تجربه و هنر زندگی14 (کافه اروپا)

کتاب «کافه اروپا» نوشته «اسلاونکا دراکولیچ» یکی دیگر از کتاب های مجموعه کم نظیر تجربه و هنر زندگی است که به اهتمام سرکار خانم نازنین دیهیمی ترجمه و توسط انتشارات گمان به چاپ رسیده و در اختیار کتاب دوستان قرار گرفته است.

با ما در بوکالا با مطالعه ی قسمتی از کتاب کافه اروپا همراه باشید.

ادامه مطلبShow less
موجود شد خبرم کن!
مرجع:
42721
نام برند:
صنایع دستی آقاجانی

گلاب پاش فیروزه کوبی آقاجانی ساخته شده از بهترین فیروزه نیشابور و مس تولید صنایع دستی آقاجانی است. این گلاب پاش فیروزه کوب دارای استاندارد ملی ایران و گارانتی 10 ساله ی تولید کننده است. ارتفاع این محصول 53 سانتی متر است. لازم به ذکر است از آنجا که تمامی مراحل تولید گلاب پاش فیروزه کوبی آقاجانی با دست انجام می شود احتمال چند سانتی متر تفاوت در تمامی محصولات وجود دارد.

صنایع دستی آقاجانی

آجیل خوری مس و خاتم کاری کد K064 با ارتفاع 16 سانتی متری یکی از محصولات تولید صنایع دستی آقاجانی است که در ساخت و تولید آن از بهترین مواد اولیه استفاده شده است. این آجیل خوری مس و خاتم دارای استاندارد ملی ایران و گواهینامه کیفیت جهانی ISO9001:2015 می باشد. خاتم کاری یکی از زیباترین و مشهورترین صنایع دستی اصفهان است.

صنایع دستی آقاجانی

گلدان مسی فیروزه کوب تولید صنایع دستی آقاجانی از بهترین فیروزه نیشابور و مس توسط هنرمندان اصفهانی ساخته شده است. این «گلدان فیروزه کوبی» دارای گواهینامه جهانی iso9001:2015 و استاندارد ملی ایران است و همچنین دارای کارت ضمانت 10 ساله صنایع دستی آقاجانی است.

توضیحات

قسمتی از کتاب کافه اروپا

یادداشتهای این کتاب بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ نوشته شده اند. وقتی بازخواندمشان خودم هم تعجب کردم که چرا در نوشته ها مدام از ضمیر «ما» استفاده کرده ام. در گفت و گوی روزمره کمتر پیش می آید این کار را بکنم - حتی برعکس. اما حالا می توانم بفهمم در بستری که این کتاب در آن نوشته شده، ضمیر جمع خود به خود به قلمم می آمده؛ اما به هر رو کنار آمدن با آن برایم آسان نیست.

*** خريد کتاب کافه اروپا ***

چرا این ضمیر خود به خود در ذهنم شکل می گیرد؟ مگر من نماینده چیزی یا کسی یک گروه، یک حزب یا یک دولت هستم؟ نه. نیستم. آیا منصوب کسی هستم؟ تا جایی که خودم می دانم، نه. آیا به یقین می دانم که آن بقیه با من همفکرند و بی اختیار با آنها همذات پنداری میکنم، بی آنکه از نزدیک بشناسمشان؟ باز هم نه. خب پس این ضمیر اول شخص جمع از کجا می آید، و منظور از این ما چه کسانی هستند؟ واضح است که در بستر این کتاب، «ما» مردم کشورهای کمونیستی سابق  اند و از آنجا که من یکی از آنها هستم، فکر میکنم استفاده ام از اول شخص جمع برای توصیف تجارب مشترکمان قابل توجیه باشد. اما در عین حال، این ضمیر اول شخص جمع آزارم می دهد. راحت به کارش نمی برم؛ انگار خرده حسابی، مشکلی، با این ضمیر داشته باشم.

راستش را بگویم من از ضمیر اول شخص جمع منزجرم. اما تازه حالا که در دست نوشته خودم آن را می بینم تازه متوجه حد و حدود تنفرم از آن می شوم. مقاومت و جبهه گیری ام در مقابلش تقریبا جنبه ای جسمانی دارد. چون بیش از هر چیز برایم تداعی کننده تجربه ای جسمانی است. می توانم بوی تنهایی را که در رژه روز اول ماه مه به تنم فشرده می شوند استشمام کنم؛ و یا در مراسم سالگرد تولد تيتو - بیست و پنجم ماه مه بوی عرق زیربغل مردی را که در جمعیت جلوی من ایستاده، بوی عرق تن خودم، و فشار جمعیت را حس می کنم که به جلو هلم می دهد و همه ما که در هیئت یک موجود حرکت می کنیم: در هیئت تنی واحد به جلو می رویم - حرکتی تقریبا اتوماتیک و شبیه عروسک خیمه شب بازی چون هیچکس قادر نیست کار دیگری بکند. همان دل آشوبه و تهوع را باز حس می کنم؛ هوایی برای نفس کشیدن نیست و من می خواهم از دل جمعیت راهی به بیرون پیدا کنم اما حرکاتم محدود شده به یک قدم به جلو یا به عقب در بال های غریب که طراحش جایی آن بالا، بر یک سکوی سخنرانی ایستاده. از توش و توان افتاده، ناگزیر خودم را رها می کنم که این جریان مرا همراه خودش ببرد، تا موقعی که بالاخره این نمایش تمام شود.

من همراه این «ما» بزرگ شدم. در مهد کودک، در مدرسه، در سازمان های جوانان و گروه های پیشاهنگی، در مجامع، و سر کار، با گوش دادن به سخنرانی سیاستمدارانی بزرگ شدم که میگفتند «رفقا ما وظیفه داریم...»، و ما رفيقها، همان کارهایی را می کردیم که به ما می گفتند، چون در هیچ قالب دستور زبانی دیگری موجودیت نداشتیم. بعدها، همین پدیده را در دنیای روزنامه نگاری تجربه کردم. روزنامه نگاری، نوشتن سرمقاله هایی بود بی پایان، که در آنها «ما» به ما توضیح می داد که همه «ما» باید متوجه چه چیزهایی باشیم. بعدتر، اشکال خنثی تری از زبان هم به کار برده می شد که به اندازه «ما»، مستقیم و خطابه ای نبود، اما به هرحال باز در شکل جمع بود.

فرار از این ضمایر و افعال جمع کار دشواری بود. شبیه تلاش برای درهم شکستن قالبی آهنی. یک پیراهن، یک کت - یک لباس فرم. درست به همین دلیل، روزنامه نگاران کمتر گزارش هایی در قالب اول شخص شاهد عینی می نوشتند. چون در چنین متنی نویسنده نمی تواند مدعی شود اما (فلان چیز را) دیدیم، تنها می تواند بگوید «من دیدم». البته می تواند به کلی از ارجاع دادن به شخص خودش پرهیز کند، اما در هر صورت به لحاظ ماهوی نویسنده در داستانش حضور دارد. نوشتن به معنای آزمودن مرزهای زبان و مرزهای سبک و قالب بود و سعی در جهت دور کردن این دو از قالب سرمقاله خطابه ای و اول شخص جمع و سوق دادنش به سمت اول شخص مفرد.

استفاده از اول شخص مفرد، معمولا عواقب خوشایندی نداشت. باعث می شد به چشم بیایی، و خودت را در معرض این خطر قرار دهی که برچسب «عنصر آنارشیست» بخوری (نه حتی یک فرد آنارشیست)، یا حتی یک مخالف حکومت شناخته شوی (که این دومی برای اخراجت کافی بود). بنابراین این ضمیر را با صرفه جویی و پذیرفتن خطرش به کار می بردی، و این را می گفتند خودسانسوری.

این ضمیر کریه اول شخص جمع به دلیل دیگری هم مرا آزار می دهد؛ چون از نزدیک و دست اول شاهد بوده ام که تا چه حد می تواند خطرناک باشد و چه آسان می تواند به امراض کشنده ناسیونالیسم و جنگ منجر شود. جنگ در منطقه بالکان، حاصل همان ماه است. حاصل همان توده ی بیست میلیونی عظیمی که موج موج به جلو و عقب تاب می خوردند و سر آخر از پی رهبرانشان به سوی جنون همه گیر جنگ کشانده شدند.

افرادی که با آن جنگ مخالف بودند و می دیدند که چه در پیش روست، به کجا می توانستند رو آورند؟ به کدام نهاد یا سازمان؟ هیچ سازماندهی و ساختار بدیلی در کار نبود. شهروند در مقام یک فرد هیچ مجالی برای رساندن اعتراضش به گوش کسی، بیان عقایدش و یا حتی حرف زدن از هراسهایش نداشت. تنها یک راه پیش رویش بود: ترک کشور، کاری که بسیاری از مردم کردند. آنهایی که در گفتارشان به جای «ما» از «من»، استفاده می کردند، چاره ای جز فرار نداشتند. این تفاوت مرگبار در دستور زبان بود که آنها را از باقی هموطنانشان جدا می کرد. در ادامه، این دما، سبب شد هیچ نوع اجتماع مدنی شکل نگیرد، و همان اندک جوامعی را هم که در شکل گروه های کوچک جدا افتاده و به حاشیه رانده شده وجود داشت، فرآیند همگن سازی ملی بلعید. فرآیندی که نه جایی برای تفاوتها و نه مجالی برای فردگرایی باقی می گذاشت. از آنجا که در حکومت کمونیستی، فردگرایی مجازات هایی در پی داشت افرادی که علیه جنگ یا علیه ناسیونالیسم لب به سخن می گشودند، «خائن» شناخته می شدند.

فردی که از یک جامعه توتالیتر بیرون می آید، چگونه می تواند مسئولیت پذیری، فردیت، و ابتکار عمل را بیاموزد؟ با «نه» گفتن. اما این راه با گفتن «من» شروع می شود. با اندیشیدن در قالب «من» و عمل کردن در قالب «من» هم در محیط خصوصی و هم در ملاء عام. فردیت، اول شخص مفرد، در دوره حکومت کمونیسم هم همیشه زنده بود، فقط از زندگی عمومی و سیاسی تبعید شده بود و در محیط خصوصی زنده نگه داشته می شد. بدین ترتیب تزویر موحشی که ما یاد گرفتیم با آن زندگی کنیم تا زنده بمانیم، امروز پس لرزه هایش را نشان می دهد: برقرار کردن پیوندی میان «من» خصوصی و عمومی بسیار دشوار شده است. اینکه آدمها کم کم باور کنند عقیده و ابتکار عمل فردی و رأی افراد می تواند تغییری ایجاد کند. خطر عقب نشستن و پناه بردن شهروندان به یک ماهی ناشناس و امن، هنوز هم خطری جدی ست. اما امروز رویکردها از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. با فروپاشی کمونیسم، تک تک کشورها، کم کم خودشان و از آن موقعیت اشتراکی تعریف شده جدا کردند و بین خودشان و کشورهای همسایه تمایز قائل شدند.

بنابراین در کشورهای اروپای شرقی تفاوت بین «ما» و «من» بسیار فراتر از تفاوتی صرفا در دستور زبان است. «ما» به معنی ترس، تسلیم و سر فرود آوردن است. به معنای جماعتی ملتهب و یک نفر که برای سرنوشتشان تصمیم می گیرد. «من»، به عکس، یعنی دادن فرصتی به فردیت و دموکراسی.

از یک منظر، فردگرایی در اروپای شرقی در حال شکوفاییست البته فعلا این تنها در انباشت افسارگسیخته سرمایه به چشم می آید. شاید فرصتی برای پول درآوردن - فرصتی که این مردم قبلا هرگز نداشته اند واقعا یکی از شرایط بسط یافتن و رواج اول شخص مفرد باشد. پس چرا من در این کتاب چنین مکرر از کلمه «ما» استفاده کرده ام؟ چون یک مخرج مشترک همچنان میان ما قابل تشخیص است و هنوز ما را به هم متصل می کند - هرچند اغلب برخلاف میل خودمان. این اشتراک تنها گذشته کمونیستی مان نیست، بلکه راهی هم هست که می خواهیم برای گریختن از این گذشته در پیش بگیریم و بدان سمت و سو برویم: حسرت ما برای اروپا و هر آنچه اروپا نماد آن شمرده می شود، و یا شاید چیزهایی که در تصور ما اروپا نماد آنهاست.

فکر می کنم این مخرج مشترک را با نگاهی به قیمت موز (در شرق اروپا)، به دندان های خراب ما، توالتهای عمومی ما، یا به حیاط خانه های حومه شهرهای بزرگمان، می توانید ببینید. تنها قدم زدن در هر بلواری در هر یک از پایتخت های اروپای شرقی، برای دیدن این اشتراک کافیست. حال این بلوار می خواهد در تیرانا باشد یا در بوداپست، در پراگ باشد یا در ورشو، فرقی نمی کند. جایی در مسیر پیاده روی تان، هتلی خواهد بود، سینمایی، باری، رستورانی یا کافه ای، و یا حتی اگر شده یک دکان فکسنی و کوچک، که به هوای این تمنا و شوق مشترک ما، نامش را گذاشته اند اروپا...

*** خريد کتاب کافه اروپا ***

ادامه مطلبShow less
جزئیات محصول
42721

مشخصات

نویسنده
اسلاونکا دراکولیچ
مترجم
نازنین دیهیمی
ناشر
گمان
تعداد صفحات
300
وزن
257گرم
شابک
9786007289068
دیدگاه کاربران
بدون نظر

افزودن نظر جدید

  • بسته بندی و ارسال:
  • محتوای کتاب:
  • کیفیت ترجمه:
  • کیفیت چاپ:
این کالا را با استفاده از کلمات کوتاه و ساده توضیح دهید.
برچسب های محصول
You may also like
کلک آزادگان

کتاب وجود مقدس شما نوشته دبی فورد توسط مترجم توانمند خانم فرناز فرود ترجمه و به کوشش انتشارات کلک آزادگان چاپ و منتشر شده است. 

دبی فورد در این اثر جاودانی و مهم، بی باکانه پرده از نور درون برمی دارد و یا این کار، راهی به سوى وجودهای برتر ما می گشاید. به گفته ی او، این دگرگونی مقدس در آگاهی برای همه جویندگان عشق و نیروی تزلزل ناپذیر، در دسترس است. (جودیت ارلف، نویسنده کتاب پرفروش «آزادی عاطفی)

اگر از گشت و گذار در نیمه تاریک خسته شده اید، این کتاب، شما را بالا می کشد و نشان می دهد معجزه های جلوی چشم ما کجا پنهان هستند. کتاب وجود مقدس شما، اثری ماندگار است و در سال های آتی همچنان با معنی باقی خواهد ماند. (کولت بارن رید، بنیانگذار مدرسه اراکل)

این نوشه کشف شده به قلم دوست عزیزم دبی فورد، پیامی اضطراریست که ما را راهنمایی می کند به تقدسی دست یابیم که یکایک ما آن را درون خودمان داریم. این نیروی پنهان، کلید شادمانی و زندگی دلخواه همه ماست. (مارسی شیمف نویسنده کتاب خوشحالی بی دلیل)

بیدگل

کتاب فانی و باقی (درآمدی انتقادی بر مطالعه ی نقاشی ایرانی) اثر مجید اخگر توسط انتشارات بیدگل چاپ و منتشر شده است.

اگر نقاشی های مینیاتور ایرانی را تصویر رؤیای هوش ربایی بدانیم که یک عصر تاریخی در مورد خود می دیده است ، به نظر می رسد که تحلیل سر راست این رؤیا براساس ویژگی های صوری زیبا و افسونگر آن، و یا تفسیر آن با تکیه بر مفاهیمی چون هنر قدسی، بتواند ما را به نظام نیروهایی که منجربه شکل یافتن آن شده اند برساند. متن حاضر به یک معنا در حکم ایجاد نوعی تأخير در این مسیرهای پژوهشی رایج است. کتاب فانی و باقی بررسی تفصیلی نقاشی ایرانی نیست، بلکه در آن سعی شده است نظریه ای طرح شود که می تواند برای رسیدن به درکی جامع از نقاشی ایرانی به عنوان یک صورت فرهنگی در کنار صورت های فرهنگی هم خانواده ای چون ادبیات تغزلی و سنت حکمت اشراقی و عرفان نظری در ایران سده های -به تقریب۔ هشت تا دوازده هجری مورد استفاده قرار گیرد.

علمی و فرهنگی

کتاب لیبرالیسم محافظه کار گزیده نوشته های مهم متفکران امروز آنگلوساکسون نوشته مرتضی مردیها به کوشش انتشارات علمی و فرهنگی چاپ و منتشر شده است.

ترجمه کتاب های حوزه فلسفه و علوم انسانی به زبان فارسی، به ویژه در مواردی که اثر نه یک کتاب درسی و آموزشی بلکه حاوی کلان فکرهایی است که جهت گیری های کلی و تحلیل فکری و فرهنگی و سیاسی نویسنده را معلوم می کند، از تعادل و تناسب کافی برخوردار نبوده است. در کتاب فروشی های معتبر قفسه هایی دیده می شود حاوی صدها کتاب ترجمه شده از معدودی نویسنده آلمانی-فرانسوی یا درباره آن ها، که بسا در زبان و فرهنگ مبدا از کسری از این شهرت و حرمت علمی برخوردار نیستند. در برابر، بسیاری از متفکران و نویسندگان طراز اول دنیا گاهی حتی یک کتاب در میان کتابهای ترجمه شده به فارسی ندارند. علت عمده این اریب، تا حدود زیادی، فضای مسلط روشنفکری و دانشگاهی است که بسیاری از مترجمان (اعم از حرفه ای و متفنن، اعم از دانشگاهی و جز آن) به تأسی از آن به انتخاب کتاب برای ترجمه ترغیب می شوند. حتی اگر این طور متفکران و نوشته هایشان را سرشار از خطا و آثارشان را برای جامعه ایران سربار از خطر ندانیم، لااقل می توانیم بپذیریم که برای ایجاد نوعی تعادل در آثار ترجمه شده، به گونه ای که بتوان آثار برگردانده شده به فارسی را مشتی نمونه خروار از تولید فکر جهانی دانست، لازم است برخی هم به ترجمه آثار متفاوت با جهت گیری های فکری و سیاسی مسلط روی آورند.

کتاب لیبرالیسم محافظه کار متأثر از چنین دغدغه ای توسط مرتضی مردیها تدوین شده و امید داریم کسان دیگری هم در این ترمیم و تغییر جهت گیری مساهمت ورزند.

گمان

کتاب فلسفه ای برای زندگی از سری کتابهای تجربه و هنر زندگی اثر ویلیام اروین ترجمه محمود مقدسی به کوشش نشر گمان چاپ و منتشر شده است.

فلسفه فقط رشته ای دانشگاهی نیست که در دانشگاه خوانده شود. فلسفه به همه تعلق دارد و همه ما از کودکی سؤالاتی طرح می کنیم که جنبه فلسفیِ آشکاری دارند. این سؤال ها و پاسخ های آنها راه زندگی هرکس را معین می کنند. کتاب فلسفه ای برای زندگی به مسائلی فلسفی از همین دست می پردازد که همه ما به نوعی در زندگی با آن مواجهیم، از سؤال های کلی نظیر «معنای زندگی» و «خوشبختی» گرفته تا مسائل جزئی تر نظیر درد، بخشودن ترس، ملال، حسد، عشق، جاودانگی و زبان این کتاب فنی نیست و همگان می توانند آن را بخوانند.

خیلی از ما اصلا نمی دانیم هدف اصلی زندگیمان چیست. شاید بدانیم در هر دقیقه از زندگی یا هر دهه از عمرمان چه می خواهیم، اما هرگز درنگی نکرده ایم. تا به هدف اصلی زندگی مان بیندیشیم، بدون «فلسفه ای برای زندگی» ممکن است بد زندگی کنیم. یعنی با وجود تمام سرگرمی های لذت بخشی که داریم ممکن است در آخر کار، زندگی را با تلخکامی به پایان ببریم و وقتی در بستر مرگ افتاده ایم ببینیم تنها فرصتمان برای زندگی را از دست داده ایم. ویلیام اروین با کاوش در فلسفه رواقیون باستان و با استفاده از تجربه های شخصی اش در مسیر رواقی زیستن، نشان می دهد چطور بینش ها و توصیه های عملی رواقیون می تواند به ما، آدم های دنیای امروز، کمک کند بهتر زندگی کنیم.

ذهن آویز، تیر

کتاب در آغوش نور 7 هفتمین جلد از مجموعه ی هفت جلدی کتاب های در آغوش نور نوشته ی سارا هینز در مورد احضار ارواح کودکان و زندگی پیشین صحبت می کند این کتاب با ترجمه فریده مهدوی دامغانی و با همکاری انتشارات ذهن آویز و تیر چاپ و منتشر شده است.

در بخشی از کتاب در آغوش نور جلد 7 می خوانیم:

در رؤیا دیدم که در پایین یك پلکان بلند، به رنگ سپید هستم. در کنارم، شوهرم و دو پسرم حضور داشتند، همینطور هم والدینم. خواهرم، برادرم و بسیاری از عزیزانی که دیگر در میان ما نبودند و به عالم باقی شتافته بودند. نام خود را شنیدم که کسی بر زبان راند و سرم را بلند کردم، تختی سلطنتی که با نوری شدید، محصور می شد، در برابر دیدگانم شکل گرفت و مشاهده نمودم که شخصی بر روی آن تخت نشسته است. موجودی محصور از نوری شدید و خیره کننده ناگهان احساسی سرشار از عشق و شفقت و گرما و آرامش و اطمینان به قلبم راه یافت و من آهسته از پلكان صعود کردم و درست در پایین پای آن موجود، در پله ای پایین تر از مکانی که آن موجود والامقام پای خود را بر زمین قرار داده بود، توقف کردم و به حالت احترامی عمیق، سرم را به پایین فرود آوردم و سرشار از ترس و احترام بر جای ماندم. ناگهان دستهایی را دیدم که در برابر دیدگانم قرار گرفت. در آن دستهای زیبا، يك نوزاد درخشان در لباسی سپید قرار داشت...

ذهن آویز، تیر

کتاب در آغوش نور 6 جلد ششم از مجموعه ی هفت جلدی در آغوش نور می باشد که توسط تد داگرتی نوشته شده و با همکاری انتشارات ذهن آویز و تیر چاپ و منتشر شده است.

در بخشی از کتاب در آغوش نور جلد 6 می خوانیم:

در برابرمان، هزاران موجود روحانی، مشغول برقراری ارتباط بودند: از طریق ایجاد اصواتی موسیقایی که همزمان، احساساتی سرشار از نیتی خوب و محبت آمیز نسبت به من بود. آوای درود و تهنیت آنها، در نهایت هماهنگی با آن اصوات موسیقایی که از همان انرژی اولیه ای که از ساختار خود آمفی تئاتر به هر سو پخش می شد به سر می برد، ساطع می گشت. پس از آنکه وارد آن میدان مسابقه عظیم شدم، این امکان را یافتم تا مستقیما به سطح بلورین آمفی تئاتر خیره شوم، و ذرات رنگارنگ نوری را که از میان این ساختار به هر سو جریان می یافت، به عين ببینم. از دیدن آن منظره باشکوه و مؤقر، به شدت منقلب شدم؛ اما احساسات عشقی که از سوی آن موجودات روحانی، به سوی من سرازیر شده بود، به راستی تحمل ناپذیر و منقلب کننده بود!... آن موجودات روحانی به من درود می گفتند، مرا تشویق می کردند، برایم ابراز احساسات می کردند و عشقی شدید را همراه با تشویق و حمایت و اعتمادی عمیق به من انتقال می دادند.

فهرست

یک حساب کاربری رایگان برای ذخیره آیتم‌های محبوب ایجاد کنید.

ورود به سیستم

یک حساب کاربری رایگان برای استفاده از لیست علاقه مندی ها ایجاد کنید.

ورود به سیستم