گلدان صراحی مس و خاتم کاری تولید صنایع دستی آقاجانی یکی از زیبانرین و پرفروش ترین صنایع دستی اصفهان است. این گلدان در ابعاد و کیفیت های متفاوتی طراحی و ساخته شده است. گلدان خاتم کاری کد K013 با 16 سانتی متر ارتفاع، مقاوم در برابر ضربه، نور آفتاب و رطوبت هوا و دارای گواهینامه کیفیت جهانی ISO9001:2015 می باشد.
کتاب اثر مرکب نوشته دارن هاردی با عنوان اصلی The Compound Effect را میتوان عصاره کتابهایی دانست که در سال های اخیر در زمینهی رسیدن به موفقیت منتشر شدهاند. شماری از مشهورترین اساتید جهانی کتاب های روانشناسی و موفقیت، نظرشان را در مورد کتاب اثر مرکب نوشتهاند و عموم مردم را به مطالعهی دقیق و چندباره اثر فاخر دارن هاردی دعوت کرده اند. این کتاب با همکاری لطیف احمدپور و میلاد حیدری ترجمه و به کوشش انتشارات نگاه نوین چاپ و منتشر شده است.
با ما در بوکالا با معرفی و قسمتی از کتاب اثر مرکب اثر دارن هاردی در سایت خرید کتاب با تخفیف بوکالا همراه باشید.
معرفی کتاب اثر مرکب
فلسفه و تفکر پشت کتاب اثر مرکب میتواند به حدی اثرگذار شود و تحولی ایجاد کند که بعید نیست در سالهای آتی گروههایی شکل بگیرند که حامل اندیشهی نوشته تاثیرگذار دارن هاردی باشند. این کتاب را باید با جان آمیخته کنیم و در زمان جاری سازیم و نتایجاش را در مقیاس یک عمر شامل این روزها و این لحظهها ببینیم و بسنجیم.
اثر مرکب درواقع اصل به دست آوردن پاداش های بزرگ از طریق مجموعه ای از پیروزی های کوچک، مداوم و هوشمندانه است. درواقع شما با قدم هایی کوچک که حتی به چشم هم نمی آیند، به نتایجی بزرگی دست پیدا خواهید کرد.
*** خريد کتاب اثر مرکب دارن هاردی با تخفیف ***
قسمتی از کتاب اثر مرکب
فصل اول: اثر مرکب در عمل
آیا شنیده اید که می گویند: «آن که آهسته و پیوسته برود، برنده می شود؟» آیا داستان لاک پشت و خرگوش را شنیده اید؟ خانوم ها، آقایان! من مثل آن لاک پشت هستم. اگر به من وقت کافی دهید، هرکسی را، در هر زمانی و در هر رقابتی شکست می دهم. چرا؟ نه به این خاطر که بهترین یا باهوش ترین یا سریع ترین شخص هستم، بلکه به این خاطر پیروز خواهم شد که عادت های مثبتی را در خودم پرورش داده ام و در به کار بستن آن عادت ها هم، ثبات و پایداری دارم. در کل جهان کسی نیست که بیشتر از من به ثبات و پایداری اعتقاد داشته باشد. من یک دلیل زنده برای اثبات این موضوع هستم که ثبات و پایداری، کلید نهایی موفقیت است. در عین حال، شاید همین موضوع، یکی از بزرگترین دام ها برای آدم هایی باشد که برای رسیدن به موفقیت تقلا می کنند. خیلی ها نمی دانند چگونه ثبات و پایداری داشته باشند. ولی من می دانم و به همین خاطر از پدرم سپاسگزارم. در واقع، او اولین مربی من بود که قدرت اثر مرکب را در من شعله ور کرد.
وقتی فقط هجده ماه داشتم، والدین ام از هم جدا شدند و پدرم به تنهایی بزرگ ام کرد. او مثل اکثر پدرها مهربان و ملایم نبود. قبلن مربی تیم راگبی دانشگاه بود و به من برای کسب موفقیت، خیلی سخت می گرفت.
به خاطر پدرم، هر روز صبح، ساعت شش از خواب بیدار می شدم؛ آن هم نه با یک تلنگر آهسته ی محبت آمیز روی شانه های ام یا حتا صدای زنگ ساعت. نه، هر روز صبح با صدای برخورد مکرر وزنه های آهنی به کف سیمانی گاراژ خانه مان که کنار اتاق خواب ام بود، بیدار می شدم. بیدار شدن ام مثل افتادن از یک ساختمان ده طبقه بود. پدر، یک تابلوی بزرگ «نابرده رنج، گنج میسر نمی شود» روی دیوار گاراژ نصب کرده بود و در حالی که ورزش می کرد به آن خیره می شد. هوای بارانی، برفی یا آفتابی فرقی به حال اش نداشت، هر صبح با گرمکن ورزشی قدیمی اش آنجا بود. هرگز یک روز را هم از دست نمی داد. می توانستید ساعت تان را طبق تمرینات روزانه ی او تنظیم کنید.
در مقایسه با یک خانه دار و باغبان، کارهای به مراتب بیشتری داشتم. وقتی از مدرسه برمی گشتم، همیشه فهرستی از کارهایی که باید انجام شان می دادم به من خوشامد می گفتند؛ کندن علف های هرز، جمع کردن برگ های خشک، تمیزکردن گاراژ، گردگیری و جاروکردن خانه، شستن ظرف ها و هر چیزی که فکرش را بکنید. در ضمن کسب نمره های پایین در مدرسه به هیچ عنوان تحمل نمی شد. همین بود که بود.
پدرم هیچ بهانه ای را نمی پذیرفت. هیچ وقت اجازه نداشتیم به خاطر مریضی در خانه بمانیم و به مدرسه نرویم؛ مگر این که واقعن استفراغ می کردیم، خون ریزی داشتیم با استخوان مان بیرون زده بود! عبارت «استخوان بیرون زدن» از روزهای مربیگری اش در تیم راگبی دانشگاه باقی مانده بود. بازیکنان تیم اش می دانستند که اجازه ندارند از بازی بیرون بیایند، مگر این که دچار مصدومیت جدی شده باشند. یک بار مهاجم تیم اش، شانه بندش را بیرون آورد و نشان داد که استخوان ترقوه اش بیرون زده است. فقط آن موقع بود که پدرم اجازه داد از زمین بیاید بیرون.
یکی از فلسفه های اصلی پدرم این بود: «اصلن اهمیتی ندارد که چقدر باهوش هستید، باید نداشتن تجربه، مهارت، هوش یا تواناییهای ذاتی را با تلاش زیاد و سخت کوشیتان جبران کنید.»
«اگر رقیب شما باهوش تر، با استعدادتر یا باتجربه تر است، فقط لازم است سه یا چهار برابر، سخت کوش تر از او باشید، تا بتوانید شکستش دهید.» اهمیتی نداشت که با چه مشکلی روبه رو شوم، او به من یاد داد در هر زمینه ای که شرایط نامساعدی داشتم، مشکل را با تلاش زیاد جبران کنم. پرتاب های آزاد را در مسابقه از دست دادی؟ هزار پرتاب آزاد در هر روز و به مدت یک ماه انجام بده. در دریبل زدن با دست چپ مشکل داری؟ دست راست ات را به کمرت ببند و روزی سه ساعت دریبل تمرین کن. در درس ریاضی نمره ی پایین گرفتی؟ بنشین و یکسره ریاضی بخوان، به کلاس خصوصی برو و تمام تابستان را زحمت بکش تا در امتحان نمره ی خوبی بگیری. هیچ بهانه ای را نمی پذیرفت. اگر در چیزی خوب نبودم، باید بیشتر و هوشمندانه تر تلاش می کردم. خودش هم به حرف های اش عمل می کرد. از یک مربی راگبی، به یک فروشنده ی حرفه ای و موفق تبدیل شد. از آنجا بود که ابتدا به ریاست رسید و سرانجام شرکت خودش را راه اندازی کرد.
البته زیاد به ما دستور نمی داد. از همان اول، اجازه می داد که خودمان از موضوع سر در بیاوریم. همیشه در مورد قبول مسوولیت شخصی تاکید می کرد. هرشب با چماق بالای سرمان نمی ایستاد تا تکالیف مدرسه مان را انجام دهیم؛ ما فقط باید به موقع و با تکالیف انجام شده مان جلوی اش حاضر می شدیم. وقتی این کار را انجام می دادیم، از ما تقدیر می کرد. اگر در مدرسه نمره های خوبی می گرفتیم، ما را به بستنی فروشی پرینگز می برد و در آنجا اجازه داشتیم تکه های بزرگ موز با شش اسکوپ بستنی و همه ی مخلفات بگیریم! بارها، خواهر و برادرهای من در مدرسه نمره های خوبی نگرفتند و بنابراین اجازه نداشتند که با ما به فروشگاه بیایند. بیرون رفتن همراه پدر، برایمان خیلی مهم بود؛ بنابراین تمام تلاشمان را می کردیم که بتوانیم برویم.
این انضباط و رویه ی پدر، برای ام یک سرمشق بود. پدر، بت من محسوب می شد و میخواستم او هم به من افتخار کند. درضمن، میترسیدم ناامیدش کنم. یکی از فلسفه های پدرم این بود: آدمی باش که «نه» می گوید. با همرنگ جماعت بودن، هیچ موفقیت بزرگی به دست نمی آید. غیرمعمول باش، یک آدم فوق العاده.» به همین خاطر بود که هرگز دنبال مواد مخدر نرفتم. او هیچ وقت راجع به این موضوع با من صحبت نکرد، ولی نمی خواستم آدمی باشم که مواد مصرف می کند، آن هم فقط به این خاطر که بقیه هم از این کارها می کنند و درضمن، نمی خواستم پدر را مایوس کنم.
به خاطر پدر، در دوازده سالگی، برنامه ی من به اندازه ی برنامه ی کارآمدترین مدیران عامل، مفید بود. بعضی وقت ها شکوه و زاری می کردم (به هر حال یک کودک بودم!) ولی در همان موقع هم تو دل ام لذت می بردم از این که یک برتری نسبت به همکلاسی های ام دارم. پدر به من یک برتری جدی و زودهنگام داده بود؛ یکی، درباره ی انضباط و دیگری طرز فکری که می توانست من را مسوول و متعهد بارآورد و کاری کند به هرچیزی که به عنوان هدف در نظر می گرفتم، برسم. (اتفاقی نیست که شعار مجله ی موفقیت را گذاشته ایم: «آنچه جویندگان موفقیت می خوانند.»)
امروز من و پدرم سر این موضوع شوخی می کنیم که او چگونه من را فردی معتاد به موفقیت بار آورده است. در هجده سالگی، درآمدی بالغ بر صد هزار دلار در کسب و کار خودم داشتم. در بیست سالگی، خانه ای در یک محله ی اعیان نشین خریدم. در بیست و چهار سالگی، درآمدم به بیش از یک میلیون دلار در سال رسید. در بیست و هفت سالگی، رسمن ثروتمندی خودساخته بودم و کسب و کاری داشتم که درآمدی بیش از پنجاه میلیون دلار ایجاد می کرد. این اتفاقات زندگی من بود تا امروز؛ یعنی وقتی که هنوز چهل ساله نشده ام، ولی به اندازه ای پول و دارایی دارم که برای باقی عمر خانواده ام کافی باشد.
پدر می گوید: «راه های زیادی برای سخت کردن دوران کودکی یک آدم وجود دارد. حداقل، روش من، خیلی بد نبود! به نظر می رسد تو خوب از پساش برآمدی.» هرچند اعتراف میکنم که باید روی خودم کار کنم تا بتوانم بدون همراه داشتن کتاب های کسب و کار و سی دی های پیشرفت شخصی، به بطالت جایی لم دهم و در لحظه زندگی کنم یا روی تختی، کنار ساحل، چرت بزنم؛ با همه ی اینها باید به خاطر مهارتهای موفقیتی که از پدرم و دیگران در طول مسیر زندگی ام باد گرفته ام تشکر کنم.
اثر مرکب از «رازی» پرده برمی دارد که در پشت موفقیت من وجود دارد. به شکل عمیقی به اثر مرکب اعتقاد دارم چون پدرم مطمئن شد که من هر روز و همیشه با آن زندگی میکنم؛ تا جایی که حتا اگر زور هم می زدم، دیگر نمی توانستم جور دیگری زندگی کنم.
اگر شبیه بیشتر مردم باشید، معتقدی واقعی به اثر مرکب نیستید. دلایل خیلی زیاد و قابل درکی برای این حرف ام وجود دارد. شما مربی و سرمشق های مشابهی نداشته اید که به شما نشان دهند چه کار کنید. شما نتیجه ی نهایی اثر مرکب را تجربه نکرده اید. در جامعه، فریبمان داده اند. ما با بازاریابی های تجاری هیپنوتیزم شده ایم. شما را با مشکلاتی که ندارید، متقاعد می کنند و بعد، برای پیشگیری و علاج آنها، راه حل هایی فوری به شما می فروشند. ما اجتماعی شده ایم تا به پایان های افسانه ای که جایشان در رمان ها و فیلمهاست، باور داشته باشیم. ما اعتقادمان را در مورد خوبی و ارزش سخت کوشی و تلاش های مداوم و پایدار از دست داده ایم.
بیاید این موانع را یکی یکی بررسی کنیم.
شما نتیجه ی نهایی اثر مرکب را تجربه نکرده اید، اثر مرکب، اصل به دست آوردن پاداش های بزرگ از طریق مجموعه ای از انتخاب های کوچک و هوشمندانه است. آنچه درباره ی این فرایند از همه چیز برای ام جالب تر است، این است که با وجود این که نتایج به دست آمده خیلی بزرگ هستند، ولی قدم هایی که در هر لحظه برمی دارید، خیلی به چشم نمی آیند. می توانید از این استراتژی برای بهبود وضع سلامتی تان استفاده کنید یا برای بهبود روابط یا وضعیت مالی یا هر چیز دیگری که می خواهید، و این تغییرات آن قدر جزیی هستند که تقریبن نامحسوس محسوب می شوند. این تغییرات کوچک، باعث نتایجی کوچک یا غیر آنی می شوند، نه پیروزی های بزرگ و آشکار. پس چرا باید به خودم زحمت بدهم؟
خیلی ها فریب سادگی اثر مرکب را می خورند و خیلی زود از آن خسته می شوند. بعد از هشت روز دویدن، دست می کشند، چون هنوز هم اضافه وزن دارند. یا بعد از شش ماه تمرین، یادگیری نواختن پیانو را رها می کنند، چون به جز در یک نت ساده، هنوز در چیز دیگری مهارت پیدا نکرده اند. با این که بعد از گذشت چند سال، پرداخت سهم شان در بیمه ی بازنشستگی راث ایرا را متوقف می کنند، چون می توانستند از پول نقدشان استفاده ی بهتری کنند و درضمن، به نظر نمی رسید که خیلی هم به پولشان اضافه شود.
چیزی که آنها نمی دانند این است که این گام های کوچک و به ظاهر ناچیز که پیوسته و در طول زمان انجام می شوند، یک تفاوت بنیادین ایجاد می کنند. اجازه دهید چند مثال بزنم تا جزییات این موضوع را برای شما توضیح دهم.
تفاوت های بنیادین = زمان + پایداری + انتخاب های کوچک و هوشمندانه
سکه ی جادویی کتاب اثر مرکب
اگر بین ۳ میلیون دلار پول نقد یا یک سکه ۱ سنتی که در ۳۱ روز آینده هر روز ارزشی دو برابری داشته باشد، انتخابی بین مردم بگذاریم، احتمالا اکثر مردم ۳ میلیون دلار نقد را انتخاب می کنند! اما در واقعیت پیشنهاد دوم بسیار بهتر است. در روز پنجم انتخاب اول هنوز همان ۳ میلیون دلار است و انتخاب دوم تنها ۱۶ سنت! در روز بیستم انتخاب اول همان ۳ میلیون دلار است و انتخاب دوم ۵۲۳۴ دلار! اما جادوی اثر مرکب جاییست که در روز سی و یکم انتخاب اول هنوز همان ۳ میلیون دلار است (البته با محاسبه 20 درصد سود بانکی تو ایران بعد از یکماه 50000 دلار سود خواهیم داشت) و البته انتخاب دوم ۱۰٫۷۳۴٫۱۸۰ دلار می شود یعنی بیش از سه برابر انتخاب اول!
مسیردوم قطعا طولانی تر است ولی با پایداری نتایجی شگفت انگیز، مداوم و باثروت بیشتر خواهد داشت.
در کتاب اثر مرکب چه نکاتی را مطالعه خواهیم کرد:
- چگونه می توان همیشه برنده بود. بهترین عملکرد برای به دست آوردن پیروزی در هر رقابتی، حتی اگر رقیبان باهوشی داشته باشید چیست؟
- آیا عادت های بد شما را از مسیر موفقیت خارج می کنند؟
- داشتن انضباط برای رسیدن به موفقیت های بزرگ آیا الزامی است؟
- چگونه خود را مشغول به انجام کارهایی کنید که تمایلی به انجام آن ها ندارید!
- نیروی تکانش چیست؟ چگونه آن را تسخیر کنیم؟ اگر آن را به دست آورید، هرگز متوقف نخواهید شد!
- و ...
مشخصات
- عنوان کتاب
- اثر مرکب
- عنوان اصلی کتاب
- The Compound Effect
- نویسنده
- دارن هاردی
- مترجم
- لطیف احمدپور - میلاد حیدری
- ناشر
- نگاه نوین
- تعداد صفحات
- 240
- وزن
- 257 گرم
- زبان کتاب
- فارسی
- سال چاپ
- 1398
- نوبت چاپ
- 45
- قطع
- رقعی
- شابک
- 9786009777815
- مشخصات تکمیلی
- با نوشتاری از:آنتونی رابینز،مقدمه:محمد مهدی ربانی
افزودن نظر جدید