گلاب پاش فیروزه کوبی آقاجانی ساخته شده از بهترین فیروزه نیشابور و مس تولید صنایع دستی آقاجانی است. این گلاب پاش فیروزه کوب دارای استاندارد ملی ایران و گارانتی 10 ساله ی تولید کننده است. ارتفاع این محصول 53 سانتی متر است. لازم به ذکر است از آنجا که تمامی مراحل تولید گلاب پاش فیروزه کوبی آقاجانی با دست انجام می شود احتمال چند سانتی متر تفاوت در تمامی محصولات وجود دارد.
کتاب چرخ روزگار نوشته ی ماری هیگینر کلارک رمانی جنایی و خوشخوان در مورد خبرنگاری است که از مادر حقیقی خود جدا شده و به دنبال یافتن اوست این کتاب به همت مرجان رزم آزما ترجمه و توسط نشر لیوسا چاپ و منتشر شده است.
شما را به مطالعه ی قسمتی از کتاب چرخ روزگار در بوکالا دعوت می کنیم.
قسمتی از کتاب چرخ روزگار
اولین صدای گربه ی نوزاد آن قدر تأثیر گذار بود که باعث شد آه از نهاد دو زوجی که بیرون اتاق زایمان ایستاده بودند، برآید. گورا بنکز، قابله ای که نوزاد را به دنیا آورده بود، وی را به آنها نشان داد. چشمان جیمز و جنیفر رایت سرشار از شوق و ذوق شد. همین رضایت و شعف در چهره ی رز و مارتین رایان نیز موج می زد و چقدر خوشحال بودند که دختر هفده ساله شان مادر شده است.
این دو زوج یکدیگر را فقط به نام های اسمیتز و جونز می شناختند و هیچ یک از آنها علاقه ای به دانستن نام واقعی آن زوج دیگر نداشت. یک ربع بعد، آنها همچنان مشتاقانه منتظر بودند تا نوزاد را ببینند.
نوزاد دختری سه کیلویی و خواب آلود با موهای مشکی فرفری بود که با صورت سفیدش تضادی شیرین داشت. چشمانش را که باز و بسته کرد، معلوم شد چشمان درشت قهوه ای رنگی دارد. جنیفر رایت دستش را دراز کرد تا نوزاد را از کورا بگیرد، که وی لبخندی زد و گفت: گمانم هنوز یک کار تیمه تمام باقی مانده.
همان موقع جیمز رایت کیف پولش را از جیب در آورد و گفت: شصت هزار دلار . بشمارش.
مادر نوزاد دانش آموز دبیرستانی هفده ساله ای بود که در شب فارغ التحصیلی اش باردار شده بود. پدر و مادرش واقعیت را از همه پنهان کرده و به دوست و آشنا گفته بودند که نمی توانند دختری به این جوانی را به کالجی دور از خانه بفرستند و او را نزد عمه اش فرستاده اند که در میلواکی یک لباس فروشی دارد تا همان جا کار کند. پسر هجده ساله ای را که پدر بچه بود، به کالج فرستاده بودند در حالی که روحش هم از آن بارداری خبر نداشت.
گورا گفت: «چهل هزار دلار برای هزینٹی کالجی که مادر بچه باید برود.» بعد پول ها را شمرد و آنها را به مادر دختر داد. سپس با دست دیگرش محکم نوزاد را در آغوش نگه داشت و اشاره ای به این موضوع نکرد که بیست هزار دلار باقی مانده سهم خودش از به دنیا آوردن بچه است.
والدین دختر در سکوت پول را قبول کردند. جنیفر رایت بازوان مشتاقش را به طرف بچه دراز کرد و نجواکنان گفت: «خیلی خوشحالم.»
گورا گفت: «گواهی تولد را به نام شما گرفتم.»
لبخند گورا غمگین و دلمرده بود و تاثیری در چهره ی بی رنگ و استخوانی اش نگذاشت. با اینکه فقط چهل سال داشت، حداقل ده سال پیرتر به نظر می رسید. به طرف والدین مادر جوان برگشت و گفت: بگذارید چند ساعت بخوابد، بعاد ببریدش خانه.
در اتاق زایمان، مادر هفده ساله کم کم به هوش می آمد. سپس به دنبال نوزادی گشت که او را بعد از زایمان روی سینه اش گذاشته بودند. از ته دل جیغی کشید و گفت: چه ام را می خواهم. من دخترم را میخواهم. بچدام را تبرین خودم ازش مراقبت می کنم.
دو ساعت بعد، او را در حالی که در بندی پیچیده بودند به نزدیکترین مثل بردند و صبح روز بعد، تک و تنها در هواپیمایی به مقصد میلواکی تشنه بود.
مشخصات
- عنوان کتاب
- چرخ روزگار
- نویسنده
- ماری هیگینز
- مترجم
- مرجان رزم آزما
- ناشر
- لیوسا
- تعداد صفحات
- 312
- وزن
- 355
- زبان کتاب
- فارسی
- سال چاپ
- 1398
- نوبت چاپ
- 1
- قطع
- رقعی
- شابک
- 9786003400795
افزودن نظر جدید