاهش به سوگل افتاد و خیالش راحت شد که آمده، توانست با خیال راحت نفسی تازه کند و با حضورذهن بیشتری به ادامه ی تدریسش برسد. گاهی لجاجت، بزرگترین انگیزه ها را به او می داد.

یوپا

رمان گناهکار (2جلدی) نوشته ی فرشته تات شهدوست به کوشش انتشارات یوپا چاپ و منتشر شده است.

غرور، تعصب و گناه داستانی می سازند که فضای سیاه و سفیدش در برگیرنده ی لحظاتی تکان دهنده است که هم تن را به لرزه می اندازد و هم تا پایان ماجرا، خواننده را با خود می کشاند.

ذهن آویز

رمان مجنون تر از فرهاد (2جلدی) نوشته ی م بهارلویی به کوشش انتشارات ذهن آویز چاپ و منتشر شده است.

بالاخره اشکم سرازیر شد. سرم را بلند کردم و گفتم: تو اگه بری، من بعد تو یه مرده می شم. مرده ای که تنها تفاوتش با بقیه مرده ها اینه که نفس می کشه. یادته میگفتی بغض نشکنم رو می شکنی؟ از حالا به بعد دیگه خیلی راحت این بغض شکسته می شه! تو بگو محراب، من بعد تو چه کار کنم؟ کاش می فهمیدی این پری که مقابلت ایستاده مثل بچه ای که از دست مامانش کتک خورده، مشتاقانه منتظره به آغوش همونی پناه ببره که از دستش کتک خورده!

یوپا

کتاب این یک فرشته است (براساس سرگذشت واقعی ملیکا کانطوری) نوشته ی محدثه رجبی توسط انتشارات یوپا چاپ و منتشر شده است.

کتاب این یک فرشته است داستان دخترانگی های بی پایانی است که با تلخ ترین حالت ممکن پایان یافته است. این یک فرشته است داستان عشق است... داستان لبخندهای زیبایی که صورت پرنشاط دختری به نام ملیکا را مزین می کند و عشق را در رگ های او به جریان در می آورد.

این یک فرشته است روایت پاکی و مهربانی دختری است که آفریده شده ای است برای صداق و فرشته بودن!

گاهی اوقات چیزهایی به چشم می بینم که ممکن روزی حتی در خواب و پشت پلک های بسته هم تصوری از آنها نداشته باشیم. همان آرامش قبل از طوفان که در اوج خوشبختی، شادی و آرامشِ مطلق به سراغمان می آید و دردی می شود بی درمان... مثل دیدن عزیزی روی تخت بیمارستان...! دردی خانمان سوز که حاضری جانت را فدا کنی تنها برای این که بلا از سر عزیزترین فرد زندگیت بگذرد تا نفس راحت بکشی و خدا را شکر کنی!

ملیکا فرشته ای است که همواره نگاه گرم پدر مهربان  دلسوزش و لبخند توام با نگرانی و عشق مادر عاشقش را بخود به همراه دارد و اما ... سایه نحس بیماری بی رحمانه پرده ای از غم را بر روی چشمان عسلی و همیشه امیدوارش می اندازد.

فرشته ی قصه ی ما اسطوره ای است از صبر و مقاومت که در سخت ترین لحظات زندگی اش با لبخند پر از آرامشش، غم را از قلب های عزیزانش دور می کند و نقطه شروع از زمانی است که ملیکای فرشته قصد دارد با سختی های زندگی مبارزه کند...

نگاه

کتاب پول و زندگی نوشته ی امیل زولا توسط علی اکبر معصوم بیگی ترجمه و به کوشش نشر نگاه چاپ و منتشر شده است.

پول، هجدهمین رمان از سلسله داستان های مشهور روگند ماکار، به توصیف محافل سفته بازان، سوداگران و بورس بازان پاریس می پردازد. آریستید ساکاره قهرمان کتاب و برادر روگن، وزیر قدرتمند، سوداگر بی وجدان و ورشکسته ای است که برای بار دوم به تجارت روی می آورد. بانک انیورسال را تاسیس می کند تا از سراسر خاورمیانه بهره کشی کند و برای توفیق در نقشه های بلند پروازانه اش از قربانی کردن نزدیک ترین کسان خود نیز پروا ندارد. او بنده و کارگزار پول است برای او زندگی و عشق و تمدن بشری فقط در پول خلاصه می شود.

رمان قدرتمند پول و زندگی، که شرارت ها و پلیدی هایی را برملا می سازد که پرستش بت پول در جهان مدرن می تواند در پی داشته باشد، به طرزی درخشان زندگی پر جلال و جبروت پاریس را در اواخر سده ی نوزدهم وصف می کند و شخصیت هایی را به صحنه می آورد که در رنگارنگی و غنا کم نظیراند.

قطره

کتاب درمان شوپنهاور نوشته اروین یالوم توسط خانم سپیده حبیب ترجمه و به کوشش نشر قطره چاپ و منتشر شده است.

اروین یالوم در کتاب درمان شوپنهاور تصور می کند فیلسوف معاصری به نام فیلیپ که فردی منزوی و به نوعی رونوشت شوپنهاور است، به یکی از گروه های درمانی روان درمانگر مشهوری به نام جولیوس وارد می شود که خود به دلیل رویارویی ناگهانی با سرطان و مرگ خویش، به مرور دوباره ی زندگی و کارش نشسته است. فیلیپ آرزو دارد با به کارگیری اندیشه های شوپنهاور، به یک مشاور فلسفی بدل شود و برای این منظور نیازمند سرپرستی جولیوس است. ولی جولیوس می خواهد به کمک اعضای گروه به فیلیپ/ شوپنهاور بقبولاند که این ارتباط انسانی است که به زندگی معنا می بخشد؛ کاری که هیچ کس برای شوپنهاور تاریخی نکرد.

اروین یالوم - استاد بازنشسته ی روانپزشکی دانشگاه استنفورد، روان درمانگر اگزیستانسیال و گروه درمانگر در کتاب درمان شوپنهاور نیز همچون رمان وقتی نیچه گریست با زبان سحرانگیز داستان، به معرفی اندیشه های پیچیده ی فلسفی و توصیف فنون روان درمانی و گروه درمانی می پردازد.

شادان

رمان نسل عاشقان از ر اعتمادی یکی از بهترین نویسندگان رمان های ایرانی به کوشش انتشارات شادان چاپ و منتشر شده است.

امروز که به تمامی آن سالها نگاه می کنم می بینم زندگی نسل ما، تاریخ این دیار است و به راستی هرکدام عمری تجربه بوده اند... از کودکی چون بزرگسالان زندگی کردیم و چون به بزرگسالی رسیدیم مسئولیتی فراتر از توان بردوش کشیدیم . اما امیدوارم که فرزندان امروز از شنیدن قصه ی نسل ما... تجربه ای نو بیاموزند و ما را باور کنند: نسلی که نسل عشق بود و مهر...

فهرست

یک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتم‌های محبوب ایجاد کنید.

ورود به سیستم

یک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.

ورود به سیستم